به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانوادههای معظم شهدا هیأتی متشکل از حسن محمدی مدیرعامل اتحادیه تشکلهای قرآن و عترت، رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران، سیدمحمدجواد موسوی درچهای قاری و نمایندگانی از شورای توسعه فرهنگ قرانی به همراه اصحاب رسانه به دیدار خانواده شهید هاشم سلیمی رفتند.
این دیدار با دیگر دیدارهای جامعه قرآنی تفاوتی داشت و آن هم اینکه دیدار در دفتر کار استاد عباس سلیمی معاون فرهنگی آستان حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و برادر شهید انجام شد.
در این دیدار سلیمی با اشاره به تفاوتهای اساسی شهدا با دیگر انسانها، گفت: شهدا آگاهانه و عاشقانه رفتند اما ما با پای خود نمیرویم بلکه ما را میبرند. شهدا عاشقانه در راه دفاع از اسلام و قرآن جان دادند اما دیگر انسانها جان میکَنند. از این رو قرآن کریم تعبیر زیبایی از شهدا دارد و آنها را زندگان همیشه جاوید معرفی میکند.
شهید هاشم سلیمی با من یک سال اختلاف سنی داشت و ما از اولین کسانی بودیم که به جمع همافران نیروی هوایی ارتش پیوستیم. مادرم نام هاشم را به دلیل ارادتش به حضرت امالبنین(س) از نام قمر بنیهاشم برداشت و نام من را هم عباس گذاشت. ما از همان دوران کودکی در حسینیه زینبیه تهران فعالیت میکردیم و در جلسات قرآن حضور داشتیم.
عباس قاری خوبی بود و به جز تلاوت تبحر خاصی در دکلمه آیات قرآن داشت. از پاهای ثابت جلسات دعای ندبه بود و با اینکه عضو ارتش بود به عنوان پاسدار افتخاری و به صورت داوطلب به جبههها اعزام شد. ورزشکار بود و قد و قامت بلند و رشیدی داشت و علاوه بر اینکه از متخصصان خط پرواز جنگنده F4 بود به زبان انگلیسی هم کاملاً تسلط داشت. همچنین وی در روز 15 بهمن 1357 به همراه همافران نیروی هوایی با امام بیعت کرد و پس از پیروزی انقلاب هم با آغاز جنگ راهی منطقه شد. تا اینکه نهایتاً در روز 26 دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید و پیکر مطهرش با استقبال بینظیر و با شکوه مردم به خاک سپرده شد.
شهادت هاشم آغاز فداکاری یک شیرزن بود تا بتواند دو پسر و یک دختر به یادگار مانده از این شهید عزیز را به خوبی تربیت کند. همسر شهید خودش را وقف این فرزندان کرد و به برکت لقمه حلال و تربیت مادر سه فرزند او به خوبی رشد یافته و به موفقیتهایی دست پیدا کردند، البته این مادر هماکنون از بیماری رنج میبرد و امیدوارم خداوند سایهاش را بر سر فرزندانش مستدام کند.
سال 58 از طرف سازمان اوقاف برای حضور در مسابقات بینالمللی مالزی به من مأموریتی دادند و من هم با اطاعت امر و با سختیهای فراوان به این مسابقات اعزام شدم و به لطف خدا توانستم مقام اول این رقابتها را کسب کنم. آن زمان با خود عهد کردم که اگر این اتفاق رخ دهد جام مسابقات قرآن مالزی را خدمت امام ببرم و این اتفاق افتاد و پس از بازگشت از مالزی به همراه مادرم و تعدادی دیگر از همکاران در نیروی هوایی به دیدار امام رفتیم. در آن دیدار هاشم جام قهرمانی مسابقات مالزی را در دست داشت و آن را تقدیم امام کرد. امام هم بسیار ما را بابت این اتفاق تحسین و تقدیر کرد.
در ادامه علیرضا سلیمی فرزند شهید درباره خصوصیات پدرش گفت: من تنها 7 سال داشتم که پدرم شهید شد و در این سالها وجود عموی عزیزم حاجعباس و دیگر عموهایم نگذاشت خلا پدر را احساس کنم. من همینقدر درک کردم که پدرم در یک تکلیف الهی جان خود را فدا کرد و در این مدت این واقعیت را به خوبی احساس کردیم که شهیدان زندهاند. همواره در طول زندگی چه من و چه خواهرانم، پدر را در کنار خود احساس میکردیم.
لحظه شهادت پدرم را کسی ندیده بود و این همواره برای ما سؤال بود که پدر چگونه شهید شده و چه اتفاقی افتاده تا اینکه چندی پیش فردی به نام سرهنگ نوراللهی گویا با پیگیریهای زیاد توانسته بود شماره من را پیدا کند و قرار با هم گذاشتیم.
وی کسی بود که در آخرین لحظه زندگی پدر در کنارش حضور داشت و تمام ماجرای شهادت پدرم را برای ما بازگو کرد. گویا پدر این خواسته ما را شنیده بود و خودش سرهنگ نوراللهی را برای شرح دادن ماجرای شهادتش به نزد من فرستاده بود.
انتهای پیام/ 112