گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، در جریان مبارزات مردم ایران گروهکهای متعددی چون «مجاهدین خلق» بودند که علیه رژیم پهلوی مبارزه میکردند که مرور زمان باعث تغییر ماهیت آنان شد. هر چند پیروز نهایی و حقیقی این مبارزه حضرت امام خمینی (ره) و مریدان ایشان بودند، با این حال گروهکهای دیگر با ادعای سهم خواهی دست به اقداماتی زدند که به قیمت شهادت بزرگان انقلاب منجر میشد.
هر چه از عمر انقلاب میگذشت ماهیت مجاهدین بیشتر آشکار میشد. مجاهدین خلق که به سبب اقدامات سبوعانهشان از سوی مردم انقلابی منافق خوانده شدند. به جایی رسیدند که در عملیات مرصاد و با همکاری و همیاری عراق به کشور خود حمله کردند که البته به شکست مفتضحانهای را هم متحمل شدند.
این گروهک افراد بسیاری را با فریب به خود جذب کردند. بخشی از این افراد که متوجه پوچی منافقین میشدند به طرق مختلفی از آنها جدا میشدند. اظهارات این افراد که بدون نگاه جانبدارانهای همراه است درک ماهیت منافقین خلق را آسانتر میکند. یکی از این افراد «مریم سنجابی» است که مدتی عضو گروهک منافقین بود و بعدها از آنان جدا شد، شرح خاطرات خود را در کتاب «سراب آزادی» آورده است. در ادامه قسمتی از این کتاب را میخوانید که منافقین خلق تا چه اندازه مهره و بازیچه دست رژیم دیکتاتوری چون بعث عراق و صدام حسین بودند.
«سراب آزادی» به قلم «مریم سنجابی» توسط نشر «ستوس» در ۱۰۰۰ نسخه منتشر شده است.
مزد صدام به سازمان در ازای کشتن مردم عراق
«سال ۱۳۷۰ شمسی در حالی آغاز شد که اکثر نیروهای سازمان در مناطق کفری و سنگرهای نظامی بودند و عید ۷۰ را در بیابانها گذارندند. در این اثنا درگیریهای زیادی هم بین نیروهای سازمان و شیعیان و کردها در مناطق کفری، طوزخرماتو و خانقین در جریان بود که حدود یک ماه ادامه داشت. سازمان نام این درگیریها را عملیات مروارید نهاد و حدود چهل نفر از نیروهای سازمان و تعداد بسیاری از قیام کنندگان عراقی نیز در این عملیات کشته شدند.
مسعود رجوی در نوروز ۱۳۷۰ با تبریک سال نو اعلام نمود که این عملیاتها یک گردگیری جلوی درب خانه! برای خانه تکانی بعدی است، تا اینکه نهایتا ارتش صدام توانست با کشتارهای وسیعی که انجام داد جلوی مقاومت شیعیان و کردها را گرفته و تا حدودی به اوضاع کشور مسلط شود. در بخشهایی که سازمان مشتقر شده بود مجددا ارتش صدام جایگزین شد و نیروها به کمپ اشرف بازگشتند. پس از این عملیات صدام حسین در منطقه جولان نزدیک به ایران قرارگاه بزرگی را به عنوان هدیه در اختیار سازمان قرار داد و بخشهایی از ارتش برای همیشه به آن قرارگاه منتقل شدند.
رجوی در یکی از جلسات رسما اعلام کرد که صاحبخانه از ما کمک خواسته و البته ما هم این کار را کردیم. این وظیفه دوست در قبال دوست است. بدین ترتیب بود که رجوی در سرکوب قیام مردمی با دولت عراق همکاری رسمی نمود و حدود دو الی سه ماه یگانهای مجهز و مسلح سازمان مجاهدین در استانهای خاتقین و جلولا و دیالی مستقر و در تمامی چهارراهها و مناطق شهری و روستایی شمال عراق حاضر بودند. صدام طرح دفاعی خود در مقابل شورش و قیام داخلی را بر اساس هجده استان بین نزدیکترین، وفادارترین و مطمئنترین یاران خود تقسیم کرده بود، یکی از این ۱۸ یار صدام مسعود رجوی ایرانی! بود که البته وفادارترین یارش هم بود.
منطقهای که به این نزدیکترین یار سپرده بود مستطیل دیالی نام داشت و بعدها نیز به واسطه قدردانی از این نزدیکترین یار، صدام به بقیه یاران خود گفت که جنگ و دفاع را اینها یاد بگیرید! دیدبان حقوق بشر بعدها گزارشی در این باره صادر کرد و نقش مجاهدین را محکوم نمود.
پس از جنگ در شرایط جدید، تجدید سازماندهی یگانهای ارتش صورت گرفت و آموزشهای نظامی کلاسیک دوباره و به صورت گسترده با مربیان رده بالای عراقی که همه از افسران ارتش صدام بودند در رشتههای مختلف نظامی ادامه داشت. کمک رجوی به دولت عراق در آن مرحله از جنگ موجب شد، کمکهای نظامی زیادی برای تقویت سازمان از جمله تعداد زیادی تانک و زرهی و سایر ادوات نظامی دریافت شود که البته ادعا میشد همه این وسایل را طبق سندهای موجود از دولت صدام خریداری کردهایم.
انتهای پیام/ ۱۶۱