به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «سرباز کوچک امام»، بار دیگر نام این اثر ماندگار در ادبیات دفاع مقدس را بر سر زبانها انداخت تا ارزش ادبی کتاب بیش از پیش عیان و مشخص شود. به بیان منتقدان، این کتاب به لحاظ حجم و محتوا جامعترین کتاب خاطرهنگاری در عرصه اسارت و فرهنگ ایثار و مقاومت به شمار میرود. فاطمه دوستکامی که مصاحبهکننده و نویسنده «سرباز کوچک امام» است، این کتاب را طی چهار سال با نگاهی به زندگی این بزرگمرد و با حمایت مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان نوشته است.
کتابی که باید قدر دانسته شود
مهدی طحانیان در روزگار اسارت و آزادگی به خاطر کم سن و سال بودن یکی از نفرات مورد توجه سران بعثی بود و همین موضوع ماجراهای تلخ و شیرینی را برایش به همراه داشت. طحانیان کتاب «سرباز کوچک امام» را در یک دیدار به رهبر انقلاب میرساند و پس از مدت کوتاهی با تقریظ ایشان بر کتاب مواجه میشود؛ امری که تعجب و شگفتی این آزاده دفاع مقدس را به همراه داشت.
رهبر انقلاب در متن تقریظشان نوشتهاند: «سرگذشت این نوجوان شجاع و باهوش و صبور در اردوگاههای اسارت، یکی از شگفتیهای دفاع مقدّس است؛ ماجراهای پسربچه 13-14 سالهای که نخست میدان جنگ و سپس میدان مقاومت در برابر مأموران درندهخوی بعثی را با رفتار و روحیهای اعجابانگیز، آزموده و از هر دو سربلند بیرون آمده است. دل بر مظلومیت او میسوزد ولی از قدرت و تحمل و صبر او پرمیکشد؛ این نیز بخشی از معجزه بزرگ انقلاب اسلامی است.
در این کتاب، نشانههای خباثت و لئامت مأموران بعثی آشکارتر از کتابهای مشابهی است که خواندهام. به هر حال این یک سند باارزش از دفاع مقدّس و انقلاب است؛ باید قدر دانسته شود. خوب است سستپیمانهای مغلوبدنیاشده، نگاهی به امثال این نوشته صادقانه و معصومانه بیندازند، شاید رحمت خدا شامل آنان شود.»
ایشان «سرباز کوچک امام» را یک سند با ارزش از دفاع مقدس و انقلاب دانسته و تأکید کردهاند که باید قدر چنین آثاری را دانست. این تأکیدات رهبری ارزش بالای خاطرات رزمندگان و لزوم به رشته تحریر درآوردن این خاطرات را نشان میدهد. مهدی طحانیان، راوی کتاب «سرباز کوچک امام»، درباره تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب میگوید:«رونمایی از تقریظ ایشان بر این کتاب برایمان غافلگیرکننده و مسرتبخش بود.
آن لحظه که این هدیه ارزشمند را باز کردم، سند افتخار را مقابل چشمانم دیدم. نمیتوانم احساس خودم را در آن لحظه توصیف کنم، ایشان با عباراتی که بهکار بردند، سنگتمام گذاشتند و برایم باعث افتخار بود. اگر سند مالکیت تمام دنیا را در اختیارم قرار میدادند، اینقدر خوشحال نمیشدم. این تقریظ را نمیتوانم با هیچ چیز دیگری در دنیا عوض کنم زیرا برایم بسیار ارزشمند است.»
«سرباز کوچک امام» درباره چیست؟
این کتاب حجیم و 760 صفحهای خاطرات خواندنی اسیر کوچک اما پرآوازه و فهیمی را دربرمیگیرد که در روزهای جنگ و اسارت خود را نمایندهای از ایران و انقلاب نوپای اسلامی میداند. نوجوان 13 ساله و دانشآموز اول راهنمایی مهمترین تصمیم زندگیاش را در همان سن کم میگیرد و راهی جبهههای نبرد میشود و برای اولین بار در عملیات فتحالمبین شرکت میکند و در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس به اسارت درمیآید. نقطه اوج اتفاقهای اسارت به ماجرای امتناع طحانیان از مصاحبه با «نصیرا شارما» خبرنگار هندی بدونحجاب برمیگردد. جایی که طحانیان درخواست خبرنگار هندی را به خاطر نداشتن حجاب رد میکند.
«سرباز کوچک امام» ماحصل 163 جلسه مصاحبه خانم دوستکامی با آقای طحانیان است که نشانی از دقت، وسواس و حساسیت راوی و نویسنده برای خروجی بهتر اثر است. نگارش کتاب چهار سال به طول انجامید و به قول نویسنده کتاب، حساسیتها و دغدغههای آقای طحانیان ذره ذره به جان اثر ریخته میشد.
اردستان، محله کوشک به تاریخ 1346 در شب میلاد امام زمان (عج)، مهدی طحانیان متولد میشود. روزگار کودکی با شیطنتها و کارهایش خیلی زود برای مهدی رنگ دیگری میگیرد. آغاز اعتراضات مردمی و راهپیماییها، طحانیان را همراه شور و حال انقلابی میکند.
جنگ هم خیلی زود از راه میرسد. مهدی و همنسلانش روزهای نوجوانیشان را در انقلاب، جنگ و مبارزه میدیدند. آنها سقوط رژیم پهلوی را با چشمانشان دیده بودند و حالا از رادیو و تلویزیون سقوط خرمشهر را میشنیدند. آنها میخواستند در این شرایط سخت که کشور به وجودشان نیاز دارد، کاری کنند و رفتن به جبهه بهترین و مفیدترین کار بود. رفت و آمد و دوستی با پاسداران از مهدی آدم جدیدی میسازد. او از شیطنتهای دوران کودکی و نوجوانیاش دور میشد و هرجا که مینشیند از انقلاب و جنگ صحبت میکند.
پیشامدی اتفاقی به نام اسارت
سال 1361 و عملیات آزادسازی خرمشهر مهدی را در جبهههایش میبیند. بودن در کنار رزمندگان، سختیهای حضور در منطقه و شهادت رفقا تجربیات گرانبهایی را به همسن و سالهای طحانیان داده بود. لحظات نبرد با بعثیها در جاده اهواز-خرمشهر و شهادت نیروهایی که محاسنشان با خونشان خضاب میشنود صحنههای ناراحتکنندهای را پیش روی رزمنده نوجوان میگذارد. آنجا برای اولین بار واژه اسارت را از دهان یکی از رزمندگان میشوند:«مهدی... فرار کن... اینجا نمون... تا میتونی... از اینجا دور شو... اگه بمونی اینجا ... چون سن و سالت کمه ... اگه اسیر شی... ازت استفاده تبلیغاتی میکنن ... نمون اینجا پسر.» تکان خوردم. اسارت؟ تنها چیزی که تا آن لحظه ذرهای فکرش را نکرده بودم اسارت بود. حتی وقتی که از مهلکه فرار میکردم هم فکر اسارت نبودم. از حرفش تنم لرزید.» (ص192)
در همین لحظات سخت و نفسگیر و زیر آتشباران گلوله و موشکهای دشمن، طحانیان به ناگاه خود را میان 50،60 عراقی میبیند:«همگی سیاه چهره و چهارشانه بودند. بعضیها پیراهن پلنگی و بعضیها لباس ساده سبز حنایی پوشیده بودند.»(ص201)
اسارت رزمنده نوجوان اردستانی از همین جا شروع میشود. او وارد یک وادی ناشناخته شده بود و نمیدانست سرنوشت چه خوابی برایش دیده است.
استفاده تبلیغاتی بعثیها از همان اولین روزهای اسارت، باعث رنجش و آزار آزاده نوجوان ایرانی شد. یک بار برای یک گفتوگوی رادیویی طحانیان را آماده کردند و از او خواستند که بگوید شش ساله است و پاسداران خمینی او را از مهدکودک برداشته و به جبهه بردهاند. مهدی زیر بار این حرفها نمیرود. از عراقیها اصرار و از آزاده نوجوان ایرانی انکار.
بیآبی و بیغذایی همه اسرا را ضعیف و بیرمق کرده بود، دیگر چه برسد به مهدی که جثهاش از بقیه کوچکتر بود. پس از مدتی روزنامههای عراقی عکس طحانیان را منتشر میکنند تا دوباره تبلیغات منفیشان علیه ایران را نشان دهند.
شروع یک سبک زندگی جدید
زندگی در اسارت برای آزادگان فرمولهای مخصوص به خودش را دارد. شروع یک سبک زندگی جدید، بدون در خود فرو رفتن و مغلوب شدن کرخته اوج هنر آزادگان در دوران سخت اسارت بود. آنها نه افسرده شدند، نه خود را باختند، بلکه با همفکری و روحیه ایثاری که از جبههها به همراه داشتند، یک زندگی پر از امید و معنویت را رقم زدند. دلتنگیهای غروب، جایش را به خواندن دستهجمعی ادعیه داد. مهدی طحانیان هم از این جمع جدا نبود و خواندن نهجالبلاغه و قرآن به یکی از برنامههای جداییناپذیر زندگیاش در اسارت تبدیل شد.
شکنجههای روحی و روانی و جسمی و نبود نظافت و امکانات بهداشتی شرایط سختی را برای آزادگان رقم زده بود ولی آنها اهمیتی نمیدادند و سختترین وضعیت را تحمل میکردند. آهنگها و ترانههای لسآنجلسی در اردوگاه پخش میکردند و به دنبال خراب کردن اعصاب آزادگان و ایجاد تفرقه بودند.
بسیجیهای شجاع امام خمینی (ره)
نقطه عطف کتاب و اسارت طحانیان، مربوط به لحظه دیدار و برخورد جمعی از آزادگان با خبرنگار بدون حجاب هندی است. ماجرایی که نام طحانیان را بر سر زبانها انداخت و تصویر یک قهرمان محکم و بااراده از او را به سراسر کشور مخابره کرد. اما پیش از آمدن این خبرنگار هندی، طحانیان به خاطر کوچک بودنش چند بار دیگر با خبرنگاران برخورد میکند. یک بار یک خبرنگار زن از یک شبکه رادیویی به اردوگاه میآید و با دیدن طحانیان شگفتزده میشود و هنگامی که قصد دارد او را نوازش کند، نوجوان آزاده ایرانی دستش را پس میزند. خبرنگار که میرود، آزاده ایرانی به خاطر کارش کتک میخورد تا بلکه درس عبرتی برای دیدارهای بعدیاش باشد؛ کتکی که کاملاً بیفایده بود.
ماجرای برخورد با خبرنگار هندی هم جذابیتهای خودش را دارد. زمانی که خبرنگار اسم مهدی را از او میپرسد، پس از سکوتی طولانی به او میگوید که چون شما حجاب نداری، من باهات حرفی ندارم. خبرنگار در جواب پاسخ میدهد که من خواهر تو هستم و طحانیان هم بلافاصله میگوید:« اگه خواهر منی، پس چرا بیحجابی؟»
خبرنگار دوباره بیان میکند: اگر حجابم را رعایت کنم تو با من صحبت میکنی؟ که با پاسخ مثبت طحانیان روبهرو میشود اما مهدی سنش را به اشتباه 16 سال میگوید. حرفهای خبرنگار مبنی بر بشردوستی صدام خون مهدی را به جوش میآورد و جواب دندانشکنی به خبرنگار میدهد. خبرنگار زن هندی میگوید که من این فیلم را به ایران میرسانم و به آقای خمینی میگویم چه بسیجیهای شجاعی دارد.
یک دایرهالمعارف دوران آزادگی
«سرباز کوچک امام» در ادامه شرحی بر دیگر اتفاقات اسارت و ماجراهای بازگشت به وطن دارد. آنچه این کتاب را امروز به یک سند ارزشمند از دوران دفاع مقدس تبدیل کرده، بیان دقیق و جزئینگر راوی است. به طوری که خواننده به خوبی با حوادث آن روزگار همذاتپنداری میکند و خود را به خوبی در موقعیت نوجوان آزاده قرار میدهد. میتوان این کتاب را یک دایرهالمعارف دوران آزادگی دانست و از لحظه لحظه زندگی آزادگان مطلع شد.
روایت روان و صادقانه کتاب مخاطب را پابند خودش میکند و مثل یک سفر دور و دراز او را راهی اردوگاههای بعثی میکند. گاه با خوشیهای مهدی شاد میشویم و گاه با ناخوشیهایش دلمان میگیرد. کتاب شاید به لحاظ حجم قطور باشد ولی روانی و خوشخوان بودن کتاب، از جذابیتهای کتاب است و سبب میشود خواننده با شخصیت کتاب همراه شود و تا پایان او را دنبال کند.
«سرباز کوچک امام» با تقریظ رهبر دوباره به صدر اخبار بازگشت و این فرصت مغتنمی است تا دوباره این کتاب به مردم معرفی شود. کتابی که در صورت معرفی و تبلیغات درست، میتواند بیش از گذشته خود را در دل مردم جا کند.
منبع: روزنامه جوان