گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس: حادثه طبس که در واقع باید معجزهی طبس نامید؛ محل نمایش قدرت الهی و دینی در برابر قدرت مادی و استکباری بود. آمریکا که پس از جنگ سرد به عنوان ابرقدرت جهان و یکهتاز دنیا شناخته میشد، تسخیر سفارتخانهاش در ایران که لانه جاسوسی بود، برایش بسیار گران آمد و تلاش ناموفق این کشور در بازگرداندن گروگانهایش به آمریکا نیز ابهتش را در هم شکست و آبروریزی برایشان به بار آورد.
در خصوص این واقعه تاریخی مهم با «حسین شیخالاسلام» از دانشجویان پیرو خط امام و کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا به گفتوگو نشستیم که در ادامه ماحصل آن را میخوانید:
آمریکاییها از تمام توان جاسوسیشان برای موفقیت عملیات طبس در داخل و خارج از ایران استفاده کردند؛ حیات و ممات آمریکا و آبرو و حیثیت آنان در گرو آن عملیات بود. اینکه گفته میشود از توانشان در داخل کشور استفاده کردند به این دلیل است که در لانه جاسوسی اسنادی پیدا شد که نشان میداد آمریکاییها با بنیصدر در ارتباط بودند.
کارتر میدانست که وقتی امام خمینی فرمودند این آقا بد رییس جمهوری برای آمریکا بود، اگر در این عملیات موفق نشود، دیگر به عنوان رییس جمهور انتخاب نخواهد شد. کارتر رسماً و علناً به آمریکاییها قول داده بود که من گروگانها را برمیگردانم؛ به همین دلیل آمریکا از تمام توان عملیاتی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و... استفاده کرد. گرچه تحریمها از زمان پیروزی انقلاب آغاز شد اما در همین دوره هم از ابزار تحریم برای فشار بر ایران استفاده شد.
شب عملیات طبس تمام رادارها از کار افتاد
چیزی که آمریکاییها به طور جدی از آن استفاده کردند، توان اطلاعاتی و جاسوسیشان در ایران بود. آن موقع بنی صدر که رییس جمهور ایران و فرمانده کل قوا بود، دستور داده بود که کلیه توپهای ضدهوایی از کنار فرودگاههای مهم مانند اصفهان، شیراز و تهران به جای دیگری انتقال یابد. همچنین آن شب تمام رادارهای ایران از کار انداخته شد. در اسنادی که شهید منتظرقائم از بالگردها بیرون آورد، این موضوعات آورده شده بود.
میزان دخالت بنی صدر در این قضیه باید روشن شود. ما میدانیم که آمریکاییها با بنیصدر تماس داشتند؛ یعنی بر اساس اسناد سری لانه جاسوسی که رشته رشته شده بود و سر هم گذاشته شد، اسم آقای بنی صدر، SD LURE بود که بعدها این اسناد برای تایید عدم کفایت بنی صدر به مجلس شورای اسلامی ارائه و در جلسه استیضاح بنی صدر در مجلس، قرائت شد.
آمریکاییها برایشان مهم و حیاتی بود که در اطراف امام خمینی (ره) آدم داشته باشند اما آدمی نداشتند. زمانی که امام در پاریس حضور داشتند، اطرافیان امام را بررسی کردند که ببینند با کدام یک میتوانند کار کنند؛ لذا بنیصدر را بهتر از همه تشخیص دادند. شاید دیگرانی هم بودند که ما نمیدانیم.
ماجرای ارتباط بنیصدر با مامور CIA
یک مامور کارکشته و کمتر شناخته شده CIA به عنوان تاجر در پاریس پیش بنیصدر میرود و طرح دوستی از آنجا ریخته میشود. این مامور به بنیصدر میگوید من در ایران سرمایه دارم و از آنجایی که شما اقتصاد خواندهاید، دوست دارم مشاور من باشید و به من کمک کنید تا سرمایه من از بین نرود؛ چرا که شما با انقلاب سر کار میآیید.
وقتی که امام به ایران تشریف آوردند، مامور آمریکایی با سفر به ایران، تماسهایش را با بنیصدر ادامه داد و جالب اینجاست که مورد بنیصدر آنقدر برای CIA مهم بود که اداره و تماس آن به سفارتخانه سپرده نشد. هر موقع که میخواستند با او تماس بگیرند، آن مامور از آمریکا به ایران میآمد و ماموریت خود را انجام میداد.
در یکی از سندهای لانه جاسوسی، بنیصدر تحلیل شخصیتی و ظاهری شده است؛ مثلاً آمده که بنیصدر چاق شده است، کمتر ورزش میکند و یا یک ساعت طلا به او هدیه داده شده که خیلی هم از آن خوشش میآید. البته بسیاری از اسناد نیز از دست رفتند چرا که پودر شده بودند.
این مامور میگوید من به بنیصدر پول دادم و از او چیزی نخواستم، فکر کنم که فهمید معنی این کار چیست!
پیامی که کارتر برای بنیصدر فرستاد
حالا برگردیم به آن شب عملیات که تمام رادارها از کار افتاد. شاید آمریکاییها در ارتشی که هنوز تصفیه نشده بود، عناصری را داشتند تا دستور بدهند این رادارها خاموش بشوند و کسی از ورود هلیکوپترها به کشور مطلع نشود. اما آن چیزی که قابل توجه است این است که وقتی آمریکا شکست خورد، کارتر اعلام کرد که عملیات شکست خورده، ابراز تاسف کرد و گفت که ما در آنجا نیروهایمان را جا گذاشتیم. و مهمتر از اینها چیزی که میگوید این است که اسناد مهم و سری ما هم در هلیکوپترها جا ماند. چرا کارتر این حرف را میزند؟ اگر این اسناد سری است، چرا کارتر میگوید؟ او میگوید تا کسانی که منفعت و آبرویشان با لو رفتن این اسناد در خطر است، این اسناد را از بین ببرند و بنیصدر دستور داد تا هواپیماهای جنگی آن منطقه و 5 بالگردی که به جا مانده بود و در آتش میسوخت را خوب بمباران کنند.
آمریکاییها با چنان عجلهای منطقه را ترک کرده بودند که یکی از هلیکوپترها را خاموش نکرده بودند. وقتی که نیروهای ما متوجه شدند و به منطقه رفتند، این هلیکوپتر هنوز روشن بود.
نمایندگان صلیب سرخ جاسوسان CIA بودند
دانشجویان چون احتمال میدادند که چنین جنایتی از سوی آمریکاییها رخ بدهد، گروگانها را در کشور پخش کرده بودند. طبیعی است که ماهوارههای جاسوسی آمریکا متوجه این موضوع شده بودند و خیلی برایشان مهم بود که گروگانها را در تهران و به خصوص لانه جاسوسی متمرکز کنند، چون حمله با هدف یک مرکز طراحی شده بود و میخواستند حملهای بر روی لانه جاسوسی و وزارت خارجه داشته باشند چرا که 3 تا از گروگانها در وزارتخانه نگهداری میشدند و دلیلش هم این است که آن 3 نفر در زمان تسخیر لانه جاسوسی در وزارت خارجه بودند.
بنی صدر فشار زیادی آورد تا بالاخره موافقت شد تا صلیب سرخ گروگانها را ببیند. ما ناچار شدیم همه گروگانها را به تهران بیاوریم و در لانه متمرکز کنیم و نمایندگان صلیب سرخ که در واقع جاسوسان آمریکا بودند، تمامی گروگانها را معاینه پزشکی کردند. اینکه چه حرفهایی بین آنها رد و بدل شد، نمیدانیم؛ اما شب حمله همه گروگانها کفشهایشان را پوشیده و آماده بودند. ما بعداً فهمیدیم که نمایندگان صلیب سرخ، جاسوسان CIA هستند.
همچنین آمریکاییها فهمیدند که هر گروگان کجاست؛ چرا که تمامی گروگانها به لحاظ اهمیت در یک حد نبودند؛ برخی شخصیتها اطلاعاتی و سیاسی و برخی کارمندها معمولی و محافظین سفارت بودند. CIA یکی از ابزارش صلیبسرخ شد که ابتدا گروگانها را در لانهجاسوسی متمرکز کرد و سپس برایش مشخص شد که هر گروگان کجاست.
و در نهایت شب بعد از بازدید نمایندگان صلیب سرخ، عملیات طبس آغاز شد.
دیدار آیت الله خامنهای با گروگانها
حضرت آیت الله خامنهای نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند و ایشان میخواستند قبل از آمدن نمایندگان صلیب سرخ وضعیت را بررسی کنند و یک روز قبل از حضور صلیبسرخیها به آنجا آمدند تا گروگانها را ببینند.
ایشان با گروگانها دیدار کردند که دو دیدار مفصلتر و برای من خاطرهانگیز بود. در آن دیدار مترجم بود اما یکی از آن گروگانها به خوبی فارسی حرف میزد که آقای لیمبرت افسر سیاسی بود. او همسرش ایرانی بود که بعدها در وزارت خارجه آمریکا، مسئول میز ایران شد. این ملاقات خیلی لطیف بود. او چون کارشناس قوی سیاسی بود، آینده و جایگاه سیاسی آیتالله خامنهای را میدانست و از آن دیدار جالبتر، دیدار با آقای مترینکو افسر سیاسی بود. او آدم بدرفتاری بود و چندین بار سعی داشت با کوبیدن سر به دیوار خودکشی کند، ولی وقتی آقای خامنهای به اتاق او رفتند، خیلی خوب برخورد کرد و اظهار گله نکرد. البته بعد به ما گله کرد که چرا به من نگفتید که چه کسی به دیدن من میآید، چرا که ممکن بود من بدرفتاری کنم. او در همان جا گفت که آقای خامنهای آدم خیلی بزرگی در ایران خواهد شد.
انتقام کارتر چه بود؟
حمله اینگونه طراحی شده بود که آمریکاییها با C130ها به هلیکوپترها منتقل شوند و حداقل 6 هلیکوپتر به سمت کهریزک حرکت کنند و بر اساس عکسهای هوایی که به دست آمد در منطقهای که کاسه شکل بود در کهریزک فرود بیایند و کماندوها را پیاده کنند. هلی کوپترها هم به گرمسار بروند و در بین چند تپه قایم شوند. کماندوها نیز در انباری استقرار پیدا کرده و شب بعد حمله اصلی را آغاز کنند تا خود را با ماشین به لانه جاسوسی برسانند. با رسیدن به لانه جاسوسی، کماندوها با مواد منفجرهای که به همراه داشتند باید دیوار لانه را منفجر میکردند و با ماشینهای خود وارد لانه شوند و سپس هلیکوپترهایی که گرمسار بودند به کمک اینان بیایند. هلیکوپترها هم یا در سفارت و یا در ورزشگاهی که اکنون شهید شیرودی نام دارد، فرود میآمدند؛ چرا که زمین ورزشی لانه با چوب پر شده بود و فرود در آن منطقه منوط به پاکسازی بود.
پس از آزادسازی گروگانها توسط کماندوها، گروگانها بر هلیکوترها سوار شده و به پرواز درآمده، آن هلیکوپترها با هواپیماهای آمریکایی محافظت میشدند تا بر روی ناو هواپیمابرشان فرود بیایند. بعد از این کار، انتقام و تنبیهای که کارتر گفته بود، انجام میشد. این طرح توسط شهید منتظرقائم به دست آمد اما در خصوص آن انتقام یا تنبیه هیچگاه سندی به دست نیامد.
و سوال این است که چرا بنی صدر دستور داد هلیکوپترها بمباران شود؟ آنجا چه چیزهایی بود؟ اینکه پشت عملیات چه بوده و بعد از عملیات قرار بوده چه کنند و چه کسانی در این عملیات نقش داشتند، تاکنون از آن محافظت شده است.
نقش رژیم صهیونیستی در عملیات طبس
در طراحی و آموزش عملیات طبس، رژیم صهیونیستی نقش اساسی داشت؛ به ویژه اینکه صهیونیستها عملیات مشابهای را با موفقیت در اوگاندا انجام داده بودند و تجربه این کار را داشتند.
تعداد معدودی از رییس جمهورهای آمریکا هستند که دوره ریاستشان چهار ساله بوده که کارتر یکی از آنان است. کارتر برای اینکه رای بیاورد، دست به هر کاری زد و هر واسطهای را قرار داد تا گروگانها آزاد شوند حتی برای امام خمینی (ره) نامه هم نوشت و امام هم از این فرصت استفاده کردند تا جنایت آمریکا نسبت به مردم ایران را به جهان توضیح بدهند و بگویند که چرا شاه را به ما نمیدهید تا آن را محاکمه کنیم که البته شاید آمریکاییها، شاه را کشتند تا این خواسته تمام شود.
دو شکست آمریکا در صحرای طبس
ایران کنونی با ایران قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. در ایران قبل از انقلاب، تمام توانمندیها در اختیار آمریکا بود و تمام منابع ما فدای منافع آنان میشد؛ اما ایران الان از نظر تدبیر، قدرت و توانایی نظامی چیزی دیگر است. آمریکاییها عراق را اشغال کردند و 5 هزار کشته دادند و با مجروح بسیاری به آمریکا بازگشتند اما با تدبیر ما به گونهای عمل کردیم که آنها فدایی منافع ما شدند. یکی از اهداف ما سقوط صدام و دیگری حکومت مردم در عراق بود که محقق شد. هیچ کس نیست که بگوید ما در عراق، کمتر از آمریکاییها هستیم.
صحرای طبس بعد از 30 سال، شاهد بود که میتوانیم پهپاد آمریکایی را سالم بر زمین بنشانیم. پهپادی که رادارگریز و از بالاترین تکنولوژی برخوردار بود. آمریکاییها هر دو بار شکست خوردند و هر دو شکست، معجزه الهی و لطف خدا بود.
انتهای پیام/ 211