شهید ابوالقاسم رمضانی: پسرم را طوری تربیت کنید که دنباله‌رو امام و انقلاب باشد

شهید «ابوالقاسم رمضانی» در آخرین دیدار خود با پدر و مادرش گفت: امیدوارم پسرم محمد را طوری تربیت کنید که دنباله‌رو امام و انقلاب باشد تا بتواند برای ایران اسلامی فردی مفید باشد و با ایمان بار بیاید.
کد خبر: ۲۷۶۲۶۵
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۰ - 30January 2018

شهید ابوالقاسم رمضانی: پسرم را طوری تربیت کنید که دنباله‌رو امام و انقلاب باشدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از خرم آباد، «ابوالقاسم رمضانی» نهم فروردین‌ماه سال ۱۳۵۰ در روستای «شورآباد» از توابع شهرستان «ازنا» در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود.

با شروع جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در نهم بهمن‌ماه سال ۱۳۶۵ در «شلمچه» بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش درکنار برادر شهیدش «نظامعلی» قرار دارد.

ابوالقاسم به روایت پدرش «نوروزعلی رمضانی»:

ابوالقاسم دوران کودکی را با سخت‌ترین شرایط پشت سر گذاشت و دوران ابتدایی را با موفقیت و با مدارک خوب گذراند و بعد از آن به «ازنا» مهاجرت کردند و جهت ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی شد، اما ترک تحصیل کرد.

وی فرزند کوچک خانواده بود، تقریباً پنج سال داشت که مریض شد و او را پیش دکتر جهت مداوا بردم ولی فایده‌ای نداشت و خلاصه چند باری به دکتر رفتیم ولی معالجه نشد، رو به قبله کردم و متوسل به امام حسن (ع) شدم و با چشمانی اشک‌بار به امام حسن (ع) گفتم «دکتر واقعی پسرم شما هستید و امام جان پسرم را از شما می‌خواهم» گوسفندی هم نذرکردم و به جان امام حسن (ع)، خودش پسرم را شفا داد و پسرم از جا بلند شد و گفت: «پدر من گرسنه هستم» من هم مقداری نان و پنیر همراه داشتم به او دادم و آن‌ها رو خورد و گفت: «پدر بلند شو من را ببر پیش مادرم». برف زیادی آمده بود و من وی را کول کردم و به روستا بردم، خدا را شکر حال پسرم خوب شد.

بعد از رهایی از بیماری تا ۲ سال در خانه بود و می‌گفت: «پدر من می‌خواهم به حوزه علمیه بروم». من گفتم «من ممنون شما هستم که می‌خواهی به حوزه علمیه بروی این یک سعادت است».

۱۳ ماه در حوزه بود و بعد از آن به بسیج رفت و ثبت نام کرد و من برایش زن گرفتم و طولی نکشید که راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد و چند بار مرخصی گرفت به خانه آمد و دوباره به منطقه اعزام شد.

رفتارش برای دیگران و اهالی روستا الگو بود و هیچ وقت نمازش را ترک نکرد و در پایگاه حضور زیادی داشت و هر شب در مسجد نگهبانی می‌داد.

هدفش از رفتن به جبهه انجام وظیفه برای اسلام بود

هدفش از رفتن به جبهه این بود که برای اسلام و میهن به دستور امام راحل انجام وظیفه کند، تا این‌که جمهوری اسلامی به پیروزی برسد، خودش مردم را جذب انقلاب و امام کرد و خود نیز فردی متدین و با ایمان بود و بزرگ‌ترین آرزویش شهادت در راه اسلام بود.

در عملیات‌های مختلف شرکت کرد تا این‌که در منطقه خرمشهر در عملیات «کربلای ۵» شربت شهادت را نوشید.

پس از شهادتش یک فرزند پسر به‌نام «محمد» به یادگاری از وی ماند که من سرپرستی او را بر عهده گرفتم.

شهادتش در اقوام تاثیر به‌سزایی داشت

شهادتش در ما تأثیر بسیار زیادی گذاشت و همه اقوام بعد از شهادتش راهی مناطق جنگی شدند و به دفاع از کیان اسلامی پرداختند. آخرین باری که می‌خواست به جبهه برود، از ما خداحافظی کرد و گفت: «برای تمامی رزمندگان اسلام دعای خیر مسئلت دارم».

به تلاوت قرآن اهتمام ویژه‌ای داشت

یکی از خصوصیات بارز ابوالقاسم این بود که به تلاوت قرآن اهتمام ویژه‌ای داشت. نزد شهید «مصطفی انصاری» می‌رفت و طریقه‌ صحیح خواندن قرآن را می‌آموخت.

نوجوانان کم سن و سال را همراه خود می‌برد. فراموش نمی‌کنم وقتی (نوجوانان) سوره‌ توحید را یاد گرفتند و برای سید ابوالقاسم خواندند، با وجود اینکه خودش درآمدی هم نداشت، ولی با اندک پول تو جیبی‌اش برای آن‌ها تنقلات می‌خرید و آن‌ها را در پایان حفظ هر سوره‌ای مورد تشویق قرار می‌داد. تربیت همه‌ ما برایش خیلی مهم بود. تأکید زیادی داشت که با معنویات دین و قرآن مأنوس باشیم.

پسرم را طوری تربیت کنید که دنباله‌رو امام و انقلاب باشد

آخرین باری که می‌خواست به جبهه برود با من و مادرش خداحافظی کرد و گفت: «جان شما و جان پسرم محمد؛ امیدوارم طوری او را تربیت کنید که دنباله رو امام و انقلاب باشد تا بتواند برای ایران اسلامی فردی مفید باشد و با ایمان بار بیاید».

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار