به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، ابوالقاسم قاسمزاده در یادداشتی نوشت:
سالهای سال بسیاری از صاحبنظران سیاسی معتقد بودند تا نفت در خاورمیانه است، «بحران» نیز همزاد و همراه آن خواهد بود.
اما اکنون اغلب کارشناسان سیاسی خاورمیانه در بررسی ریشههای بحران درخاورمیانه بر دو محور تمرکز دارند و آن را موتور تخریبی بحران و جنگ در خاورمیانه میشمارند. اول، دلارهای انباشته شده از درآمدهای نفتی و گازی که در اصطلاح سیاسی «دلارهای نفتی» نامیده میشود و در انحصار و در اختیار حاکمیت قبیلهای چند شیوخ عرب است. دوم، حاکمیت رژیم صهیونیستی در اسرائیل که قدرتمندترین نفوذ سیاسی ـ اقتصادی (سرمایه مالی) را در غرب، بخصوص در آمریکا دارد. این نفوذ را در آمریکا لابی صهیونیستها در نیویورک و واشنگتن مدیریت میکند که سازمان «اِپک» در آمریکا مرکزیت سیاستگذاری آن را به عهده دارد. قدرت و نفوذ سازمان «اِپک» ارگان اصلی صهیونیستها چنان شده است که نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا از هر دو حزب حاکم (جمهوریخواه و دمکرات) قبل و بعد از انتخاب باید در نشستهای سالانه و یا ادواری آن شرکت و حضور یابند. برنامهها و سوگندنامه تعهد خود به حفظ کیان رژیم صهیونیستی (اسرائیل) را اعلام کنند. این مسیر را اغلب سران دو حزب در کنگره آمریکا نیز انجام میدهند.
اکنون بعد از شکست طرح مخوف جنگهای تروریستی با رهبری داعش و النصره در مرکزیت و دهها تشکل تروریستی کوچک و بزرگ دیگر برای سرنگونی حاکمیت در سوریه و عراق و فراهم آوردن «زمین» یا کشور سوخته، از دو کشور مهم عربی، معادله سیاسیـ نظامی آمریکا ـ اسرائیل در منطقه به هم خورده است. با ریاست جمهوری «ترامپ» و استقرار آن در کاخ سفید و ادامه نخستوزیری نتانیاهو طراحی جدید به صورت میدانی در حوزه خلیجفارس و خاورمیانه ظهور و بروز پیدا کرد. «ترامپ» به عربستان رفت و در دو روز اقامت خود در ریاض، ۱۲۰میلیارد دلار به صورت نقدی و فوری، همچنین۴۲۰میلیارد دلار قرارداد دوجانبه واشنگتن ـ ریاض را با سران سعودی امضاء کرد تا مجموعهای از پیشرفتهترین تسلیحات نظامی و تهاجمی را در اختیار آنها قرار دهد. مشابه چنین قرارداد نظامی را با «امارات» و قطر نیز ترتیب داد.
ترامپ در بازگشت به واشنگتن و در اولین مصاحبه رسانهای خود گفت: «این سفر موفقترین سفر مالی ـ تجاری یک رئیس جمهور آمریکا است که با درآمد آن هزاران شغل در کشورش ایجاد خواهد کرد!» از این مسیر ائتلاف جدید منطقهای و بینالمللی در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه شکل گرفت که در مرکزیت آن آمریکا، اسرائیل، عربستان و امارات قرار دارند. با ظهور و بروز این ائتلاف، ترامپ رئیس جمهورآمریکا اعلام کرد، جهان در شرق و غرب آسیا با دو بحران سیاسی ـ نظامی مواجه است. در شرق آسیا، کره شمالی با قدرت اتمی در حال ساخت آن و در غرب آسیا با جمهوری اسلامی ایران که با ایدئولوژی «مقاومت»، مردم و کشورهای منطقه را علیه منافع آمریکا ـ اسرائیل متحد و بسیج میکند. آنچه در یکسال گذشته ریاست ترامپ و متحد استراتژیکی او «نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی انجام گرفت، شرح و تفسیر رویدادهای سیاسیـ نظامی است که خوانندگان محک از آن مطلعاند و به بازنویسی آن در این نوشته احتیاجی نیست. اما اکنون از گذر این سیاست دو ائتلاف در منطقه شکل گرفته است. ائتلاف متحدان آمریکا از جمله اسرائیل، عربستان و امارات.
در مقابل ائتلاف جبهه روسیه، ایران، عراق، سوریه، حزبالله (لبنان) و نیروهای مقاومت در سراسر منطقه ترکیه اردوغان اگرچه در جبهه ائتلاف روسیه و ایران سیاستورزی میکند اما عضو برجسته سازمان نظامی غرب (ناتو) و دارای روابط رسمی سیاسی با اسرائیل است.
ائتلاف اول بنابر نظر اغلب کارشناسان مستقل بخصوص در اروپا و آمریکا بهدنبال تثبیت مجدد سلطه آمریکاـ اسرائیل بر منطقه است. در حالی که شعار ائتلاف دوم، تأمین استقلال پایدار و امنیت جمعی از طریق شکلگیری نظم چندقطبی در منطقه است. مرکزیت و بقول معروف «گرانیکای» این هر دو ائتلاف هنوز سوریه و البته تا حدودی چگونگی شکلگیری آینده عراق است با این تفاوت که هنوز در سوریه برتری نظامی تعیینکننده است و در عراق آیندهنگری سیاسی و اقتصادی محوریت دارد.
استراتژی اصلی رژیم صهیونیستی در آنچه که «بحران پیرامونی» خوانده میشود، هنوز تغییر نکرده است. رژیم صهیونیستی امنیت درونی خود را در ادامه و تشدید بحران پیرامونی در کشورهای مرزی خود، سوریه، لبنان و اردن تا فراتر از آن در حوزه خلیج فارس در تقابل با قدرت برتر ایران جستجو میکند. سیاست ترامپ کلید زدن جنگ جدید و مستقیم از سوی آمریکا در منطقه نیست. مأموریت آن به دلارهای نفتی سعودیها و قدرت تخریبی نظامی اسرائیل محول شده است. در راستای همین سیاست است که ترامپ به یکباره قدس را پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس را اعلام کرد. کمکهای مالی به فلسطینیان را قطع کرد و با بستن دفتر دولت خودگردان فلسطینی در واشنگتن در عمل و بهصورت تهاجمی هرگونه حمایت سیاسی یا مالی از فلسطینیان را پایان داد. مجموعه سازمانهای مقاومت فلسطینی در مدت زمان کوتاهی با بایکوت همهجانبه ترامپ و آمریکا مواجه شدند و در کنار آن دست نتانیاهو برای ادامه شهرکسازیهای صهیونیستی در کرانه باختری و اسکان ۶۰۰ هزار نفر از شهروندان اسرائیلی باز گذاشته شد.
مشاوران آمریکاییـاسرائیلی با مدیریت داماد صهیونیست ترامپ «گشنر» برای سعودیها برنامه تأمین هزینههای دلاری در مسیر تهاجم نظامی «نتانیاهو» به سوریه و درصورت امکان به لبنان و در نهایت به ایران را ترسیم کردهاند. دیپلمات پیشین ایران که در یکی از دانشگاههای آمریکا تدریس میکند، با نگاهی به چنین زمینهای درباره نقش آمریکا و قدرتهای منطقهای مینویسد: «ائتلافهای جدید منطقهای و بینالمللی در خلیج فارس و خاورمیانه در حال شکلگیری است، متحدین آمریکا از جمله اسراییل، عربستان و امارات در مقابل جبهه روسیه، ایران، عراق، سوریه، حزبالله و نیروهای مقاومت مردمی همچون الحشدالشعبی عراق، ائتلاف اول برای امنیت منطقه و به دنبال تثبیت سلطه آمریکا بر منطقه است در حالی که ائتلاف دوم برای تامین استقلال خود، درصدد شکلگیری نظم چندقطبی در منطقه است. ایران و عربستان، نقش محوری درتحقق اهداف ائتلاف «هژمونی آمریکا» یا «نظم چندقطبی»، ایفاء میکنند.
تغییرات معادلات سیاسی و اقتصادی در جهان، موجب شده که آمریکا برای مهار قدرتهای نوظهور مثل چین و هند، حضور خود در خارج از خاورمیانه را تقویت کند. این مهم موجب ایجاد خلاء و تشدید رقابت عربستان و ایران در منطقه شده است. گسترش نفوذ منطقهای ایران و ترس از پر کردن این خلاء توسط ایران، ائتلاف آمریکا را به وحشت انداخته است به ویژه در دوران فعلی که جهان عرب در افول بسر میبرد.
در این راستا سیاست عربستان بر سه محور متمرکز شده:
۱ـ تثبیت اقتدار و سلطه آمریکا بر خلیج فارس٫
۲ـ اتحاد با اسرائیل برای بهرهمندی از لابی قدرتمند جهانی صهیونیست.
۳ـ مقابله با ایران و متحدان منطقهایاش.
متقابلاً گفته میشود که ایران نیز استراتژی منطقهای خود را بر چهار محور متمرکز کرده:
۱ـ مقابله با هژمونی آمریکا.
۲ـ حمایت از نیروهای مقاومت مثل حماس و حزبالله و حوثیهای یمن.
۳ـ مقابله با گروههای تروریستی تکفیری – وهابی مثل داعش و القاعده.
۴ـ ممانعت از سلطه عربستان بر کشورهای کوچک عربی خلیج فارس.
شکست فاجعهبار نتانیاهو در حمله هوایی به دمشق با سقوط جنگنده اسرائیلی در آتش پدافند هوایی ارتش سوریه، اعتراض علیه او در داخل اسرائیل، روسیه، غرب و در منطقه ایجاد کرده است. اگرچه نتانیاهو بر بحرانهای اقتصادی ـ اجتماعی داخلی (اسرائیل) ناشی از سیاستهای دولت خودش، سرپوش میگذارد. اما این شکست نشان داد که «نتانیاهو» مأموریت جنگی از سوی آمریکا و سعودیها دارد، اما تاب پرداختن هزینههای سنگین آن را ندارد.
منبع: روزنامه اطلاعات