به گزارش دفاعپرس از سنندج، پس از پیروزی انقلاب اسلامی استکبار جهانی به دنبال ایجاد شورش های قومی در کشور بود. اهداف اصلی ابرقدرتها و مزدوران و وابستگان داخلی و خارجی آنها از ایجاد شورشهای قومی در مناطق مختلف ایران و بخصوص کردستان مسائل زیر بود:
1- به شکست کشاندن انقلاب اسلامی و بر سرکار آوردن یک رژیم وابسته در ایران در صورت پیروزی این شورشها
2- سرگرم کردن انقلاب اسلامی به مسائل داخلی و جلوگیری از همکاری و هماهنگی میان این انقلاب با نهضتهای در شرف وقوع، در سایر کشورهای اسلامی.
3- ضربه زدن به انقلاب اسلامی و تضعیف آن با ایجاد اختلاف و تفرقه و جنگ فرسایشی، بصورتی که اگر این شورشها نیز با شکست مواجه شود، موجب ایجاد روحیّه یأس و خستگی در مردم انقلابی کشور شود.
4- ایجاد یک حکومت دست نشانده در کردستان و یا در صورت امکان در سایر مناطق ایران و ایجاد یک کانون تشنّج و جنگ افروزی دائمی که همان نقش اسرائیل در میان ملل مسلمان را در ایران بازی کند و از توسعه و پیشرفت ایران انقلابی جلوگیری نماید.
مشکلات موجود در کردستان، عدم حاکمیّت دولت مرکزی که تازه تشکیل شده است، به هم ریختگی نیروهای نظامی و انتظامی در کشور و در منطقه، موجب شد که این گروهها، مصمّم به خلع سلاح هر قدرتی اعّم از مردم انقلابی بومی، ارتش و نیروهای انتظامی کنند و سیطره نظامی خود را بر کردستان بگسترانند.
در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۵۷ یعنی بیست و پنج روز پس از حمله به پادگان مهاباد و با سلاحهای غارت شده از آن پادگان، هزاران نفر از نیروهای مسلّح سازماندهی شده توسط توطئه گران، به پادگان مهمّ و استراتژیک سنندج، حمله کردند. ضد انقلابیّون ابتداً شهربانی و ژاندارمری و مرکز رادیو سنندج را در اختیار گرفته و از طریق رادیو دائماً از پرسنل پادگان میخواستند که تسلیم شوند. این در حالی بود که گلولهای از داخل پادگان به سوی کسی شلیک نشده بود. در این میان بیست و یک سرباز به شهادت میرسند و چند ساختمان داخل پادگان به تسخیر آنان در میآید.
پس از پيروزی انقلاب، دو كميته در شهر سنندج تشكيل شد. مسئول يكی از اين كميتهها را صفدری (يك روحانی مبارز) عهدهدار بود كه بيش از يكسال، سرپرستی حسينيه سنندج را برعهده داشت و در جريان انقلاب نقش موثری ايفا كرد. وی همزمان با سرپرستی كميته مزبور، سرپرستی ستاد لشكر سنندج را نيز برعهده داشت.
كميته ديگری نيز در محل استانداری ايجاد شده بود كه احمد مفتیزاده، رئيس جمعيت جوانان مسلمان كرد، مسئول آن بود. از همان آغاز، وی با اعلام مخالفت با صفدری، خود را تنها رهبر مذهبی ــ سياسی كردستان دانست و در سفرهايی كه به تهران داشت، مرتبا از مقامات درخواست میكرد صفدری از سنندج اخراج گردد و كميته او اداره شهر را برعهده داشته باشد و معاونش (خسروی) نيز بهعنوان استاندار استان كردستان انتخاب شود.
از روز بيستوهشتم اسفندماه، تمامی گروههای كرد نظیر: (حزب دمکرات، كومله و فداييان)، نيروهايشان را از تمام مناطق كردستان جمعآوری کرده و به سمت سنندج حركت كردند و بدينترتيب، شهر به حالت نظامی درآمد.
اعزام هیئت حسن نیت به مناطق آشوب زده کردستان
در نخستين روز فروردينماه سال1358، هياتی از تهران براي از بين بردن جو تشنج و پايان دادن به جنگ به سنندج وارد شد. اين هيات که متشكل از آيتالله طالقانی، شهيد بهشتی، هاشمیرفسنجانی، بنیصدر و حاجسيدجوادی بود با مفتیزاده، شيخ عزالدين، قاسملو، غنی بلوريان، و نمايندگان كومله و چريكهای فدايی به مذاكره پرداختند.
در جريان مذاكرات شورای موقت با آيتالله طالقانی و هيات اعزامی از تهران، جو تشنج تاحدودی از بين رفت و قرار شد مراكز تصرفشده تخليه شوند، براي تاسيس شوراي شهر، انتخابات انجام گيرد و شورای موقت نيز منحل شود.
بدينترتيب، ابراهيم يونسی نيز از طرف وزير كشور بهعنوان استاندار کردستان انتخاب و غائله بهطورموقت پايان يافت، اما گروهکها بهشدت از آن استفاده تبليغاتی كردند و در شهرهای بانه و سقز، تظاهراتی با شعار «ارتش ضدخلقی نابود بايد شود»، به راه افتاد.
در اين هنگام، ديگر مناطق كردستان نيز وضعيت متشنجی داشتند. در مردادماه سال 1358، نيروهای اصيل انقلاب به بيرون راندن گروهكهای ضدانقلاب به خصوص حزب دمکرات و گروهک کومله از مناطق كردستان معتقد بودند؛ چراكه هر روز اين گروهکها جنگ تازهای را در گوشهای از كردستان به نيروهای بومی، طرفدار انقلاب اسلامی تحميل میكردند.
فرمان امام خمینی (ره) برای پاکسازی مناطق متشنج از لوث عوامل ضد انقلاب
سرانجام در جنگ پاوه، رهبر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به دخالت مستقيم در اين امر مجبور شدند و فرمان پاكسازی تمام مناطق از نيروهای ضدانقلاب را صادر كردند. ايشان با بيان اين مطلب كه حساب مردم كرد از توطئهگران جدا است، استراتژی نيروهای نظامی را در برخورد با مساله كردستان مشخص كردند.
در آن زمان، شهيد دكتر چمران فرماندهی نيروهای نظامی را در شهر پاوه برعهده داشت. بدينترتيب، نيروهای ارتش و سپاه طی عملياتهای پیدرپی توانستند ضمن آزادسازی شهر پاوه، بهتدريج، ديگر نواحيی كردستان را از لوث وجود گروهکها، به خصوص کومله آزاد كنند.
در بيستوهشتم مردادماه، گروهكها ــ كه هنوز آمادگی درگيری در تمام جبههها را نداشتند ــ با نشاندادن مقاومت اندكی در سقز و مهاباد، تمامی شهرهای كردنشين آذربايجان غربی را تخليه و به نقاط دوردست كوهستانی و مرزی فرار كردند. بعد از آن، سرکردگان گروهک کومله به عراق رفتند و در آنجا، زير چتر حمايت رژيم بعث قرار گرفتند.
گروهک کومله كه نتوانست در مقابل حمله نيروهای سپاه و ارتش مقاومت كنند، جنگ چريكی را در منطقه آغاز كردند، از اينرو ــ به لحاظ نامنظمی و عدم تمركز اينگونه جنگها ــ پاكسازی گروهكهاي مذكور عملا دشوار شد.
آغاز مجدد درگیریها در كردستان
در بهار سال 1359، پس از به بنبست رسيدن كامل مذاكرات هيات نمايندگی كرد با هيات حسننيت، از شمال و جنوب كردستان، جنگ مجددی به جمهوری اسلامی تحميل شد.
در شمال، حزب دمکرات، به نيروهای ارتش و سپاه حمله كرد و جنگ سختی در گرفت. در جنوب کردستان، نيز گروهك کومله راه را بر ستون نظامی بزرگی كه از مسير كامياران آمده بود و قصد ورود به پادگان سنندج را داشت، سد كردند.
توجيه سرکردگان گروهک کومله اين بود كه ستون مزبور برای اشغال شهر آمده است. هرچند طی مذاكراتی قرار شد اين نيروها از راهی فرعی به پادگان دسترسی يابند، اما در بين راه، عوامل گروهكها به نيروهای ارتش حمله و عدهای را كشته و زخمی كردند. بااينحال، اين نيروها خود را به پادگان رساندند.
همزمان، در بانه و مريوان نيز جنگ آغاز شد و گروهک کومله و دمکرات، دو پايگاه را در نزديكی سردشت خلع سلاح كردند. از آنجا كه گروهكها فكر میكردند توان مقاومت در شهرها را دارند، بهويژه در سنندج همه مناطق را سنگربندی كردند و بدينترتيب، جنگ سختيی آغاز شد كه بيستوچهار روز طول كشيد و طی آن، عده زيادی از غیر نظامیان كشته و مجروح شدند.
به هر ترتيب، پس از يكماه، شهرهای سنندج، مريوان، بانه، سقز و سردشت آزاد شدند.
در شهريورماه سال1359، ستونی از نيروهای ارتش، با هدفیرفتن به مناطق مرزی برای جلوگيری از اشغال منطقه توسط ارتش عراق، از بانه به سمت سردشت حركت كرد، اما در تمام طول مسير، همزمان با حمله نيروهای متجاوز عراق به خاك ميهن و اشغال بخشهايی از آن، افراد حزب دمکرات و گروهک کومله به اين نيروها حمله كردند.
در پاييز سال 1359، مهاباد نيز پس از يكسال، طی نبرد سنگينی از اشغال گروهکهای ضدانقلاب بيرون آمد.
چند روز بعد، درحالی كه ارتش بعث عراق از طريق مرزهای پيرانشهر میكوشيد اين منطقه را اشغال كند، چته های حزب دمکرات و گروهک کومله، در هماهنگی با آنها، به پادگانهای پيرانشهر و پاوه حمله كردند تا اين مراكز را خلع سلاح كنند اما بر اثر مقاومت رزمندگان ارتش و سپاه، سرانجام شكست خورده در نتیجه از پيرانشهر و پاوه خارج شدند.
فاجعه زندان دولتو
بمباران زندان دولتو، يكی از فاجعههايی بود كه رژيم بغداد با همكاری حزب دمکرات و گروهک کومله انجام داد. در ارديبهشتماه سال 1360، جليل گادانی، فتاح كاويانی و ايرج سلطانی (يك خلبان فراری)، به نمايندگی از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله با سرهنگ عيار عبدالرضا و رشيد صالح (از افسران حزب بعث عراق مستقر در اداره استخبارات كركوك) ملاقات كردند.
در اين ملاقات بر سر بمباران زندان دولتو توافق شد كه عدهای از نيروهای سپاه پاسداران، كميته، ارتش و جهادسازندگی و تعدادی از نیروهای بومی طرفدار جمهوری اسلامی در آن محبوس بودند. براساس اين توافق، هفدهم ارديبهشتماه سال 1360، زندانيان برخلاف هر روز كه به بيگاری برده میشدند، در حياط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نيز از پنجاه نفر به دوازده نفر كاهش يافتند.
صبح آن روز، هواپيماهای عراق، با هدايت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را بشدت بمباران كردند. طبق گفته بازماندگان فاجعه، نيروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجاتيافتگان را از ارتفاعات هدف قرار میدادند و در مجموع، صد و سی نفر را شهيد و مجروح کردند.
حزب دمکرات و کومله در مقابل واكنشهای مختلف، در مورد اين جنايت، همكاری خود را با رژيم بعث عراق انكار كردند و عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی بهرغم همكاری گسترده حزب و گروهک کومله با رژيم عراق، جنگ ايران با عراق را بهانهای برای سركوب كردها میدانستند و به همین بهانه در آغاز جنگ عراق با ایران، حزب دمکرات كردستان و کومله آمادگی نیروهای نظامی خود را برای همكاری با ارتش عراق اعلام كردند.
در سال 1361، نيروهای جمهوری اسلامی در كردستان به پيروزيهای چشمگيری دست يافتند. در اين سال، جاده استراتژيك پيرانشهر به سردشت آزاد شد و بخشهاي مهمي از محور مهاباد به سردشت و دیگر شهرهای کردستان و روستاهای اطراف پاكسازی شد.
گروه کومله و حزب دمکرات، در پي رانده شدن به كردستان عراق، در آن كشور نيز در مواردی به تلافی جنایتهایشان، هدف حمله گروههای كرد عراقی قرار گرفتند. به تدريج نفوذ و فعاليت حزب دمکرات و کومله در كردستان ايران كاهش يافت و به تلاشهای سياسی براي جلبنظر مسئولین جمهوری اسلامی ايران بيشازپيش توجه شد.
در سالهای نخست پس از پيروزی انقلاب اسلامی، دولت بعثی عراق و حزب دمکرات، کومله و ديگر گروه های فعال در کردستان مثل سازمان چریک های فدایی خلق هدف سياسي مشتركي مبني بر سرنگوني نظام نوپاي جمهوري اسلامي داشتند؛ موضوعي كه به همكاري گسترده و فراگير رژيم صدام ازيكسو و گروه ها از سوی دیگرانجاميد. درنتيجه، رژيم عراق امكانات فراوانی را در اختيار آنان گذاشت.
در وهله نخست، افزون بر اين، رژیم جنایتکار صدام حسین، امكانات تبليغاتی در شمال اين كشور را در اختيار حزب دمکرات، کومله و گروه های ديگر قرار داد كه ازآنجمله میتوان به فراهمكردن فرستندههای راديويی براي انجام تبليغات عليه انقلاب اسلامی و تشويق كردهاي ايران، به شورش عليه دولت مركزي اشاره كرد. همچنین در ادامه خدمات رژیم عراق سرکردگان این گروه ها، از امكانات فرودگاهي عراق براي سفر به ديگر نقاط جهان نيز استفاده ميكردند.
نتیجه اینکه با توجه به تمام فعالیتهای نظامی و تروریستی و کمکهای بی شائبه رژیم بعث عراق ، آنان نتوانستند به اهداف، سیاستها و برنامههای از پیش تعیین شده و دیکته شده بیگانگان دست یابندو در ادامه سازمان و تشکیلاتشان هر روز دچار اختلاف و انشعاب گردید و هم اکنون از وزن قابل توجه ای در میان اپوزیسیون برخوردار نیستند.
انتهای پیام/