به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، سیستم موشکی-هستهای آمریکا و سیستم پرتاب کننده آن تاکنون چندین بار به روز شدهاند؛ با این حال دولت ترامپ در سال جاری میلادی 50 میلیون دلار صرف بازسازی یگان سیتم موشکی–هستهای کرده است و بودجهای در حدود 350 میلیون دلار نیز برای بهبود این سیستم، تربیت نیرو، آموزش و مشوقهای مالی در 5 سال آینده در نظر گرفته است؛ اما براستی هدف از بازسازی سیستم موشکی-هستهای آمریکا پس از 40 سال چیست؟
راهبرد جدید هستهای دولت ترامپ
روز جمعه دولت ترامپ اعلام کرد که سیاست هستهای دولت اوباما را ادامه خواهد داد؛ اما نسبت به روسیه موضعای مقتدرانهتر خواهد داشت. دولت ترامپ در پی بازنگری و مدرنسازی زرادخانههای هستهای خود شامل هواپیماهای بمبافکن، زیردریاییهای جدید و موشکهای زمینی است. در دکترین هستهای ترامپ بیان شده که آمریکا به موافقتنامههای جاری کنترل تسلیحات، شامل پیمان استارت (START) جدید که آمریکا و روسیه (هر یک) تنها میتوانند هزار و 550 کلاهک هستهای استراتژیک بر روی حداکثر 700 سکوی پرتاب موشک داشته باشند، وفادار است. این اطمینان به عدم گسترش تسلیحات هستهای تناقضی آشکار با روسیه هراسی و تهدید آشکار این کشور دارد، بهطوریکه در این دکترین آمده است اگر در طیف کوچک و محدودی اروپا از جانب روسیه تهدید هستهای شود عواقب سنگینی را در پی خواهد داشت و در ادامه ضرورت بازسازی تسلیحات هستهای آمریکا به دلیل وجود تهدیداتی چون کره شمالی، ایران و چین بیان شده است.
برای بازسازی تسلیحات هستهای نیز دو راه حل ارائه شده است؛ راه حل اول اصلاح موشکهای بالستیک دوربرد قابل حمل موجود با کلاهکهای هستهای کوچک در زیردریاییهای استراتژیک است و راه حل دوم نیز توسعه یک موشک کروز دریاپایه دارای کلاهک هستهای در درازمدت.
خطمشی ارائه شده به گفته مقامات ارشد آمریکایی بر چهار محور بنا شده است؛ حفظ میهن، رفاه آمریکایی، صلح از طریق قدرت و نفوذ آمریکا در تمامی نقاط جهان و در ادامه آمده است که آمریکا برای حفظ منافع خود ممکن است به اقدامات یکجانبه نیز دست بزند.
روسیههراسی
دولت ترامپ سیاستها و اعمال روسیه را مملو از اشتباهات بالقوهای میداند که منجر به افزایش غیر قابل کنترل درگیری در اروپا میشود که در اصل اشاره به دکترین روسی «ایجاد تشنج برای تشنج زدایی» (escalate to de-escalate) میکند. در این دکترین مسکو با سلاحهای کوچک هستهای در مقیاس بسیار محدود در درگیریهای متعارف، اروپا را تهدید میکند که عقبنشینی آمریکا و ناتو را به دنبال دارد. مرکز ثقل دکترین هستهای آمریکا بر روسیههراسی و رقابت با این کشور قرار دارد. نیکی هیلی 12 بهمنماه در نشست اعضای حزب جمهوریخواه آمریکا در ایالت ویرجینیای غربی در خصوص روسیه چنین گفت: یک مسئله کلی را همه ما باید بدانیم، روسیه دوست ما نیست.... شاید بتوانیم در موضوعاتی با آنها همکاری کنیم که باید هم انجام دهیم؛ اما روسیه دوست ما نیست و نخواهد بود تازمانی که دولتشان درچارچوب ارزشهای کنونی شان عمل کرده و در عرصه بینالمللی اینگونه موضعگیری میکند.
اتخاذ چنین سیاستی از سوی آمریکا نسبت به روسیه دلایل متعددی دارد، از جمله موضع دولت روسیه در همراهی با دولت بشار اسد که همیشه مورد انتقاد دولت آمریکا بوده است، توسعه سلاحهای موشکی جدید روسی که توانایی تجهیز به کلاهک هستهای دارند، به عنوان مثال اخیرا ارتش روسیه موشک SSC-8 را توسعه داده است که این موشک میتواند مجهز به سلاح هستهای شود. آمریکا مدعی است که توسعه این موشک از سوی روسها نقض پیمان منع موشکهای هستهای میان برد است و نگرانی دیگر آمریکاییها از سوی روسها، گسترش دفاع ضد موشکی روسها که نسل جدید آن با نام S-400 قادر است موشک های بالستیک و یا کلاهکهای پرتاب شده را در فاصله 500 کیلومتری، هدف قرار دهد، این موشکها برای حفاظت از مسکو در دست ساخت میباشند.
اقدامات روسیه نیز به دلیل نگرانی از سیاستهای آمریکا در منطقه میباشد. به عنوان مثال استقرار سامانه پدافندی در اطراف روسیه که به ادعای آمریکا برای دفع تهدیدات کشورهایی چون ایران و کره شمالی است، این موضوع روسها را به واکنش وا داشته است که اگر هدف آمریکا کشورهایی چون ایران و کره شمالی میباشد، چرا این سامانهها در آذربایجان و یا ترکیه مستقر نشدهاند. تبعات استقرار این سامانههای ضد موشکی میتواند بازدارندگی موشکهای بالستیک قارهپیمای روسها در بر داشته باشدکه نتیجه آن از بین رفتن و یا تضعیف این موشکهاست. در این صورت روسها نخواهند توانست با تهدید موشکهای اتمی خود از پیشروی آمریکا و ناتو در اروپای شرقی و یا حتی در جمهوری جدا شده از شوروی سابق نظیر اوکراین و یا دخالت در امور داخلی خود مانند چچن جلوگیری کنند.
دکترین ترامپ به منظور رقابت با روسیه به توسعه قابلیتهای جدید و بازدارندگی کاملتر این تسلیحات روی آورده است. اکنون بار دیگر بازدارندگی هستهای جنگ سرد و استراتژی نظامی حمله پیشدستانه و پیشگیرانه، ابزار تهدید آمریکا در این دکترین شده است.
کره شمالی، چین و ایران
در دکترین هستهای جدید آمریکا کره شمالی به عنوان یک تهدید اتمی آشکار در نظر گرفته شده است و آمده است هرگونه حمله هستهای کشور کره شمالی به آمریکا و متحدان او مساوی با پایان رژیم کیم جونگ اون خواهد بود و هیچ گزینه دیگری برای این رژیم وجود نخواهد داشت. پیش از این سیستم دفاعی میان برد زمینی آمریکا برای مقابله با تهدید موشکی کره شمالی با برد حداقل 3 هزار و 400 مایل راه اندازی شده بود .
طراحی این سلاح در پی اعلان آشکار کره شمالی در خصوص توسعه موشکهای ICBM با قابلیت ضربه به خاک آمریکا توسط سلاح هسته ای بود. این در حالی است که آمریکا 28 هزار و 500 نیروی دائم مستقر در کره جنوبی و 5 هزار و 400 سرباز و نیروی آمریکایی هم در ژاپن دارد. همسو با آن، نیروهای آمریکایی در سراسر پاسفیک و دریای ژاپن به منظور جلوگیری از تحریکات کره شمالی به گشت زنی مشغول میباشند. سخنگوی پنتاگون مدعی شد ما قادریم به موشکهای کره شمالی اگر تهدیدی برای ما و یا متحدان ما ایجاد کنند، پاسخ سریع دهیم. یکی از دولتمردان سرویس اطلاعاتی کره جنوبی نیز اظهار داشت که آزمایشات موشکی کره شمالی از نظر تکنولوژی به طور مستمر در حال پیشترفت میباشند.
در دکترین هستهای جدید، چین یک دشمن بالقوه در نظر گرفته شده است و در این راستا، زرادخانه های آمریکا بایستی مانع از دادن هرنوع امتیاز ی به چین برای استفاده از سلاح هستهای در آسیا (هرچند محدود) شوند. در پاسخ به توهمات ارائه شده در مورد چین، این کشور آمریکا را به «گمانه زنی فریبکارانه» متهم کرده است و اظهار امیدواری کرده است تا آمریکا تفکرات جنگ سرد را رها کند و تعهدات خود در قبال خلع سلاح را به انجام برساند.
جایگاه ایران در این دکترین نیز به عنوان مانعای در مقابل نفوذ آمریکا در خاورمیانه و تهدیدی برای منافع آمریکا در این منطقه بسیار شاخص میباشد. در این دکترین آمده است تلاش ایران جهت مقابله با نفوذ آمریکا در منطقه، استراتژی دفاعی ایران، تجهیز، استمرار و پیشترفت نظامی این کشور در برنامههای موشکی خود میتواند بهطور مستقیم متحدان آمریکا را در منطقه هدف قرار دهد. برنامههای موشکی ایران در خاورمیانه بزرگترین برنامه موشکی است؛ بنابراین پس از انقضای برجام این کشور مینواند به تسلیحات هستهای دست یابد و در زمینه غیر هستهای نیز ایران میتواند توانمندیهای نظامی نظیر سامانه موشکهای کروز و قابلیتهای سایبری خود را جهت جنگ سایبری ارتقا دهد. در این دکترین ادعا شده است که موشک های پیشترفته بالستیک ایران دقیق عمل می کنند و تهدیدی برای آمریکا و متحدان او خواهند بود و از طرفی دسترسی ایران به سلاح هستهای میتواند انگیزه و اهرم فشاری برای کشورهای منطقه باشد تا آنان نیز مصمم بر داشتن این سلاح هستهای شوند.
راهبرد بازدارنده آمریکا در مورد ایران نیز همانند کره شمالی توسل به تهدید میباشد، با این تفاوت که هرگونه حمله غیر هستهای و نه هستهای علیه آمریکا و متحدانش از سوی ایران با بازدارندگی آمریکا که در اصل حمله به قابلیتهای غیر هستهای ایران را در پی دارد که احیانا از طریق سامانههای دفاعی ضدموشکی در اطراف خاک روسیه که توانایی انهدام و یا تضعیف تهدیدهای موشکی ایران را دارند و یا از طریق سامانههای تهاجمی آمریکا در کشورهای متحد آمریکا در منطقه صورت میگیرد.
جایگاه اروپا و ناتو
نکته قابل تامل در این دکترین جایگاه اروپا و ناتو است. به نظر میرسد رویکرد پدرخواندگی آمریکا نسبت به اروپا در این خط مشی، در حد متعارف، یعنی متحد آمریکا باشد. با این وجود نمیتوان مشروط شدن تعهدات امنیتی آمریکا در خصوص اروپا را نادیده گرفت. تضعیف تعهدات امنیتی آمریکا نسبت به اروپا به دلیل درخواست ترامپ رئیس جمهور آمریکا، در اختصاص دادن 2 درصد از تولید ناخالص هریک از کشورهای اروپایی عضو ناتو جهت تامین هزینههای دفاعی آمده است (هزینه حفاظت آمریکا از امنیت کشورهای اروپایی عضو ناتو).
در همین راستا مقامات ارشد امنیتی آمریکا بیان کردهاند که رئیس جمهور آمریکا قصد دارد از کشورهای عضو سازمان ملل و ناتو برای صرف هزینه بیشتر دعوت کند. این افزایش بودجه بسیاری از کشورهای اروپایی را با مشکل مواجه کرده است. به عنوان مثال آلمان هم اکنون بیش از 1 درصد از تولید ناخالص خود را به این امر اختصاص داده است و برای رسیدن به سقف 2 درصد این کشور باید دهها میلیارد دلار بودجه دفاعی خود را افزایش دهد.
بنابراین میتوان چنین برداشت کرد نا امیدی کشورهای اروپایی از چتر حمایتی آمریکا از طریق ناتو و تضعیف بالقوه تعهدات امنیتی آمریکا، این کشورها را به سوی تجهیز هستهای نظامی سوق میدهد. هرچند ممکن است مخالفت های زیادی در این کشورها به وجود آید، با این وجود در جایی که نیروهای متعارف غیر هستهای نتوانند امنیت این کشورها را حفظ کنند، گزینه هستهای تنها گزینه کارآمد خواهد بود.
دکترین هستهای آمریکا که از سوی ترامپ روز جمعه گذشته ارائه شد، راهبرد هستهای آمریکا را نسبت به روسیه، کره شمالی، چین و ایران نمایان کرد. خط مشی ارائه شده از سوی آمریکا نسبت به روسیه بسیار تهدیدآمیز بود هرچند دیگر رقبای هستهای آمریکا نظیر ایران ، کره شمالی و چین نیز از لحن تهدید و ارعاب آن بیبهره نبودند. نکات مبهم این دکترین در چارچوب اصطلاحاتی چون «شرایط فوق العاده» حربهای کارآمد برای آمریکاییها می باشد تا هر زمان که منافعش اقتضا میکند از آن بهره جویند.
از سویی دیگر همانگونه که جرج تنتر عضو سابق کمیته امنیت ملی آمریکا اشاره کرده است، در این دکترین دشمن باید حدس بزند که آمریکا چه خواهد کرد، فرمت نهایی یک دکترین، ارائه چندین گزینه برای کشورهای رقیب است . در حال حاضر ماهیت این دکترین «نیت خود را از رقیبت پنهان کن » می باشد. هنگامی که کشورهای رقیب (دشمن) نتوانند نیت واقعی آمریکا را تشخیص دهند ، به ناچار واکنشهای گوناگونی را از خود نشان میدهند.
نکته بسیار جالب در این سند مبرا دانستن اسرائیل در طی سالها نزاع و کشمکش این کشور متجاوز با فلسطین در ایجاد صلح و ثبات منطقه میباشد و در ادامه این اظهارات مغرضانه تمامی تنشها و تهدیدات منطقه را به دلیل وجود ایران دانسته است و اینگونه ذکر شده است: طی نسلها مناقشه میان اسرائیل و فلسطینیها که محرک اصلی جلوگیری از استقرار صلح و رفاه در منطقه دانسته میشود. امروزه، تهدیدهای برآمده از سازمانهای تروریستی جهادی افراطی و تهدید ناشی از ایران منجر به تشخیص این واقعیت شده که اسرائیل سبب مشکلات منطقه نیست. کشورها به شکلی فزاینده منافعی مشترک با اسرائیل در مقابله با تهدیدهای مشترک یافتهاند.
از سویی اشاره آمریکا در سند استراتژی هستهای خود از ایران، روسیه، چین و کره شمالی نشان دهنده جایگاه بالا، تاثیرگذاری و قدرت این کشورها در سیاست خارجی آمریکاست. گسترش قدرت امنیتی آمریکا در جهان با وجود موانع ذکر شده در دکترین ارائه شده توسط دولت پست نو محافظه کارآمریکا حتی در چارچوب رئالیسم تهاجمی نیز با مشکلات عدیده مواجه خواهد شد.
از شروع ریاست جمهوری ترامپ که حدود کمتر از یک سال و یک ماه از آن میگذرد، ترامپ بیشترین رکورد بمباران خاورمیانه را از آن خود کرده است. با توجه به عملکرد ترامپ در همین مدت زمان کوتاه، چنین به نظر میرسد که آمریکا در حال از دست دادن جایگاه خود در نظم جهانی است و در این موقعیت اروپا را نیز با خود همراه کرده است. دکترین هستهای ترامپ بیانگر توهم توطئه از سوی آمریکاست. نقطه ضعف ترامپ خاورمیانه است؛ تهاجم اسرائیل به غزه، ثبات رژیم سوریه توسط ایران و روسیه، و پر رنگتر شدن قدرت ایران در منطقه تمامی بر خلاف خواست آمریکا در منطقه بوده است و نشان از عدم مدیریت عقلایی یک کشور قدرتمند میباشد. از طرف دیگر تهدید کشورهایی، چون روسیه، کره شمالی، چین و ایران حاکی از ضعف دولت ترامپ در حل بحرانهای جهانی است. استراتژی یکجانبه گرایانه آمریکا، مداخلات این کشور در امور داخلی دیگر کشورها به بهانههای متعدد و واهی غالبا بشردوستانه سبب شده است که این کشور در مسیر انزوا قرار گیرد و سودای هژمونی جهانی خود را تنها در خواب ببیند.
انتهای پیام/ 431