به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، زندگی شهیدی دیگر از حماسه آفرینان مدافع حرم که حق را جلوه گر شد و توانست برای طی کردن مسیر حق فرزندان خردسالش را به خدا و اهل بیت (ع) بسپارد و با دلی آرام و قلبی با ایمان مسیر حق را طی کند. دنیا و تعلقات زیبنده اش وی را زمین گیر نکرد و پرواز به سوی معشوق را با وجود بهره مندی از مواهب دنیایی ترجیح داد. در این خصوص با «زهرا رضوان خواه» همسر شهید «فرهاد خوشه بر» گفت و گویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:
دفاع پرس: زمینه آشنایی شما با همسرتان چگونه بود؟
واسطه ازدواج من و همسرم «حجت الاسلام رحیم عباسی» مدیر حوزه علمیه لنگرود، یکی از دوستان پدرم بود، شهید را به پدرم معرفی کرده و گفته بود فردی را برای خواستگاری فرزندت می فرستم که خودم وی را تایید می کنم. جوانی را ندیدم که این قدر مقید به مسائل دینی باشد، با این که درآمد ثابتی ندارد سال خمسی دارد و هر سال خمس مال خود را می دهد، به این جوان جواب مثبت بدهید.
دفاع پرس: مادرتان درباره این خواستگار نظری نداشت؟
مادرم در زمان خواستگاری به من گفت: به همه مسائل توجه داشته باش حتی به این نکته که یک فرد نظامی احتمال خطر و از دست رفتن هم دارد به صفر تا 100 قضیه فکر کن و بعد جواب بده موضوع یک عمر زندگی و انتخابی همیشگی است.
دفاع پرس: مراسم ازدواج شما چگونه بود؟
30 مرداد ماه سال 1387 ازدواج کردیم. ارزش های اسلامی و اعتقادی برای من اصل بود و همین نکته هم باعث سرعت در امر ازدواج من و همسرم شد چون هیچ گونه پیش شرط اقتصادی نداشتیم. پدرم میزان و نوع مهریه را به انتخاب خود ماگذاشت، ما چهار خواهر بودیم، خواهر بزرگم مهریه خود را 14 سکه و یک حج قرار داده بود، من هم همین را میزان مهریه ام انتخاب کردم.
دفاع پرس: درمورد کار همسرتان بگویید؟
عضو تیپ تکاوری میرزا کوچک خان بود. مسائل کاری را هرگز در خانه مطرح نمی کرد و من هم نمی پرسیدم چون پدرم 30 سال نظامی بود و با این روحیه آشنایی داشتم. میگفت مسائل کاری بهتر است در خانه بازگو نشود من هم کنجکاوی نمی کردم.
دفاع پرس: در مورد نحوه رفتار همسرتان در جامعه برایمان بگویید؟
شش سالی که با هم زندگی کردیم می دیدم خیلی خوش برخورد بود و واقع بینانه با مسائل برخورد می کرد.
ارتباط صمیمی با افراد برقرار می کرد
با افراد مختلف ارتباط صمیمی برقرار میکرد و سریع دوست می شد. وی در کوچه و خیابان با همه گرم سلام و احوال پرسی می کرد. با بچه کوچک تا افراد 60 و 70 ساله سلام و علیک داشت.
دفاع پرس: فرزندتان چه سالی به دنیا آمد؟
محمد سال 90 به دنیا آمد. خیلی محمد را دوست داشت، ارتباط خوب و محبت بی دریغی نسبت به فرزندش داشت و محور توجه اش خانواده و فرزندش بود.
همسرم خیلی مهربان بود و با بچه ها خوب رفتار می کرد
دفاع پرس: چگونه با فرزندنش رفتار می کرد؟
وقتی همسرم به خانه می آمد محمد را بغل می کرد و با فرزندمان بازی می کرد. هنگامی که حتی می خواست نماز بخواند محمد را بغل می کرد و نماز می خواند، خیلی از آشنایان می گفتند این چه کاری است انجام می دهید و همسرم می گفت: بگذارید تا من هستم، فرزندم از محبتم بهره مند شود، تحمل ناراحتی محمد را نداشت. می گویند شهدا خودشان می دانند و متوجه اند که شهید می شوند. خیلی به محمد محبت می کرد، بیشتر وقتها ماموریت بود ولی وقتی خانه می آمد، سعی می کرد تمام توجه اش معطوف به فرزندش باشد و از همه لحظه ها بهره می برد.
دفاع پرس: چگونه به مسافرت می رفتید؟
مسافرت رفتن های ما نیز انگار ماموریت بود، فراغتی که پیش می آمد، تلفن می زد و می گفت آماده شوید می خواهیم به مسافرت برویم. به قول خود شهید، تکاوری و در دقیقه 90 آماده شده و به مسافرت می رفتیم. تلفن می زد و می گفت وسایل را جمع کنید. تمام کارهای وی یک دفعه ای پیش می آمد، تکاوری و یک دفعه ای به مسافرت می رفتیم و گرنه موقعیت مسافرت و تفریح نداشتیم بلکه از لحظه ها و ساعت های کوتاه و بدون هماهنگی و برنامه ریزی خاص استفاده می کردیم. همسرم برایش اهمیت داشت که به خانواده خود توجه کند و هرگز نمی گذاشت روحیه ما خسته و دل زده شود، لحظاتی که در خانه حضور داشت به شادی می گذشت.
ادامه تحصیل آرزویش بود
دفاع پرس: مهم ترین آرزویش چه بود؟
درس خواندن را خیلی دوست داشت کارشناسی حقوق گرفته بود ادامه تحصیل داد و سال ۹۲ کارشناسی ارشد حقوق بین الملل قبول شد ولی به خاطر شرایط کاری و مالی نتوانست ادامه تحصیل بدهد ولی امید داشت، که در یک فرصت مناسب بتواند دوباره ادامه تحصیل بدهد.
دفاع پرس: چه کاری را شهید به شما توصیه می کرد؟
همسرم به من توصیه ای کرد که هر وقت خسته و دلخور شدی یک راهکاری را پیشنهاد می کنم انجام بده و فایده آن و آرامشی که بعد از آن احساس می کنی تو را ترغیب می کند. همسرم گفت: هر وقت دلتنگ شدی و کشش نداشتی 2 رکعت نماز بخوان و یک صفحه قرآن. با انجام این کار آرامش خاصی به دست می آورم و ظرفیت تحملم در برابر ناملایمات بالا می رود.
روایت گری دفاع مقدس قرار هر ساله وی با شهدا بود
دفاع پرس: در مورد خصوصیات اخلاقی همسرتان بگویید؟
پای بند به عقاید و اخلاق، علاقه به شهدا و معتقد و پایبند به ولایت فقیه بود و برای بیعت با رهبر انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) هر ساله شرکت می کرد. اسفند هر سال به روایتگری از جنگ می پرداخت. یعنی به همراه کاروان های راهیان نور می رفت و تاریخ جنگ را که خیلی خوب مطالعه و پیرامون آن تحقیق و فیلم های دفاع مقدسی را دیده بود، روایت می کرد.
حتی اسفند ماه بعد از ازدواجمان با هم به جنوب رفتیم، پدر شوهرم به شوخی می گفت: برای وی زن گرفتیم تا به خانه پای بندش کنیم، همسر خود را نیز با خود برد. قبل از ازدواج به من گفت: هر سال اسفند ماه به مناطق عملیاتی جنوب کشور می روم. با تمام وجود به زندگی رزمندگان در دفاع مقدس و شهدا ایمان داشت و تمام مسیر زندگی خود را بر این اساس پایه گذاری و در این راه تلاش کرد تا تلاشهایش به ثمر نشست.
از شدت شادی برای اعزام به سوریه در پوست خود نمی گنجید
دفاع پرس: از حس و حال هوای رفتن همسرتان به سوریه بگویید؟
هیچ وقت برای رفتن به ماموریت این قدر خوشحال نبود که برای رفتن به سوریه خوشحال بود، شادی که در پوست خود نمی گنجید. از همسرم دلیل خوشحالی بیش از حدش را پرسیدم. به من گفت: به این خاطر به جایی می روم که هرچه را از اول یاد گرفتم به کارم می آید. از دانسته هایم می توانم استفاده کنم، که تا حالا نتوانستم بهره مند شوم.
نعمتی که خدا بعد از شهادت همسرم اعطا کرد
دفاع پرس: چه خبری در سوریه به همسرتان دادید که وی خوشحال شد؟
همسرم بهمن ماه در سوریه بود که تلفنی به وی خبر دادم، از این که خدا فرزندی در آینده ای نه چندان دور به ما اعطا می کند خیلی خوشحال شد. هر بار که تلفن می کرد می پرسید هر سه نفری خوب هستید؟ من نیز در جواب می گفتم خوبیم و منتظر دیدارتان هستیم. انتظاری که پایان ندارد.
همسرم خیلی دختر دوست داشت، فاطمه را ندید، شش ماه بعد از شهادت پدر فاطمه به دنیا آمد، ولی این قدر با عکس پدر و اسم بابا مانوس است و نگاه کنجکاوانه می کند و ذوق می کند که بیشتر زمانها حس می کنم پدرش را می بیند، حرف می زند، راه می رود و به سمت عکس پدرش از راه دور می دود و در بین تمام شهدای مدافع حرم پدر خود را پیدا می کند، زمانی که می خواستم وی را به هیات ببرم و چادرش را سرش کردم دستش را به طرف عکس پدرش بالا برد و گفت بابا بیا برویم.
پیمانه عمر تمام شود می روی، چه بهتر که با شهادت باشد
عده ای به من می گویند چرا گذاشتی همسرت به سوریه برود و شهید شود، من در جواب این دوستان می گویم هرکجا باشی و بروی زمانی که پیمانه عمرت تمام شود از دنیا می روی فرقی هم نمی کند در کجا باشی. پس چه بهتر با شهادت که آرزوی دیرینه هر مومنی است و شهادت که آرزوی همسرم بود، از این دنیا برود.
دفاع پرس: چه اقدامات فرهنگی اجتماعی بعد از شهادت شهید انجام شده است؟
برای اول مهر قرار بود دفترچهای با عکس شهیدمان چاپ شود که علی رغم همه قول و قرارها که به من داده شد متاسفانه کاری صورت نگرفت. بعد از کلی پیگیری بالاخره توانستم این کار را با هزینه شخصی انجام دهم و تعداد محدودی دفترچه با عکس همسرم را منتشر کنم.
وصیت شهید همانند همه شهدا حفظ حجاب و پیروی از سخنان و فرامین مقام معظم رهبری است. همان راهی که با خونشان آن را برای دیگران مهیا کردند و سفارش همه شهداست ان شا الله غفلت نورزیم و عمرمان را بیهوده در گردابهای دنیایی تلف نکنیم.
به گزارش دفاع پرس، شهید خوشه بر 27 دی 93 به سوریه رفت و 9 اسفند 93 در همان 45 روز مرحله اول به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 191