همسر شهید موسوی در گفت‌وگو با دفاع پرس:

مستندی که خداداد را بی‌تاب رفتن به سوریه کرد/ بابا آمد، مو‌هایم را ناز کرد و رفت

همسر شهید مدافع حرم گفت: ندا خیلی بی‌تابی می‌کند و با حسرت پدران دیگر را نگاه می‌کند و می‌گوید: چرا همه دوستانم بابا دارند؛ اما من ندارم؟ او با عکس بابا صحبت می‌کند. چندین مرتبه مشاهده کردم که ندا پس از چند دقیقه سکوت، می‌گوید: مامان! بابا آمد، مو‌های من را ناز کرد و رفت.
کد خبر: ۲۷۷۷۹۸
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۰ - 21March 2018

مستند «پل» شهید خداداد را بی‌تاب رفتن به سوریه کرد/ حضور خداداد را احساس می‌کنمبه گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران دفاع‌پرس، متولد ۱۳۶۶ در افغانستان بود؛ جوانی مهربان، بامحبت و شجاع. مرتبه اول بود که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه رفته بود که در سال ۱۳۹۵ به شهادت می‌رسد. او که در سال ۱۳۹۲ ازدواج می‌کند، از خود دو فرزند به نام‌های «ندا» متولد ۱۳۹۳ و «ابوالفضل» که دو ماه پس از شهادت پدر متولد می‌شود، به یادگار گذاشته است. در ادامه گفت‌وگوی دفاع پرس با «صغری موسوی» همسر شهید مدافع حرم «سید خداداد موسوی» را می‌خوانید:

دفاع پرس: از خصوصیات اخلاقی شهید بگویید؟

اخلاق خوب، خوش‌رویی، مهربانی و گذشت ایشان زبان‌زد بود. وی همیشه لبخند به لب داشت و می‌گفت: هر چه را که شما دوست داشته باشید، من همان را انجام می‌دهم. احترام ویژه‌ای برای من قایل بود.

دفاع پرس: ارتباط شهید با فرزند خود به چه شکل بود؟

همیشه پدرش مو‌های ندا را شانه می‌کرد و می‌بافت. هر چه ندا بزرگ‌تر می‌شد، علاقه شهید به او بیش‌تر می‌شد. وی همواره می‌گفت: آرزو دارم دخترم هر چه سریع‌تر بزرگ شود، تا او را جلوی موتور خود گذاشته و همه جا با خود ببرم.

دفاع پرس: از ارادت شهید به امامان بزرگوار بگویید؟

شهید خداداد ارادت ویژه‌ای به امام رضا (ع) داشت. زمانی‌که به حرم امام رضا (ع) می‌رفتیم، زمان زیادی طول می‌کشید تا زیارت کند. از او می‌پرسیدم: از امام رضا (ع) چه خواسته‌ای دارید؟ می‌گفت: چه خواسته‌ای بزرگ‌تر از توکل بر خدا و سپس سلامتی شما می‌توانم داشته باشم؟

خداداد در کودکی والدین خود را از دست داده بود و روزگار سختی را گذرانده بود. هرچند عاشقانه زندگی خود را دوست داشت؛ اما حضرت زینب (س) را بیشتر دوست می‌داشت.

دفاع پرس: چه شد که تصمیم گرفت به سوریه برود؟

روزی مستند «پل» که مربوط به شهادت شهید مدافع حرم «علی انصاری» است، از شبکه «افق» درحال پخش بود. همسرم گفت: مرگ همیشه در انتظار ما است، چه خوب می‌شود اگر مثل علی با افتخار و برای دفاع از ایمه باشد. انسان فقط با شهادت می‌تواند هم دنیا و هم آخرت را داشته باشد. البته شهادت لیاقت می‌خواهد.

دفاع پرس: شما چه طور به رفتن ایشان رضایت دادید؟

ابتدا راضی به رفتن او نبودم؛ اما تمام تلاش خود را نمود تا رضایت من را کسب کند. می‌گفت: ما هر دو سید هستیم، اگر ما نرویم، چه کسی از حضرت زینب (س) دفاع کند؟ حرف بی بی که شد، گفتم: اول به خدا توکل می‌کنم و سپس شما را به بی بی حضرت زینب (س) می‌سپارم.

در همین ایام مجدد مستند شهید علی انصاری پخش شد و شهید خداداد بی‌تاب‌تر از گذشته پیگیر اعزام خود به سوریه شد. دومین روز از ماه مبارک رمضان ۱۳۹۵ بود که برای دفاع از حریم اهل بیت انتخاب شد.

دفاع پرس: از نحوه شهادت ایشان اطلاع دارید؟

بله، ایشان در عملیاتی به شهادت می‌رسد که فرمانده ۲۲ نفر از رزمندگان مدافع حرم بود. تعدادی از نیرو‌های تحت امر ایشان به علت محاصره دشمن اسیر می‌شوند. درحالیکه همه تصمیم می‌گیرند عقب‌نشینی کنند، شهید می‌گوید: من می‌مانم تا دوستان خود را نجات دهم. در نهایت تانک وی را هدف قرار داده و هر دو پا ایشان را قطع می‌کند. پیکر مطهر او ۵۰ روز در حلب و در محاصره باقی می‌ماند و در نهایت ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ در بهشت رضا به خاک سپرده می‌شود.

دفاع پرس: چگونه خبر شهادت را به شما دادند؟

چندین روز بود که شهید خداداد تماس نگرفته بود. یکی از اقوام بنده همرزم وی بود. از همسر ایشان خواستم واقعیت را به من بگوید. ایشان گفت: شهید خداداد به شهادت رسیده است. تا ۵۰ روز بعد که پیکر شهید بازگشت، باور نداشتم که او به شهادت رسیده است.

دفاع پرس: در آن ۵۰ روز چگونه با بی‌تابی خود کنار آمدید؟

تصور آن‌که همسرم به شهادت رسیده است، برایم غیر قابل باور بود، به حرم امام رضا (ع) پناه بردم و نذر کردم تا از شهید خداداد خبری برسد. درست در سومین چهارشنبه‌ای که نذر کرده بودم از سپاه به منزل ما آمدند و گفتند: همسرم به شهادت رسیده است. هرچند حال خوبی نداشتم؛ اما به حرم رفتم و از امام رضا (ع) تشکر کردم که حاجتم را اجابت کرده است.

دفاع پرس: خواب شهید را می‌بینید؟

بله، یک شب خواب دیدم تپه‌ای در صحرا است، که می‌گویند: همسران شهدا به همراه تصویری از شهید خود روی آن بایستند. قاب عکس خداداد را به خواهرم سپردم و گفتم: جلوی من بایست و قاب عکس را بالا نگه‌دار. سپس مشاهده کردم: نور بسیاری از روبه رو به قاب عکس خداداد می‌تابد و یک طرف تصویر خداداد و طرف دیگر تصویر امام حسین (ع) را نشان می‌دهد.

این خواب باعث شد، با وجود تمام سختی‌ها بیش‌تر از گذشته به شهادت همسرم افتخار کنم.

دفاع پرس: بچه‌ها دلتنگی پدر خود را چگونه بروز می‌دهند؟

ندا خیلی بی‌تابی می‌کند و با حسرت پدران دیگر را نگاه می‌کند و می‌گوید: چرا همه دوستانم بابا دارند؛ اما من ندارم؟ او با عکس بابا صحبت می‌کند. چندین مرتبه مشاهده کردم که ندا پس از چند دقیقه سکوت، می‌گوید: مامان! بابا آمد، مو‌های من را ناز کرد و رفت. گاهی برای آرام کردن دلتنگی‌های دختر سه ساله خود هیچ راه حلی ندارم.

دفاع پرس: خاطره‌ای از حضور شهید پس از شهادت به یاد دارید؟

چندین مرتبه مصداق وعده الهی به زنده بودن شهدا در زندگی را مشاهده کردم. به خصوص زمانی‌که بچه‌ها مریض می‌شوند و یا وسیله‌ای مفقود می‌شود، کافی است با عکس شهید صحبت کنم، خیلی زود آن مشکل حل می‌شود و حضور خداداد را احساس می‌کنم.

به یاد دارم روزی شیرخشک ابوالفضل تمام شده بود و به دلیل پرداخت کرایه خانه و مشکلات دیگر پس اندازی برای ما نمانده بود. ابوالفضل را در آغوش گرفتم تا به منزل مادرم برویم و مبلغی را قرض بگیرم. درحالی‌که قطرات اشک صورتم را پوشانده بود، به خداداد گفتم: نبودن شما چقدر سخت است، اگر بودی نیازی نبود برای تهیه شیر خشک فرزندمان مبلغی قرض بگیرم. همان زمان تلفن همراهم به صدا درآمد. پاسخ دادم. گفت: خانم موسوی شما مشکلی دارید؟ گفتم: می‌خواهم برای فرزندم شیر خشک تهیه کنم. گفت: نیازی نیست شما تهیه کنید، ما از مسجد تماس می‌گیریم. آدرس منزل خود را بگویید تا برای شما بفرستیم. این خاطره تنها گوشه‌ای از چندین امداد غیبی است که حضور شهید در زندگی ما را ثابت می‌کند.

انتهای خبر/ 711

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار