به گزارش دفاع پرس از تهران، شهید «امیر حسین اسعدی» در 12 شهريور سال 1338 هجري شمسی در روستای «محمّدآباد» ورامين در خانوادهای مذهبی به دنيا آمد.
وی دوران ابتدايی تحصيلش را در روستاي «شمس آباد»كه از روستای محلّ زندگيشان دور بود با سختي سپری كرد. در كنار درس خواندن به پدر و برادرش در كشاورزی كمک می كرد.
حدوداً 10 ساله بود كه همراه خانواده از روستا به منطقه «كارخانه قند» ورامين نقل مكان كردند. دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه «قائم مقام» ورامین که الان «شهید شیرازی» نام دارد، گذراند.
در این دوران، وی كه از سربازان واقعی و عاشق امام خمينی (ره) بود، با بچههای هم سنّ و سالش اعلاميههای امام (ره) را بين مردم بين مردم پخش میكردند، تا مردم را از خواب غفلت ستم شاهی بيدار كنند.
پس از شروع جنگ در سال 1360 ايشان عضو رسمی سپاه پاسداران شد و پس از طی چند ماه دوره آموزشی در «شيراز» مربی تانک شد و در پادگان امام علی (ع) برادران بسيجی را آموزش می داد و به جبهه اعزام می كرد. وی به مدت شش ماه هم در بيت رهبری خدمت كرد و از سربازان محافظ امام (ره) و بيت ايشان بود.
وی ضمن اينكه به آموزش میپرداخت در بيشتر عمليّاتها شركت می كرد. تا اينكه در 22 بهمن ماه 1361 با تعدادی از همرزمان خود بعد از عمليّات «والفجر مقدماتی» با پاتک دشمن در محاصره قرار میگيرد و برای اينكه اگر اسير شد، شناسايی نشود، پلاک و لباس خود را در می آورد. در این میان عده ای اسیر و جمعی به شهادت می رسند.
سپس به خانواده اش خبر می دهند كه او مفقود الاثر شده است. بعد از این خبر، پدر و مادرش سالها چشم انتظار بودند، چرا كه فكر می كردند «امير حسين» اسير شده و روزی به آغوش خانواده باز خواهد گشت. در حالی كه همرزمانش می گفتند تير خورده و هماندم به شهادت رسيده، اما پيكرش همان جا مانده است.
امّا پدر و مادرش كه پيكری ازاو نديده بودند، همچنان چشم اميد به ديدار فرزندشان داشتند تا اينكه پدرش درسال 1374 و مادرش سال 1380 با چشمانی منتظر دار فانی را وداع گفتند.
23 سال از مفقود شدن «امير حسين» می گذشت كه در فروردين ماه 1384 بنياد شهيد خبر شهادتش را به خواهران و برادرانش اعلام كردند و آنها نيز مجلس ترحيمی در شان آن شهيد بزرگوار برگزار کردند.
فرازی از وصیتنامه شهید اسعدی:
«پدر و مادر عزيز و زحمتكش من، اگر فرزندتان را در اين راه هدیه داديد نگران نباشيد و ناراحتی نكنيد چون همه چيز از آن خداست و چه افتخار از اين بالاتر كه در راه خودش فرزندتان را تقديم كنيد. اگر خدا توفيق كشته شدن در راه خود را به من داد و اگر جنازه ای از من به دستتان رسيد هر كجا كه پدر و مادرم راضی بودند و براي آنها مقدور بود به خاك بسپارند. در مراسم من به هيچ عنوان گريه ای نكنيد و از تمام تجمّلات خودداری كنيد و خيلی ساده برگزار كنيد. دوستان و برادران گرامی که همه استادان ومعلمان من هستید، این سخن را از برادر کوچکتر و حقیر خود بشنوید و تقوا را پیشه کنید و از تفرقه دوری کنید.
همه با هم يک صدا شويد و خود را بسازيد تا بتوانيد جامعه را بسازيد. چنانچه امام خمينی می گويد: «همه بدبختي ها كه ما داريم از هوای نفسي است كه داريم». مبادا غرور و بزرگی ما را بگيرد، از خون شهدا دور بمانيم و فراموششان كنيم و چنانكه حضرت محمّد (ص) میفرمايد: « جهاد اكبر، جهاد با نفس است.»
دوستان و برادران به اين حقيقت واقف هستيد كه امروز انقلاب اسلامی ما غريب است و در دنيا كشوری نيست كه برای اسلام دل بسوزاند و چنانكه می دانيد همه آنها (حكومت ها) راضی به پياده شدن اسلام نيستند. يا وابسته به شرقند يا وابسته به غرب و شما دوستان عزيز بايد به مردم بگوييد كه جای توقف و ايستادن نيست و به اين فكر نباشيد كه جنگ تمام شود. ما طرفدار جنگ نیستیم، ولی آیا با وجود این همه کفر و فساد می توان نجنگید؟ صلح بین اسلام و کفر معنی ندارد. جای اینکه به فکر مال و ثروت دنیا باشید، نیست.
ما تنها هستيم و بايد چون آتش خانمان كفر جهانی را بسوزانيم تا فردا از رحمت و خون ما زمين خرّم شود و انسانهای تحت ستم آزاد شوند و سعادتمند زير پرچم اسلام زندگی كنند.
دوستان عزيز كسانی را كه آگاهی ندارند و اين زندگی مادّی را هدف قرار دادهاند، آگاه كنيد و به ياد اين سخن حضرت علی (ع) كه فرمود: «حبّ الدنيا رأس كل خطيه» باشيد. دین اسلام را یاری کنید، قرآن بخوانید و پایبند به احکام اسلام باشید و بکوشید تا میتوانید،که دین خون شهدا بردوش شماست.
گوش به فرمان امام امت باشيد. بيشتر درباره زندگی ایشان و سخنان امام و رفتار و كلا حركت امام دقيق شويد كه چنين نعمتی را خداوند به ما عطا كرده است. سخنان امام را با جان و دل گوش کنید که سعادت و پیروزی اسلام و مسلمین در همین است».
انتهای پیام/