به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در کیش مستقر شده و چند سالی است در این منطقه دور از تهران دودزده به گفته خودش زندگی میکند، مینویسد و کتاب منتشر میکند؛ البته سال ها پیش معلمی کرده و از اهالی آموزش و پرورش است. او اول خرداد سال 1336 در روستای خواجه نفس از توابع بندر ترکمن در استان گلستان به دنیا آمد.
پدرش خیاط دورهگردی بود که در سال 1325 از گرگان به ترکمنصحرا مهاجرت میکند و 20 سال بعد به بندر ترکمن کوچ میکند. حسن بیگی در دبستان هدایت و دبیرستان مختوم قلی بندر ترکمن درس میخواند سپس دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان استرآبادی گرگان میگیرد. سال 56 به خدمت سربازی اعزام میشود. با اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 57 از سربازی فرار میکند و به صف انقلابیون میپیوندد.
نوشتن و داستاننویسی را سال 59 آغاز کرد و با شروع جنگ تحمیلی به کردستان رفته و از آن پس اغلب آثار او حال و هوای دفاع مقدسی به خود میگیرد. اولین کتابش در سال 67 منتشر میشود. و آخرین اثرش در سال 96 با عنوان «روایتی ساده از ماجرایی پیچیده» که اثری برای نوجوانان است منتشر شد. بهانهای دست داد تا با این نویسنده صاحب تجربه گفتوگویی کنیم. آنچه در پی میخوانید شرح این گفتوگو است.
در موضوع ادبیات داستانی انقلاب ما هنوز دچار کمبود و نقصان هستیم
ادبیات داستانی انقلاب در آستانه 40 سالگی انقلاب را چطور میبینید؟
ادبیات داستانی وظیفهاش انعکاس و انتشار موضوعاتی است که در انقلاب وجود داشته است، فینفسه خود انقلاب نه در ایران بلکه در همه جای دنیا موضوعی است که میتواند دستمایه خوبی برای نویسندگان و فیلمسازان واقع شود. ما دستمایه بهتری نسبت به برخی از انقلابهای جهان داریم که عمدتاً انقلابهای خونینی هم بودند ولی انقلاب ما با تمام شکوهمندی تظاهرات و اعتراضات مسالمتآمیز مردم را در خود داشت ما هرگز در دوران انقلاب گرفتار جنگهای داخلی و یا اینکه مردم اسلحه به دست بگیرند و روی فرزند و وطن خود بکشند شاهد نبودیم هرگز این اتفاقات را ندیدیم همه در یک صف بودند. لذا جنبه عاطفی و اجتماعی انقلاب اسلامی 57 بسیار عمیقتر از انقلابهای دیگر بود.
صدور انقلاب از منظر امام خمینی مربوط به سالهای پس از انقلاب نبود، حتی 40 سال بعد از انقلاب هم این اتفاق بیفتد
آقای حسنبیگی شما در کشورهای مختلف چون ترکمنستان و مالزی بودید و به نظرم ملموستر درک کردید که انقلاب ما و صدورش در منطقه تا چه اندازه مؤثر خواهد بود. آیا در این بحث موفق عمل شده یا هنوز دچار چالش هستیم؟
آنچه امام در ابتدای انقلاب بسیار تأکید داشتند موضوع صدور انقلاب بود اگر شما همین امروز واژه صدور انقلاب از امام خمینی را سرچ کنید می بینید که حداقل ایشان در صحیفه نورشان بسیار بر این امر تأکید کردند من فکر نمیکنم این اتفاق افتاده باشد. در دوره حضرت امام ارتباطی که مسئولان انقلاب اسلامی با نهضتهای آزادیبخش جهان داشتند بسیار خوب بود. همین ارتباط بود که میتوانست مقدمات ظهور و تأثیرگذاری انقلاب در کشورهای مسلمان دیگر را باعث شود. برای همین دشمن به این درک رسید و بیکار ننشست. آنها با ایجاد تشکیک و اختلاف میان مجموعه انقلاب و هواداران انقلاب در خارج از کشور موجب شدند این اتفاق در آن زمان رخ ندهد. حتی آنهایی که کمی از انقلاب هواداری کردند در بخشهایی از دنیا سرکوب شدند ما هم که درگیر جنگ شده بودیم در نهایت دیدیم که این اتفاق رخ نداد. شاید منظور امام برای صدور انقلاب در آن بُعد و زمان پس از انقلاب نبود احتمالاً نگاه ایشان طولانی مدت بوده که میتواند حتی 40 سال بعد از انقلاب هم این اتفاق بیفتد.
صدور انقلاب از مسیر فرهنگی ممکن است نه سیاسی
ولی اثرگذار باشد درست است؟
بله انقلاب را نمیتوان از حوزه سیاسی منتقل کرد و در حوزه سیاسی جبهه مقابل انقلاب به خصوص در خارج از کشور استکبار و حتی کشورهای مسلمان محکم در برابر انقلاب و ارزشهای آن ایستادند وحشتناک است و به نظر نمیرسد مسیر سیاسی راه مناسب باشد، لذا از حوزه مسائل فرهنگی و فکری باید ورود کرد و به صدور انقلاب اندیشید. لذا بیشتر به نظر میرسد بحث صدور انقلاب از موضع مسائل فرهنگی باید باشد که درست هم همین است چون آنچه در سطح تودههای ملتهای مختلف تأثیرگذار است موضوعاتی از قبیل فیلم، کتاب، رمان و مجموعاً فرهنگ است که من معتقد نیستم این اتفاق افتاده باشد و یا لااقل شروع شده باشد.
ماجرای ناشر مالزیایی که قصد داشت رمان «محمد (ص)» را به نام مستعار چاپ کند!
در سفرها و مسئولیتهایی که داشتید این مسأله جزو دغدغههایتان بود.
چیزی که در خارج از کشور خصوصاً مالزی و کشورهای اسلامی دیدند علاقهمندی ملتهای آن کشورها به ایران بود یعنی چشم و نگاه مردم مالزی که کشوری بزرگ و متمدن است، ترکمنستان، تاجیکستان و سایر کشورها هم این نگاه را داشتند ولی هیچ ارتباطی با ایران نداشتند. هیچ چیز از کشور ما نمیدانستند جز اسم امام (ره) و چند تن از مسئولان نظام؛ البته دائماً هم با تحسین عکس امام را نشان میدادند میگفتند این امام خمینی است. این علاقهمندی را واقعاً در خارج از کشور بسیار میدیدیم بعد که به ایران آمدم به مسئولین فرهنگی میگفتم ما در برابر این این علاقهمندی هیچ کاری نمیکنیم اما از طرف مقابل عربستان و وهابیت بر علیه کشورهای مسلمان فعالیتهای خود را جدی گرفتند اما رایزنیهای فرهنگی ما که پایگاه محکمتری نسبت به وهابیت دارند با توجه به اینکه اعتبارات مالی کارهای روزانه و جاری خودشان را هم نداشتند بنابراین راه به جایی نبردند. یادم است برای ترجمه رمان «محمد (ص)» اقدام کردم، ولی رایزنی هیچ کمکی نکرد چون میگفت ما اعتباراتی برای کار نداریم.
البته من خودم ناشر مالزیایی برای کتاب پیدا کردم، سال 93 بود همان روزهایی که میان ایران و مالزی در بُعد سیاسی تنشهایی ایجاد شده بود (در موضوع مواد مخدر) بر این اساس ناشر به من گفت نمیتوانم رمان «محمد(ص)» را به نام شما منتشر کنم، میشود با اسم مستعار کتاب را چاپ کنیم! من در پاسخ پرسیدم: چرا مستعار؟ گفت: یکسری نگاهها در مالزی به ایران مثبت نیست.
یعنی میخواست با اسم مستعار غیرایرانی کتاب را منتشر کند تا نشان داده نشود که شما نویسنده کتاب ایرانی هستید؟
بله، ابراهیم حسنبیگی نباشد. حتی خودش پیشنهاد کرد که با نام «ابراهیم حسن» منتشر شود، چرا که این اسم به اسامی آفریقایی و مالزیایی بیشتر شبیه بود یعنی اسم اسلامی باشد، ولی ایرانی بودنش مشخص نشود. من قبول نکردم و این نشان میداد که این یک مقدار آنها در موضع ضعف قرار دارند، تسلط سیاسی حاکمیت آنها بر مسأله علاقهمندیشان به ایران تأثیر داشت.
درخواست ناشر مسیحی برای انتشار رمان «محمد (ص)» به زبان انگلیسی
در نهایت چه شد؟
من که نپذیرفتم گفتم باید به اسم خودم کتابم را چاپ کنید که همه بدانند نویسنده کتاب یک ایرانی است. البته این کتاب ماجرایی در اندونزی داشت، در اندونزی بودیم که فکر میکردم حتماً ناشران این کشور از کتاب استقبال خواهند کرد بنابراین با ناشران معتبر آنها شروع به مذاکره کردیم اما متوجه شدیم یکی از ناشران بسیار معتبر اندونزیایی سه رمان درباره پیامبر چاپ کرده است که مشغول فروش است اما بعد از آن یک ناشر غیرمسلمان در اندونزی برای چاپ کتاب ابراز علاقه کرد. او مسیحی بود و حتی دائم پیگیری میکرد وقتی من به مالزی آمدم گفت حتماً فایل انگلیسی کتاب را برایم ارسال کن تا منتشرش کنم این اتفاق افتاد و من فایل را ارسال کردم، گفت من با کارشناسان درباره کتاب صحبت کردم اما آنها صلاح ندانستند این کار را منتشر کنند به من میگویند شما یک ناشر مسیحی هستید و در یک کشور سنی میخواهید از یک نویسنده شیعه کتاب منتشر کنید! ما هم خیلی به بحثهای شیعه و سنی وارد نیستیم ممکن است در کتاب مسألهای باشد که کتاب اجازه نشر نیابد.
آقای حسنبیگی باز هم درباره انقلاب و دفاع مقدس خواهید نوشت؟
همین الان هم دغدغه نوشتن از انقلاب، دفاع مقدس و دین رادارم عمده رمانهایم بر همین سه موضوع است، رمانهای اجتماعی معمولی واقعاً ندارم اگر هم به موضوع عشق و مسائل اجتماعی در اثرم بنگرید در نهایت از میان «اشکانه» میبینید که پسزمینه انقلاب و دفاع مقدس را دارد یعنی در این موضوعات است و مطمئن هم هستم آثار آینده هم در این محور و موضوع نوشته خواهد شد کما اینکه من در حوزه کودک و نوجوان خصوصاً کودک کارهای بسیاری دارم که دیده نمیشود. بیشتر هم من را رماننویس میشناسند در حالیکه از نظر تعداد بیشتر کتابهای من کودک است.
مرا رماننویس میشناسند در حالی که نویسنده کودک هم هستم
در حال حاضر چطور؟
یک مجموعه 12 جلدی با محوریت داستان پیامبران دارم البته از نگاه تازهتری چون مشابه آن را سایر نویسندگان نوشته بودند ولی من سعی کردم با مشاهده آنها اثری جدید بنویسم و نوشتم که زیر چاپ است یک مجموعه 10 جلدی کودک که بهنشر منتشر میکند و به موضوع نگاه اجتماعی در قرآن میپردازد. این اثر داستانی است و پیامهایی را به همراه دارد و آیات مرتبط با داستانها در انتهای کتاب گنجانده شده اما اصل کتاب داستان است. سعی شده سبک تفکر و زندگی دینی و اسلامی مبتنی بر قرآن را در قالب داستان به بچهها نشان دهد.
«روایتی ساده از ماجرایی پیچیده» چندمین اثر شماست؟ اطلاعاتی که در ویکیپدیا وجود دارد برای حدود صد اثر از شما درست است؟
جواب این سؤال خیلی سخت است من یک بار شمرده بودم که 126 کتاب چاپ کردم اما طی سالهای اخیر آثاری دیگری هم از بنده منتشر شده که فکر میکنم مجموعاً به 130 عنوان برسد.
در مورد دیدار نویسندگان در سالهای خیلی دور که حوزه هنری با رهبری ترتیب میداد بگویید آیا از آن دیدارها چیزی در خاطرتان است؟ آیا بازتابی از آثارتان از منظر رهبر انقلاب دریافت کردهاید یا نه؟
نه شاید 20 سالی میشود از آن روزگار میگذرد شاید قدیمترها که در حوزه هنری بودیم دیدارهای چند ماه یکبار از سوی ریاست حوزه هنری برای دیدار نویسندگان با رهبری ترتیب داده میشد دیداری صمیمانه که در آن صحبتهایی ردوبدل میشد، اما من همیشه دلم میخواست رمان «شب ناسور» و رمان «محمد(ص)» را خدمت ایشان عرضه کنم تا در راستای جهانی شدن رمان محمد(ص) و برنامهریزی هایم صحبت کنم.
درباره رمان محمد (ص) صحبت کنید، تاکنون به چند زبان ترجمه شده است؟
این رمان اولین بار با ترجمه عربی توسط انتشارات مدرسه منتشر شد، اما بعدها بدون هماهنگی و اجازه بنده از کشور ازبکستان و رایزنی فرهنگی ایران ترجمه و چاپ شد.
کتابم را بدون اجازه ترجمه و منتشر کردند
یعنی از شما اجازه گرفته نشد؟
نه و من بعداً متوجه شدم اما ترجمه انگلیسی کتاب ابتدا با هزینه خودم منتشر شد و بعد سازمان فرهنگ و ارتباطات برای ترجمه حمایت کرد که انتشارات «شمع و مه» آن را چاپ کرد ولی باز هم آن چه میخواستیم و فکر میکردیم نشد. قرار بود به زبان آلمانی و روسی هم ترجمه شود که نشد اما به واسطه یکی از دوستانم به زبان ترکی ترجمه شد و ناشری ترک کتاب را در ترکیه چاپ کرد. آن زمان یادم است با سازمان فرهنگ و ارتباطات صحبتهایی کرده بودم طرح تاپ نبود ولی طرح دیگری داشتند و میگفتند اگر کتابی در خارج منتشر شود ما 500 نسخه از آن را خریداری میکنیم و حتی برای آن اثر جشن رونمایی برپا خواهیم کرد بنده نیز این وعدهها را به ناشر دادم او هم روی حمایت ایران حساب کرد اما 9 سالی است که کتاب در ترکیه چاپ شده ولی علیرغم پیگیریهای شخصیام از رایزنان فرهنگی که اغلب از دوستان ما هستند به نتیجه نرسیدهام. هنوز من ندیدهام در قالب طرح تاپ و با حمایت از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی این کتاب در جایی ترجمه و چاپ شده باشد.
آقای حسنبیگی این روزها چه میکنید؟
چند وقتی است استراحت میکنم بعد از نوشتن عذابآور رمان «شب ناسور» در سال گذشته و بعد تألیف رمان روایت ساده از ماجرایی پیچیده که جدیداً چاپ شده 3 یا 4 ماهی است رمانی نمینویسم بلکه چند کتاب کودک نوشتم.
ارتباطم با تازههای نشر کم شده/ در کیش هستم و دسترسیام به کتاب با تاخیر است
علاقه شما خواندن رمانها و کتابهای پرسروصدای روز جهان است یا سعی میکنید اجازه دهید التهابات و تبلیغات گسترده بخوابد و بعد مطالعه کنید؟
من یک مشکلی در مطالعه پیدا کردم، چند سالی در مالزی بودم و چند سالی هم دور از تهران زندگی میکنم، هر چند دور بودن از تهران دودزده بسیار خوب است، اما از مغز تپنده فرهنگ و کتاب دور هستیم. من ارتباطم با کتابهای تازه کم شده است، چون دور از مرکز هستم به ندرت هم پیش آمده داور جایزهای باشم تا کتابهای منتشره را به واسطه داوری بخوانم داور که بودم اجباراً کتابها را میخواندم اما دورهای که در کیش هستم کتابها به روز دستم نمیرسد و در تهران معمولاً کتابهایی که طالب هستم را تأمین میکنم از طرفی نویسندگان پرکار نسل پیشین چه قبل و بعد انقلاب خیلی کم کتاب منتشر میکنند و شاهدیم این روزها نسل جوان به میدان آمده و من فقط اسامی تازهای را از خروجی جشنوارهها میشنوم و در حدی کنجکاو میشوم که بدانم چه نوشتهاند اما مطالعه جزئی از زندگی و کار من است. بنابراین در کیش این فرصت را ایجاد کردم که به مطالعه رمانهایی که در دوره جوانی میخواندم از شاهکارهای بزرگ و جهان آنها را پس از سالها بازخوانی کنم.
آخرین اثری که بازخوانی کردید چه بود؟
کتاب داستاننویسان ایران مجموعهای سه جلدی از حسین پاینده بود که داستانها را برمبنای سبک نگارش دستهبندی کرده و در ادامه به تجزیه و تحلیل میپردازند این کتابها به کلاسهای داستاننویسی که در کیش دارم به این دلیل که حاوی اطلاعات خوبی است، کمک میکند ولی آخرین رمانی که خواندم و لذت بردم «عزاداران بَیل» اثر غلامحسین ساعدی بود که از نظر محتوا ممکن است به برخی از داستانهایش امتیاز ندهم، ولی داستانهای خوش ساخت و روانپریشان از آدمهایی است که در آن دوران وجود داشتند.
منبع: فارس