به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، مهرزاد دانش منتقد فیلم، نقدهایی کوتاه بر فیلمهای «کامیون»، «جاده قدیم» و «فیلشاه» نوشت.
کامیون/ کامبوزیا پرتوی
فیلم جادهای اقتضائاتی دارد. نمیشود چند نفر را در مسیری رو به حرکت کنار هم نشاند و خبری از به ثمر رسیدن ارتباطها و اتفاقهای حین سفر نباشد. منظور از به ثمر رسیدن لزوما پایان خوش و یا قطعی نیست؛ نشانهها و اشارههای پیرامونی متن هم ناکافی است و نمیتواند حس یک جور حسرت تلویحی یا نیاز خفته را هم تداعی کند. این گونه، تمامیت اثر عقیم باقی میماند.
جاده قدیم/ منیژه حکمت
این که درباره شرایط روحی و روانی بانوان آسیب دیده از تجاوز فیلمی ساخته شود، مخصوصا با توجه به کمبود این نوع موضوعات در سینمای بعد از انقلاب، نکته ای ستودنی است، ولی وقتی به دلیل محدودیت های جاری در نمایش برخی مناسبت ها از جمله حتی یک تماس ساده همسران، نمی توان به برخی لایه های ماجرا نزدیک شد، ماجرا در سطح خود باقی می ماند. از این رو خلأ یادشده، جای خود را به ورود حاشیه های فرعی ای می دهد که داستان را از اصل خودش هم دور می کند؛ تا آن جا که تحول دفعتی شخصیت اصلی داستان در مواجهه با دو فقره از همین حاشیه های فرعی (ماجرای سقط جنین عروس و ماجرای وام غیرقانونی) در بستر داستان نمی نشیند و تداوم کار، از سطح هم بیرون می زند.
فیلشاه / هادی محمدیان
این که از یک روایت آیینی جدی و کوبنده همچون اصحاب الفیل، قصه ای کودکانه با محوریت فیل ها استخراج شود نکته ای بسیار قابل تأمل است؛ مخصوصا که بار فانتزی و خوش باشانه در مناسبات فیل ها و سایر حیوانات و ترسیم های فانتزی تر (که گرد و قلمبه بودن فیل اصلی داستان، تبلور اصلی آن است) این انیمیشن را دلچسب تر هم کرده است. اگرچه هر چه داستان پیش می رود و به ماجرای عام الفیل نزدیک تر می شود، از این بار فانتزی هم کاسته تر می شود و فضاهای جدی آیینی جایش را می گیرند. الگوی اصلی شخصیت پردازی فیل داستان تا حد زیادی پاندای کونگ فو کار را تداعی می کند: جانوری چاق و دست و پا چلفتی اما خوش قلب که می خواهد قهرمان شود، اما هنوز استعداد نهفته اش را کشف نکرده است.
عرق سرد/سهیل بیرقی
دومین فیلم سهیل بیرقی پس از فیلم غافلگیر کننده «من»، به یک داستان واقعی و معاصر اختصاص یافته است. در سینمای ایران، همواره حساسیتهای مرسوم و البته غالبا غیرضروری مانعی جدی بر سر ساخته شدن فیلمهایی بر اساس داستانهای واقعی بوده است.
نمونه نزدیکتر این گونه فیلمها «خشم و هیاهو»ی هومن سیدی است که به ماجرای مشهور ناصر محمدخانی و شهلا جاهد پرداخت ولی برای پیشگیری از دردسرهای احتمالی، ناچار شد تغییراتی موثر در داستان بدهد تا شباهت فیلم به ماجرای اصلی به حداقل برسد و همین به یکی از نقاط ضعف فیلم و فیلمنامه تبدیل شد.
بیرقی در دومین فیلمش تلاش کرده براساس یک داستان واقعی با پسزمینه ورزشی، درامی پرتحرک بسازد و در عین حال یک محدودیت مدنی برای زنان را به نقد بکشد. این وجه مضمونی و تم مبارزه برای احقاق حق موجب شده است، «عرق سرد» در حالی که خوشساخت و روان است، به لحاظ مضمومی نیز فیلم جسور و مهمی باشد.
بیرقی همچون فیلم اولش توانسته بر روابط و شخصیتهای اصلی قصهاش تمرکز کند و از حشو و زوائد بپرهیزد. جدی گرفتن جزییات و خوب درآوردن روابط از جمله ویژگیهای «عرق سرد» است.
رابطه افروز و دوستش مصی -دو فوتسالیست زن- و همچنین رابطه افروز و همسرش باورکردنی از آب درآمده و فراز و فرودهای پذیرفتنی دارد.
بازیهای خوب از جمله نقاط روشن فیلم است؛ باران کوثری که دیگر به یک بازیگر باثبات، جسور و تنوع طلب بدل شده است، امیر جدیدی که امسال سال درخشش او در نقشهایی متفاوت خواهد بود و هدی زین العابدین که به اندازه و درست بازی میکند و نشان میدهد بازیگر مکمل توانایی است و موفقیتش در «اسرافیل» اتفاقی نبوده.
اگر سکانسهای میدان فوتبال متقاعد کنندهتر از آب میآمد و سکانس فینال منطق هماهنگتری با کلیت قصه مییافت و یکی دو حفره فیلمنامه با دقت بیشتری پر میشد، با فیلم کاملتری مواجه بودیم.
منبع: خبر آنلاین