به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، شهید «علیرضا شامانی» فرزند حسن، در ۶ تیرماه سال ۴۲ در شهرستان «دامغان» دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت. او از همان ابتدا علاقه زیادی به امر تحصیل داشت و در راه کسب علم و دانش مصمم و با اراده بود و مقاطع تحصیلی را یک به یک و پشت سر هم با موفقیت کامل طی میکرد، تا این که بالاخره توانست مدرک دیپلم خود را دریافت کند.
علیرضا علاقهی زیادی داشت تا مدارج عالیه تحصیلی را هم طی کند، اما کشورمان در آن روزها در حال و هوای خاصی به سر میبرد. صدام حسین کافر با هدف شوم کشورگشایی مناطق وسیعی از خاک کشورمان را آماج حملات وحشیانه قرار داده بود، حمایت آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی مزید بر علت بود تا این نامردمان هر روز با قصاوت بیشتری به جنایات وحشیانه خود در این سرزمین مقدس ادامه بدهند.
با بروز این شرایط و فشار زیادی که بر مردم شریف کشورمان وارد میشد، موجب شد علیرضا بلافاصله پس از اخذ دیپلم به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دامغان درآید. وی از این طریق به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد و سرانجام در تاریخ ۲۱ دیماه ۶۵ در شلمچه، بر اثر اصابت ترکش مجروح شد. وی را به بیمارستان اهواز و از آنجا به بیمارستان قائم (عج) انتقال دادند. اما شدت جراحات وارده آنقدر زیاد بود که بعد از ۳۲ روز بستری شدن در بیمارستان، در تاریخ ۲۴ بهمنماه سال ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای دامغان به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید «علیرضا شامانی»:
بسم الله الرحمن الرحیم
«قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (قرآن مجید)
«اشْهَدُ انْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه وَ اشْهَدُ انَّ عَلیً وَلیُ الله»
اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِاللهِ الحُسَین (ع)؛ ضمن عرض ادب به پیشگاه امام زمان (عج) ارواحنا له الفداء و با سلام و درود به محضر مقدس نایب بر حق رهبر کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با درود و سلام بر ارواح پاک و مطهر شهدای گلگون کفن از کربلای حسینی (ع) تا کربلای خمینی، درود و سلام بر اسرا و جانبازان و مجروحین و معلولین.
درود و سلام بر خانوادههای محترم ایثارگر و شهدا، اسرا و مفقودین انقلاب اسلامی. سپاس خدایی را که نعمتی بزرگ به ما عطا کرد تا در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی باشیم. خدا را سپاس که باری دیگر توفیق آمدن به جبهه و رزمیدن برای بقای اسلام و جمهوری اسلامی پیدا کردم. بلکه با ریختن چند قطره از خون ناقابل این حقیر، دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی ادا کرده باشم. عزیزان باید از سرور و سالار شهیدان مولایمان حسین بن علی (ع) آموخت که چگونه با دادن خون خود اسلام را بیمه کرد.
امت حزب الله! هر کاری بر انسان مشقت و سختیهایی در پیش دارد هر انقلابی احتیاج به خون دارد، انقلاب حسین (ع) در کربلای معلی با خون امضا شد و نیز انقلاب اسلامی ایران هم باید با خون امضا شود، درخت اسلام احتیاج به آبیاری دارد و جز با خون به چیز دیگر نمیشود آن را آبیاری کرد.
اگر میخواهید انقلاب اسلامی باقی بماند، باید با تمام قدرت و توان از آرمان آن پشتیبانی شود. اگر میخواهید انقلاب اسلامی باقی بماند باید هر چه سریعتر این جنگ خانمانسوز که از طرف مزدوران شرق و غرب و دشمنان قسم خورده اسلام به این ملت مظلوم تحمیل شده، به پیروزی ۱۰۰درصد قوای اسلام بر قوای کفر بیانجامد که خدای ناکرده سستی در این امر مهم و حیاتی به منزله شکست در جنگ و شکست در جنگ به معنای شکست اسلام و دفن اسلام برای همیشه خواهد بود.
امت حزبالله! دعا برای بقای طول عمر امام عزیزمان فراموشتان نشود که هر چه ما داریم از رهنمودها و رهبریهای پیامبرگونه امام امت میباشد.
امت حزبالله! وقتی من پیش خودم فکر میکنم که انقلاب برای ما چه کرده، این سوال بر من پیش میآید که من برای انقلاب چه کردهام، من احساس میکنم که شخصیت واقعی خود را از سال ۵۷ یافتهام.
امت حزبالله! «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا» این وحدت و یکپارچگی امت هست که دشمنان اسلام نمیتوانند به انقلاب و اسلام ضربه بزنند، [پس] وحدت خود را حفظ کنید.
سخنی چند با پدر و مادر گرامی و ارجمندم، پدر و مادر عزیزم! درست است که من فرزند خوبی برای شما نبودم، [اما] امیدوارم مرا ببخشید و حلالم کنید. پدر و مادر عزیزم! اگر توفیق شهادت نصیب این حقیر شد، مبادا ناراحت باشید، چون من امانتی از جانب خداوند در دست شما بودم.
سخنی چند با همسر و فرزند گرامی، همسرم! اگر از این که در طول این ۲ سال از مدت آشنایی تاکنون شوهر خوب و دلسوزی برای تو نبودم عذر میخواهم و امیدوارم اگر بدی از من سرزده مرا به بزرگی خود ببخشی. همسرم! از تربیت فرزندم «حسین» مبادا باز بمانی، تو مسئولیت سنگینی در قبال ایشان داری، امیدوارم فرزندم را طبق موازین اسلامی تربیت کرده و تحویل جامعه بدهی.
حسین جان، فرزندم عزیز و گرامی! اگر خداوند به شما عمری داد، سعی کنید بیهوده عمرت را تلف نکنید و همواره در راه خدا و خدمت به اسلام و مسلمین کوشا باشید.
خواهر محترم و گرامی! سعی کنید زندگی و صبر زینبگونه را پیشه کنید.
از برادران اگر کسی مرا میشناسد از ایشان حلالیت میطلبم.
والسلام
و من الله توفیق الحقیر - علیرضا شامانی ۶۵/۱۰/۰۲
انتهای پیام/