گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی؛ هنر در تاریخ طولانی خود در همه انواع آن نسبت به دین یک دغدغه جدی و همیشگی داشته که یا آن را نقد و در تایید آن حرکت کرده و یا در مواردی علیه دین آثاری را خلق کرده است. تقریبا هیچ دورهای در تاریخ هنر نیست که نسبت به دین بیتفاوتی وجود داشته باشد.
در تاریخ هنر ایران نیز رابطه هنر با دین رابطهای محکم و ناگسستنی است. در معماری، نقاشی، موسیقی و بسیار انواع دیگر شاهدیم که هنرمندان با اتکا به ابزار خود تفسیری جهانشمول از دین ارائه کردهاند و همین موضوع باعث شده تا رمز ماندگاری آثارشان در دغدغهمندی به دین باشد.
شاهد مثال آثار شاعران بزرگی چون حافظ و محتشم کاشانی و دیگر شاعران است که هنوز اشعارشان به تبرک و احترام خوانده میشود. در معماری نیز مفاهیم دینی در جزئیات بناها به وفور یافت میشود. همچنین در تصویرگری شاهد مکاتبی، چون سقاخانه را میبینیم که به شدت تحت تاثیر مفاهیم عاشورایی است.
با این همه سینمای ایران در ترسیم و ایجاد مکتبی که بتوانیم از آن به سینمای دینی یاد کنیم موفق نبوده است. به تعبیری تعداد این آثار چندان زیاد نیست تا با مطالعه آن بتوانیم مختصات سینمای دینی را مشخص کنیم.
در شرایطی که تاریخ اسلام پشتوانه و پتانسیل قوی و محکمی دارد تا مورد استفاده سینماگران قرار بگیرد متاسفانه در این زمینه کاهلیهای فراوانی صورت گرفته است.
نوجوانان بواسطه حجم آثار تولید شده در هالیوود درباره حضرت عیسی مسیح (ع) با این پیامبر بیشتر آشنا هستند تا پیامبر اسلام.
البته واضح است که چهره عیسایی که هالیوود به مخاطب خود ارائه میکند چهره دروغین و آمیخته با تحریف و خرافه است. با این حال فیلمسازان غربی نسبت به مقوله دین بیتفاوت نبوده و نخواهند بود.
سینمای ایران نه در جهت تحریف زدایی از چهره مسیح قدمی برداشته نه در جهت شناساندن پیامبر بزرگ اسلام.
در طول حیات پربرکت حضرت محمد (ص) وقایع بزرگی رخ داده که هر کدام میتواند دستمایه یک فیلم فاخر سینمایی باشد.
مدیریت غلط در تصمیم گیریهای فرهنگی سبب شده تا آثار فاخر یک بعدی با صرف هزینه و وقت زیاد تولید شود که بیینده از تکرار آن دچار ملال میشود. وقتی بضاعت رسانه ملی آنقدر نیست که در ایام شهادت امام حسین (ع) آثار متنوعی را روانه آنتن کند این میشود که مخاطب هر سال باید بنشیند و سریال چندبار پخش شده «مختارنامه» را ببیند و از آنجایی که توالی سکانسهای سریال را حفظ است میلی برای دیدن آن ندارد.
از طرفی تکرار بیش از حد یک اثر نمایشی نتیجه معکوس خواهد داشت و باعث میشود در ذهن مخاطب شبهههای فراوانی ایجاد شود.
در سینمای ایران حتی یک اثر درباره شخصیت حضرت زهرا (س) وجود ندارد. وقتی دختر ایرانی بزرگترین بانوی جهان را نمیشناسد چطور باید انتظار داشت که از او الگو بگیرد. این درست است که شخصیت حضرت زهرا (س) را نمیتوان شناخت و اقتضاعات سینما در حدی نیست که به ساحت آن بانوی یگانه نزدیک شود، اما میتوان سیره عملی حضرت فاطمه (س) را در داستانی امروزی به تصویر کشید.
در میان مادران، همسران و دختران شهدا، زنان بسیاری بودند که به تاسی از حضرت صدیقه طاهره (س) در مسیری حرکت کردند که خود و فرزندانشان را فدای ولایت کردند.
سینمای ایران حتی به شهدای زنی که در جریان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بودهاند نزدیک نشده است. جانبازان زن بسیاری وجود دارند که سینماگران ما کوچکترین توجهی به آنها نکرده اند. ترسیم و تصویر چهره این زنان ایثارگر میتواند ارائه الگویی هر چند کوچک از اندیشه و منش حضرت زهرا (س) باشد.
روایت زندگی این زنان میتواند مشق و تمرینی باشد برای اینکه بدانیم چگونه میتوان از حضرت زهرا (س) صحبت کرد. حرکت در این مسیر سبب اعتلای سینمای دینی نیز خواهد بود.
انتهای پیام/ ۱۶۱