گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ صحبت از فیلم لاتاری کار دشواری است، نه از این جهت که این فیلم، فیلم دیریابی است یا درک آن سخت باشد. اتفاقا مهدویان در این فیلم نسبت به آثار قبلی خود بخصوص فیلم ارزشمند «ماجرای نیمروز» عقبگرد داشته است.
در ماجرای نیمروز تکلیف مخاطب با آن مشخص بود و فریادهای فروخفته حجازیفر آن قابل درک بود. اما فریادهای حجازیفر لاتاری را نمیتوان درک کرد. دلیل این امر هم آن است که موسای (حجازیفر) لاتاری در معضل قاچاق دختران ایرانی به خارج از کشور مقصر است، هر چند صیانت از زن ایرانی اولویت انکارناپذیری دارد اما حفظ این صیانت وقتی به ضرر کلیت نظام تمام شود پاسخ چیست؟
مرتضای لاتاری (نمونهای از ماموران امنیتی کشور) قرار نیست همه چیز را به موسی بگوید. این امتناع از گفتن دلیل بر سکوت حاکمیت در مقابل بیحیثیت شدن دختر ایرانی نیست. سفر موسی و امیرعلی به دبی برای پیدا کردن عاملان جنایت که اتفاقا یکی از آنها ایرانی است و دیگری شاهزادهای عرب، نشان غیرت جوان ایرانی نیست. اگر قصیر فیلم «قیصر» یا حاج کاظم «آژانس شیشهای» با چاقو و اسلحه عدالت از دست رفتهای را مطالبه میکنند از این جهت قابل تقدیر است که جنگ خانگی را به بیرون نمیکشانند اما موسی و امیرعلی قهرمان جنگی هستند که در نهایت ارزشهای خانه (ایران) را زیر سوال میبرند.
قتل شاهزاده عرب به دست موسی و رجزخوانی او بالای سر جسد مقتول جز ترویج صبوعیت ایرانی چیز دیگری نیست. آیا دیپلماسی ایران تا این حد معیوب است که رزمندهای با احساس گناه از کم کاری و پسر جوانی که حتی پاسپورت ندارد و صرفا برای عشق از دست رفتهاش باید بروند و حقوق از دست رفته ایران و ایرانی را مطالبه کنند و جور ضعف امنیت کشور را به دوش بکشند.
در لاتاری پدری به دلیل شرایط سخت اقتصادی و بدهکاری، دخترش (نوشین) را به دبی میفرستد تا مدلینگ شود اما در آنجا اتفاق دیگری میافتد که نوشین خود را میکشد. ظاهر امر نشان میدهد که نوشین اتفاقی روی ساختمان افتاده است.
در شرایطی که دشمنان قسم خورده خارجی برای سرنگونی ایران نقشهها میکشند و دولتهای ظاهرا دوست با سوءظن به ایران مینگرند، لاتاری چه پیامی در سطح بینالمللی خواهد داشت؟
هرچند مهدویان مدام بر این نکته تکیه میکند که لاتاری فقط فیلم است، اما باید گفت ماجرا به همین سادگی نیست. فیلمساز هر ادعایی میخواهد داشته باشد، فیلم راه خودش را میرود و صاحب اثر نمیتواند برای اثرش تعیین تکلیف کند. نگره مرگ مولف از همین جا بوجود میآید، سازنده اثر نمیتواند اثرش را تفسیر کند. در واقع فیلم، خود، معرف خود است.
بخواهیم و نخواهیم بیننده فیلم، موسای لاتاری را به همه رزمندگان تعمیم میدهد. موسی میخواهد قهرمان باشد تا هر ایرانی به او افتخار کند اما به دلیل تصمیم غلط، تبدیل به ضد قهرمانی میشود که ایران را زیر سوال میبرد. قهرمان فیلم لاتاری مرتضی است که عقلانیت ایران را فدای مصلحت ستیزی موسی و احساسات مهار گسیخته امیرعلی نمیکند.
هرچند به دیپلماسی ایران در سطح بینالمللی آن انتقاداتی وارد است اما به این معنا نیست که ناکارآمد و معیوب است و هر کس باید اسلحه به دست بگیرد و در خارج از مرزها از حیثیت ایران دفاع کند.
لاتاری میتوانست فیلم قهرمانانه و امیدبخشی باشد که نشد، دست کم باید امیدوار باشیم راهی که موسی رفت هیچ ایرانی دیگری نرود.
انتهای پیام/ 161