به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «غلامحسین حسنزاده جوادیه» 20 دی 1348 در رفسنجان چشم به جهان گشود. وی که برای نبرد با متجاوزان بعثی در جبهه حق علیه باطل حضور یافته بود، 22 بهمن 1364 در اروند رود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«باری با درود بر یگانه منجی و یکتا پیشتاز جبههها مهدی صاحب الزمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی(ره) و باری با سلام و درود بر حماسه آفرینان و کفر ستیزان جبهههای حق علیه باطل وصیتنامهام را آغاز میکنم.
باری مادر عزیز اول صحبتم به تو که در بزرگ کردن من بیدار خوابی کشیدی و مرا بزرگ کردی انشاءالله بر اثر شهادت من حتی اگر سوختهام باشم، معلوم نشدم هیچگونه نگرانی و گریه نکنی و خداوند اجر شما را بدهد.
پس ای مادر من از بین رنگها سرخ را انتخاب کردم و از میان گلها، لاله را و از میان مرگها، شهادت را و از تمام باغها گلزار شهدا را انتخاب کردم و بدان ای مادر که هیچ یک از ما به مرگ طبیعی نمیمیریم، مرگ طبیعی ما جوانان، شهادت است. عید و عزایمان هر 2 جشن و میعاد چشممان گلزار است و زیباترین درختهای حیاطمان گلزار است که میروید و از تمام انبیا محمد (ص) و از تمام امامان علی (ع) و از تمام مجاهدان حسین (ع) و از تمام کتاب قرآن و از تمام خوبان خمینی روح خدا را برگزیدهام.
باری پدرجان من با قرآن و فرماندهانم در روز 64/11/11 بیعت بستم که در این عملیات تا آخرین قطره خونم بجنگم و باری مادر عزیز هیچ گریان نباش و هیچ زاری نکن که موجب شادی دل دشمنان کافر میشود و باری خدا را شکر کن که چنین فرزندی داشتی و توانستی در راه خدا قربانی کنی و بدان که شهید میوهای است رسیده که قبل از آن خراب شود خداوند او را میچیند و شما انتظار دارید باغبان موقعی میوه پلاسیده که همان عجل است آن را بچیند و اگر بخواهد گل را بچیند در آن ساعتی میچیند که یک ساعت قبل به این طراوت که یک ساعت به این طراوت میماند درست گل را در شادابی میچیند.
باری دیگر وصیتم به تو ای مادر مهربان که آرزومند به خاطر من بودی و اول از همه چیز گریه مکن و هیچ ناراحتی بدل نیاور و همیشه خنده بر لب بیاور بخصوص که روز رفتم روحیه بخش دیگر مردم باشی و هر چه تو کردی لباس سیاه بر تن نکن که موجب ناراحتی من میشود و چون که مادر عزیز تو شبها بیدار خوابی کشیدی و خون سفید کردی و به من دادی مرا ببخش و حلال کن میدانم که در زندگی شما را اذیت کردم و امکان دارد که به شما حرمت قائل نشدهام امیدوارم که فاطمه زهرا بنت رسول الله اجر شما را بدهد.
باری مادر عزیز از دعای خیر به امام و رزمندگان غافل نشوید مگر وصیتم بر پدرم که از توای پدر بزرگوارم میخواهم که بر سر من زحمت کشیدی و کار کردی و نان حلال بدست آوردی و به من دادی و امکان دارد که شما را اذیت کردم مرا حلال کنید و از شما میخواهم که در تشیع جنازه من هیچگونه نگرانی و زاری به خود راه ندهی که موجب شادی دشمنان میشود و از شما میخواهم که از برای من سیاه نپوشید.
دیگر وصیتم به برادرم که تنها یکی برادر دارم و دیگر پشتوانهای ندارد از اینکه شهادت من در راه خدا افتخار کند و هیچ شیون و زاری نکند و حتی لباس سیاه هم نپوشد و از تو ای برادر میخواهم خودت مرا در لحد بگذاری؛ و دیگر وصیتم به تنها خواهری که دارم میخواهم ای خواهر عزیز میدانم که داغ برادر سخت است و به هرگونه مانند زینب صابر باش و هیچگونه زاری نکن و حتی از برای خاطرات من چند دقیقهای صحبت کنی و لباس سیاه از برای من نپوشی و از تو میخواهم که روحیه بخش دیگر خواهران و مادران باشی و از آنان بخواهی که از آمدن فرزندانشان به جبهه جلوگیری نکنند و ای خواهر که تو تنها هستی میخواهم کاری بکنی که مادر را دلداری دهی که، چون من هیچکس دیگر را به جز یک برادر ندارم.
باری برادر جان و تو ای خواهر عزیز از شما میخواهم در درست کردن حجله من بکوشید و از تو ای پدر بزرگوارم و برادر مهربان و خواهر مهربان میخواهم که کاری بکنید که روحیه بخش دیگر مردم شوید و از تو ای برادر جان میخواهم که مردمی که زحمت کشیدهاند و از راه دور و نزدیک در تشیع جنازه من آمدهاند تشکر و سپاسگزاری کنی و حتی ای پدر از آن کس که قبر مرا میکند و مرا در قبر میگذارد و کسی که برای من قرآن میخواند و کسی که در روز سوم من زحمت میکشد تشکر کنی و امیدوارم که اجرشان را حسین بن علی بدهد.
باری من این وصیتنامه را در روز 64/11/11 مینویسم و ایام فاطمیه است؛ مادرجان از خدا بخواه که این قربانیت را قبول کند.»
انتهای پیام/ 111