به گزارش دفاع پرس از بوشهر، شهید «مصطفی انجمافروز» سال ۱۳۴۵ در خانوادهای روحانی از اهالی «دشتی» بوشهر در شهر «نجف» متولد و سال ۱۳۶۴ در منطقه «چنگوله» آسمانی شد. از این شهید دانشآموز هنرمند، آثار بسیاری در زمینههای شعر، نقاشی و خوشنویسی به یادگار مانده است.
خانواده این شهید بزرگوار سال ۱۳۵۰ به دلیل فشارهای رژیم بعث عراق به قم مهاجرت کردند و «مصطفی» تحصیلات خود را سال ۱۳۵۲ در دبستان «فیض» قم، مقطع راهنمایی را در مدرسه «معلم» و دبیرستان را مدرسه «شهید رجایی» این شهر در رشته «علوم تجربی و بهداشت» طی کرد.
وی علاقه بسیاری به خوشنویسی و نقاشی داشت و آثار بسیاری از این شهید به یادگار مانده است که از ویژگیهای شاخص این شهید هنرمند، استفاده از هنر خود در جبهههای دفاع مقدس است.
با آغاز دفاع مقدس «مصطفی» بارها اقدام به ثبتنام برای اعزام جبهههای نبرد حق علیه باطل کرد، ولی به دلیل سن کم، با درخواست وی موافقت نمیشد، اما سرانجام سال ۱۳۶۰ در سن ۱۶ در حالی که دانشآموز اول دبیرستان بود توانست به جبهه اعزام شود.
وی هشتماه بعد از آن، در حالی که مشغول تحصیل در پایه دوم دبیرستان بود، برای دومینبار راهی جبهه شد و در واحد بهداری لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) فعالیت کرد.
«مصطفی» برای سومینبار در خردادماه سال ۶۲ و به مدت پنج ماه به جبهه رفت و بهعنوان تکتیرانداز و آر.پی.جیزن فعالیت کرد و برای چهارمینبار نیز در فروردینماه سال ۶۳ عازم صحنههای نبرد شد و در گردان سیدالشهداء (ع)، در جبهههای جنوب به مبارزه با دشمن متجاوز پرداخت.
پنجمین حضور وی در جبهههای حق علیه باطل در خردادماه سال ۱۳۶۳ با ۶ ماه حضور مداوم در مناطق عملیاتی صورت گرفت. «مصطفی» برای آخرینبار در تیرماه سال ۶۴ با تیپ ۷۷ لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) عازم جبهه شد و به عنوان جانشین گروهان به منطقه «چنگوله» حضور یافت.
وی در عملیات «عاشورا ۲» بهعنوان فرمانده گروهان مشارکت و در ۲۴ مردادماه سال ۶۴ مفقودالأثر شد و پس از ۱۵ سال پیکر مطهرش در عملیات تفحص شناسایی و به قم منتقل و در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
بخشی از یادداشتهای شهید «مصطفی انجمافروز»:
ساعتبهساعت و در هر پیشامد، خود را موعظه کن
مصطفی!
بالاترین لذّتی که میتوانی در زندگی کسب کنی، سوز و گدازهای عرفانی است؛ نغمههای عشق و سرورِ اشک نیمهشب است. آنجاست که به سرمنزل بابُالقلوب رسیده، راه مکاشفات بر تو باز میشوند و به حریم خانه قدس و ملکوت راه مییابی، دیگر دل را به این خانه تار دنیا بند نمیکنی و به دنبال حقایق، رهنمون میشوی. خودت را از نعمتِ آهِ نیمهشب محروم مکن؛ و بیشترین لذّت، در محبّت است و نشانه محبّت، این است که آنچه را دوست خوش دارد، انجام بدهی و در آن تعجیل کنی و آنچه را خوش نمیدارد، رها کنی؛ چه دوست حقیقی که خدای تبارک و تعالی باشد و چه دوستِ مجازی؛ نتیجتاَ مستحبات را عمل کنی و مکروهات را دوری کنی.
مصطفی!
ساعتبهساعت و در هر پیشامد، خود را موعظه کن. چون کسی عیبهای نفسانی و عیبهای اعمالت را به غیر از خدا نمیداند. مصطفی! تا نَفْست (نفس امّاره) به مطمئنّه تبدیل نشده، همواره در خطر دام شیطان هستی. اگر خودت را به حال خودت واگذاری و احاطه بر نفست نداشته باشی و فرماندهی تن به دست عقلت نباشد، هیچ ارزشی نداری و هوای نفس و آرزوها، تو را به طرف خودش میکشاند و از حیوان هم پستتر میشوی.
مصطفی!
موقع صحبت کردن، حرفی را که میزنی، مبالغه نباشد. در مقابل اشخاص، مدح زیادی نکن که آنان را به خجالت بکشانی و ناخودآگاه، از راهِ مدح، تحقیرشان بکنی. هر حرفی را که میخواهی بزنی، چند ثانیه صبر کن، آنگاه بر زبان جاری ساز.
مصطفی!
همان طور که مولا علی (ع) میفرماید: «در زندگی آنچنان باش که مردم پروانهوار به دورت بچرخند و در مرگت برایت بگریند». در زندگی آنچنان باش که گویی تا ابد زندهای و برای آخرتت آنچنان باش که گویی لحظهای دیگر زنده نیستی.
در مجلسی یا هر جایی اگر بوی غیبت را شنیدی، دوری کن و ننشین و اگر میتوانی جلوگیری کن. اگر میتوانی کار فردایت را به امروزت بگذار، ولی کار مربوط به امروزت را به فردا وامگذار. به چیزی (مادّیات) دل نبند که اگر از دستت رفت، غصّهدار نشوی و بر چیزی که از دستت رفت، غصّه مخور.
مصطفی!
اگر عملی را به طور مداوم، ۴۰ روز تکرار کنی، آن عمل برای تو ملکه میشود، به این معنی که حالت خودکار پیدا میکند، و روح و جسمت، خود به خود انجام میدهد.
پس اگر مکروهی را ۴۰ روز انجام ندهی [ترک آن] دیگر برایت آسان میشود و آن را انجام نمیدهی و اگر مستحبِ مشکلی را تا ۴۰ روز انجام دهی، آن عمل مستحب، برای تو ملکه میشود؛ اگر چه زهر بلا باشد، آن زهر، برایت شیرین میشود.
مصطفی!
بر تو باد سکوت بسیار، سکوت بسیار، سکوت بسیار؛ زیرا که لباس سکوت، بهترین حافظ من و روح تو است.
ای مصطفی!
در کارها به کسی امر نکن. تا آنجا که میتوانی خودت کارهایت را انجام بده.
ای مصطفی!
در مقابل دیگران، خود را کوچک بشمار و به آنان زیاد احترام قائل شو. یاد مرگ بسیار کن و آرزوی شهادت را در دل بپروران. اگر مسؤولیتی بر دوشت نهادند و از عهدهاش برمیآیی، با جان و دل قبول کن و اظهار سستی و ناتوانی مکن.
دیگران را بیشتر از خودت دوست داشته باش و خدا را بیشتر از دیگران. هرگاه مشکلی برایت پیش آمد، ۲ رکعت نماز بخوان.
مصطفی!
هر وقت از خواب بلند شدی، سجده شکر کن که خدا دوباره عمری به تو داده تا بتوانی عبادت کنی.
مصطفی!
هرچه بیشتر خود را نیازمند و محتاج به خدا ببینی، احساس حقارت بیشتری میکنی. زندگی مردان بزرگ و رفتگان را بخوان تا راهگشای کوچکی برای تو باشد. هرگز کار واجب را فدای مستحب مکن. هرچند نمیدانی تا چقدر زندهای، امّا پیشبینی آیندهات را بکن و لوحه راه و زندگیت را روشن کن. امانتی را که به تو میسپارند، بسیار دقت کن و مواظبش باش. قولی که میدهی، در آن ثابتقدم باش و کاری را نمیدانی آیا میتوانی انجام دهی یا نه، هرگز قول مده. بلکه بگو اِنشاءالله اگر توانستم و زنده بودم انجام میدهم. هر کاری را که میخواهی انجام دهی با یاد خدا و ائمه اطهار (ع) صورت ده.
ای مصطفی!
از خدا بترس؛ از خدا بترس؛ از خدا بترس.
ای مصطفی!
از ریا و هوای نفس بترس؛ از ریا بترس؛ از ریا بترس. از خودبینی و خودپرستی بترس. بترس. بترس.
ای مصطفی!
فروتن باش، تواضع داشته باش، آرام باش.
سرزنش دل
هر گاه میبینم نسبت به برادر مومنی یا مسئلهای سوءظن پیدا کردم در دلم ناخودآگاه نفس پلیدم وسوسه میکند، فوراً وجدانم را قاضی قرار داده و نفس سرکش را به دار زده و پتک محکم به سرش میزنم و پس از چند لحظهای میبینم واقعاً راحت شدهام.
انتهای پیام/