به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بجنورد، سردار شهید «محمدحسین خردمندی» یکم فروردین ماه 1338 در خانوادهای مذهبی در اسفراین دیده به جهان گشود. هوش و استعداد بینظیر، حسن اخلاق و برخورد مودبانه وی همواره مورد توجه دوستان و آشنایان بود و از این رو محبوبیت زیادی کسب کرده بود.
با شروع جنگ تحمیلی محمدحسین خود را به میادین نبرد رسانید و در مناطق بستان و تنگه چذابه حماسهها آفرید.
وی در بخشی از نامهاش به خانواده چنین مینویسد: بچهها در میان باران و خمپاره، صف اندر صف، سنگر به سنگر و قدم به قدم به کمین نشستهاند و به پیش میتازند و عجیب است که شهادت مرز آتش و خاک و دشمن و دوست نمیشناسد و من عهد کردهام که تا پایان جنگ آن طرف ها نیایم و راهی را که انتخاب کردهام، شهادت، رهایی و آزادگی است.
وی که با تمام توان در میادین نبرد حماسه آفرید، لحظهای از عشق به شهادت و آزادگی غافل نماند و سرانجام با قلبی سرشار از ایمان و عشق و ایثار و شجاعت در تاریخ 4 خرداد ماه 1361 بر اثر تله انفجاری در یک سنگر عراقی در منطقه تنگه چزابه در به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
بخشی از وصیت نامه شهید:
10 هزار تومان در بانک دارم که در صورت شهادت به یک نفر بسیجی «غیر قوم و خویش» بدهید که با آن ازدواج کند. یک آرزو داشتم و آن ازدواج مقدس بود که 4 عامل بزرگ انقلاب، پاسداری از انقلاب، جنگ و پاسداری از جنگ سد راهم شد و نتوانستم به این امر حیاتی و تکلیف الهی عمل کنم.
خدا اینجاست، مهدی (عج) اینجاست، مقام و عشق و عقل و ایمان و مکتب و شهادت اینجاست. پشت میزیها به درد دکور و جلوی آیینه و پشت میز ارباب میخورند... چاپلوسیها و بله قربان گفتنها و چاکریم و چاکرتیم (امر بفرمایید)، مخلصتیم و بادمجان دور قاب چین های بزرگ و کوچک، شهر را به گند کشاندهاند و بوی تعفن میدهند و اینجا تبلور ارادههای محروم از شهر و درمانده از خانه و زجر کشیدههای عصر خویش و بیشاغلان و بیمقامان و طبقات نه اشرافی است.
اینجا یک انسان چه بگویم یک آدمک قرتی ترگل ورگل از طبقه حاکمان اداری دیده نمیشود. همه دستها تاول کرده، قلبها تپنده و صورتها چروکیده و لباسها ضخیم و غیرتها عظیم که این مقیاس پوست و هیکل و نژاد و شغل و شهرت و قوم و قبیله نیست. معیار حق است میزان برخاستن و ایستادن در مقابل خصم است.
انتهای پیام/