به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «کرمعلی سپهری» ۵ اسفند ۱۳۴۲ در کرج چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان سرباز ارتش عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۲ دی ۱۳۶۱ در قصر شیرین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«پروردگار من؛ اى معبودم؛ اى هستى من! لطفى کن و به اعضا و جوارحم، در مقام بندگیات به آن قوتبخش تا بتوانم جانم را در راه تو فدا کنم.
خدایا! گناهکارم؛ شرمندهام؛ بیکسام و به درگاه تو پناه آوردهام و امید دارم مرا ببخشى.
خدایا! ما براى قرآن، اسلام و برقرارى حکومت الهى، جوانان زیادى هدیه کردیم.
خدایا! من هم آرزو دارم که جان خودم را فداى قرآن کنم؛ تو را قسم میدهم به لطف و کرمت، این بدن ناتوان مرا قبول فرمایی. منزه و پاک، خدایى است که ملک و ملکوت هر موجود به دست قدرت اوست و بازگشت همه خلایق به سوى اوست؛ و اما، چرا انتخاب شهادت؟ بله، این سخنى است که باید از مکتب اسلام آن را دریابیم و همین افتخار براى ما بس که هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال، نام حسین (ع) بر زبانها جارى است. مرگ طبیعى، غالبا مرگ ضعف و زبونى است؛ مرگ عجز و ناتوانى است. مرگ براى دنیا و اهل دنیاست و از این رو غالبا خداى تعالى، مرگ را در بستر براى ائمه اطهار و اولیاى خود نپسندیده و مقرر نفرموده است؛ ولى شهادت، مرگ با شرف و افتخار است؛ مرگ با عزت و سرافرازى است؛ مرگ با شجاعت و قهرمانى است؛ مرگ با عظمت و جلال و شکوهمندى روح است و مرگى است داراى ابعاد مختلف.
از یکسو تاسفآمیز و از سوى دیگر، حماسه آفرین است و مرگى است خونآور و نشاط انگیز. شهادت، مرگ است؛ ولى مرگی حرکتزا، فعالیتبخش، الهام آور، مسئولیتساز و تعهد آفرین. این مرگ موجب بیدارى و هوشیارى و مولد اندیشههاى اصیل و مترقى است.
شهادت، فرار از گنداب ظلم و استبداد و جو ظلمانى خفقان و اختناق و روى آوردن به ملکوت اعلى و جوار رحمت خداست. شهادت، ضربه اى کارى و شکننده و مهلک است که از ناحیه شهید و به دست پر توان او بر پیکر غول فساد و تبهکارى وارد میآید. واقعا عاشق حسین (ع) شدن، سعادت است. وقتى انسان عاشق حسین (ع) باشد، دیگر مردن در بستر برایش ننگ و زیر بار ظلم رفتن برایش ذلت است.
خدایا! به من توفیق عنایت فرما تا بتوانم این جان ناقابل خود را در راه تو، مانند یاران امام حسین (ع) فدا کنم و شعار «هیهات منا الذله» امام حسین (ع) بر زبانم جارى باشد.
اگر آن روز فرا رسد که بدنم در خونم غلطان شود، تازه احساس میکنم که یکى از وظایف کوچک خود را در مقابل خداوند متعال ادا کرده ام؛ چون حاضرم هزار بار بدنم تکه تکه شود و مجددا پیوند داده شود، تا در راه اسلام و خداوند فدا کنم و لحظه در خون غوطهور شدنم، لحظه آرامش من است و میتوانم در این لحظه از خداوند بخواهم گناهانم را گذشت نماید.
خداوندا؛ یا رب ارحم ضعف بدنى، این بدن ناتوان و ضعیف من، تحمل عذاب تو را ندارد. اگر بخشش گناهانم به این است که بدنم بعد از شهید شدن در بیابانها باقى بماند، راضیام به رضاى خودت.
پدر و مادر عزیزم! اگر قرار بر این است که این جنگ تا ۲۰ سال طول بکشد، در جبهه حق علیه باطل میمانم تا دست اجانب را با کمک برادران دیگرم از این سرزمین اسلامى کوتاه سازم.
وظیفه شما هم این است که گوش به فرمان امام عزیزمان باشید و دعا کنید تا من بتوانم با غلبه بر هواى نفس خود، براى خدا و علیه کفار جهانى ستیز نمایم.
این کلامى است که از سنگر خون و شهادت، جبهه، سر میدهم: اگر تمام خانههاى ما را سرمان خراب کنند و اگر تمام فرزندان اسلام را شهید کنند، دست از ستیز علیه کفار برنخواهم داشت و پاسخ یاوه گوییها را با یک کلام سرور شهیدان و مظهر شجاعت جهان حضرت امام حسین (ع) خواهم داد: هیهات منا الذله، هیهات منا الذله»
انتهای پیام/ 111