گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: همسر سردار سرلشکر غلامعلی رشید در کتاب «اسوههای صبر» به بیان خاطرات خود از حضورش در مناطق جنگ زده و بمباران شهر دزفول پرداخت که در ادامه میخوانید.
در مهر ماه 1359 در اولین روزهای جنگ که شهر دزفول مورد اصابت چهار فروند موشک زمین به زمین قرار گرفته بود. من به همراه گروهی از طرف بهداری سپاه مامور رسیدگی به جان مصدومان شده بودم.
در یکی از مناطق شهر دزفول که مورد اصابت موشک قرار گرفته بود، مجروحان حادثه را در یک خانه خالی از سکنه بردیم تا کارهای اولیه امداد را انجام دهیم و آنها را به بیمارستان منتقل کنیم. در بین افراد مجروح زن میانسالی بود که با وجود مجروحیت بسیار بیتابی میکرد و سراغ دخترش را از ما میگرفت. من ضمن دلجویی از احوالات خانوادهاش با خبر شدم، ظاهرا قبلا ساکن خرمشهر بودند و بعد از تخلیه شهر به دزفول آمدهاند.
آن خانم برایم روایت کرد که در شب حادثه همه در زیرزمین خانه که از آن به عنوان سنگر استفاده میکردند، خواب بودند. دختر و همسرش به علت مشاجره لفظی از زیرزمین به ایوان میآید. در همین حین شهر مورد اصابت موشک دژخیمان بعثی قرار میگیرد.
من به آن مادر گفتم که دخترش زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. با دلداری او به اینکه دخترش زنده است او را آرام کردم. کار امداد مجروحان تا فردا ظهر بیوقفه ادامه داشت. بعد از فراغت از کار مداوا به علت زیاد بودن شهدا و کمبود مردهشور در غسالخانه کمک خواستند. من در آن موقع دختری 16 ساله بودم که تا به حال پا به غسالخانه نگذاشته بودم. میترسیدم که این کار را قبول کنم، بنا به اضطرار بر ترس خود غلبه کرده و با چند نفر از دوستان راهی قبرستان شهر شدیم.
مردهشور زنی تنومند با قد کوتاه بود. با داد و بیداد کمک میطلبید، ولی من پاهایم میلرزید و جرات جلو رفتن را از من سلب میکرد. در نهایت با داد پیرزن مردهشور به خود آمده و وارد غسالخانه شدم، اما شهیدی که روی غسالخانه بود مرا میخکوب کرد. دختری جوان با چهرهای معصوم همچون فرشتهای که خواب بود. در کاغذ روی پیکر شهید با ماژیک نوشته شده بود: «شهید زری حیدری».
خاطرنشان میشود، در حمالات شهر دزفول، حدود 90 نفر اعم از زن و مرد و کودک شهید شدند.
انتهای پیام/ 131