به گزارش دفاع پرس، 30 سال پیش،جوان 22 ساله همدانی، شهید حسن صوفی الگوی مدیرت جهادی را ارائه کرد و مسیری که این شهید در امر برنامهریزی،پیدا کردن بصیرت،استحکام بخشی به جامعه مدیریتی و جوانان و آحاد جامعه ارائه کرد تنها برای حفظ ارزشها و ارتقای منزلت بود و زمانی که مردم گرفتار گروهکها،جریانهای چپگرا، گروههای کمونیسمی و لیبرال که اهل تسامح بودند بصیرت شهید صوفی باعث شد که دچار انفعال و انحراف نشود و مبلغی برای تفکر اسلامی باشد.
اراده شهید صوفی در انجام کارها محکم بود و این استحکام شخصیتی ودقت نظر و پرهیز از ایجاد خلل در این اراده و پافشاری بر اصول و اعتقادات و اهداف باعث شد که مدیریتش ماندگار و قابل توجه باشد که جامعه امروز میتواند از آن بهره ببرد و مدیران نیز میتوانند مدیریت جهادی شهید صوفی را سرلوحه قرار دهند و مسیر وی را طی کنند. کار و تلاش توأم با اقدامات بزرگ و شجاعانه شهید حسن صوفی بسیار مثالزدنی است. طوری که این جوان توانست با تشکیل پنج لشکر در شرایط خاص سال 1362، گشایشی در جبهههای جنگ ایجاد کند و با فراخوانی مناسب و تشکیل یک لشکر عملیاتی و حضور در جبهه و پذیرفتن مسئولیت خط و حد درگیر شدن با دشمن وکاهش فشار از روی جبهه های دیگر در منطقه غرب کشور(شاخ شمیران) شود.
به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاعمقدس،خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) به سراغ محمدحسین صوفی برادر شهید حسن صوفی و معاون «صدا»ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رفته است تا بخشی از علل موفقیت این فرمانده شهید در دوره جوانی را بازکاوی کند.
محمدحسین صوفی میگوید:معتقدم آن چیزی که باعث میشود یک جوان 21 ساله در اوایل انقلاب و دفاعمقدس به مدارج عالی برسد،معجزه اسلام،امام و انقلاب است.اینجا صحبت ما در مورد شهید صوفی است. اما «صوفی»ها زیاد هستند که با خودسازی،عزت نفس و اعتماد به نفس،به جایگاههای مدیریتی بزرگی دست یافتهاند.
حسن صوفی یکی از خیل عظیم فرزندان اسلام،امام و انقلاب اسلامی است. فرزندانی که حضرت امام خمینی (ره) در سال 42 در مورد آنها فرمودند که سربازان من در گهواره هستند. این فرمایش حضرت امام ر احل بعدها به حقیقت پیوست و همین فرزندانی که روزی در گهواره بودند،بعدا پشت سر امام،روحانیت و انقلابیون مسلمان و متدین حرکت کردند و نهضت بزرگ انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. نکته قابل توجه دیگر این است که اکثریت قابل توجه مدیران،فرماندهان و عناصر تأثیرگذار حوزه اجرایی دفاع مقدس و جهاد و مدیریت،جوانان هم سن و سال حسن صوفی بودند.
در مورد هر یکی از شهدا میتوان کتاب نوشت،چون زندگی آنها از پند و حکمت و عبرت مملو است. البته کارهای خوبی در این زمینه انجام شده، اما کافی نبوده است.
این انسانهای پاک باخته در مقطع حساسی از تاریخ انقلاب اسلامی خدمت کردهاند.دفاعمقدس هم در مقطع خاصی رخ داد و یک تاریخ استثنایی محسوب میشود. بنابراین مدیران آن هم به نوعی خاص هستند.چون جنگ تحمیلی زمانی آغاز شد که ارکان انقلاب اسلامی در حال تحکیم و تثبیت بود. بنابراین اگر جنگ تحمیلی در شرایطی رخ میداد که همه امکانات لازم فراهم بود ماجرا فرق میکرد.اما در یک شرایط خاص وارد جنگ شدیم و بر این اساس، مدیریتها هم استثنایی شد و قدرت و عظمت مردم و رزمندگان به خوبی خودنمایی کرد.
اعتماد به نفس،خودباوری و میدان دادن به جوانانی همچون حسن صوفی باعث شد در بررسی وقایع دفاع مقدس به گنجینهای ماندگار برسیم.
پدر و مادر من از دانش اجتماعی بالایی برخوردار بودند و همین مزیت باعث شد فرزندان خانواده ما هم از جمله حسن صوفی با معیارهای درست تربیت شوند. در خانواده ما به فرزندان اعتماد شد و اجازه اظهار نظر پیدا کردند و همین عوامل باعث رشد فردی و اجتماعی آنها شد.
فرزندان خانواده ما از 12 سالگی حق اظهار نظر پیدا میکردند. یعنی به آنها حق تصمیم گیری و تصمیمسازی داده میشد. مثلا وقتی برای خواهرم خواستگار به منزل ما آمد،پدرم به خانواده خواستگار گفت که باید با محمدحسین صحبت کنید و من در سن 12 سالگی با خانواده خواستگار در مورد آینده خواهرم صحبت کردم.
خانواده به من اعتماد داشتند و وقتی قرار شد در مورد سرنوشت آینده خواهرم صحبت کنم احساس کردم در یک موقعیت خاصی قرار گرفتهام و باید طوری رفتار کنم که آینده خواهرم تضمین شود. البته بر کاری که قرار شد انجام بدهم نظارت میشد تا دچار غررو نشوم.
این اعتماد در مقطع دیگری به برادرم حسن صوفی هم توسط خانوادهام داده شد؛بنابر این بود که برادرم وقتی قرار شد در جامعه ایفای نقش کند بهتر تصمیم میگرفت.همین اعتماد به نفس و خودباوری ناشی از تصمیم درست خانواده باعث شد برادرم تجربیات خود را به جامعه و در آن بخشی که قرار بود ایفای نقش کند،تعمیم دهد
حسن وقتی وارد مدرسه راهنمایی و دبیرستان شد به عنوان محور عمل کرد. مثلا کانون و انجمن تشکیل داد و گردهمایی برگزار کرد. مجموعه این تجربیات در یک محیط متفاوت به کمک حسن آمد و آن،زمانی بود که او وارد سپاه شد. در سپاه سریع رشد کرد. سال 61 وارد سپاه شد و تا سال 63 به تدریج مدارج مدیریتی را طی کرد و از یک نیروی معمولی عضو سپاه، شد ارزیاب لشکر ویژه شهدا.بعد از آن فرمانده پرسنلی سپاه همدان و سپس به عنوان فرمانده بسیج همدان معرفی شد.
در زمان مدیریت بر بسیج همدان بود که طرح رزمایش و رژه پنج لشکر را ارائه میدهد و با توجه به تعداد کم جمعیت آن زمان همدان، اجرای این طرح در نوع خود قابل توجه است. این طرح در پی اعلام نیاز فرماندهان به تامین نیرو توسط شهید صوفی ارائه شد.
یکی از عوامل موفقیت حسن در کارهایش مشورتپذیریاش بود که خیلی مهم است.میگفت همه چیز را همگان دارند. او همه افکار و اندیشهها را برای رسیدن به اهداف و تسریع در انجام کارهایش مورد استفاده قرار میداد و قدرت کاریزماتیک او طوری بود که ایدهها و اندیشههای مختلف مفید را جذب میکرد اما خودش راهبر و مدیر این نظرات بود و میدانست کجا باید چه تفکری را استفاده کند.
شهید صوفی و صوفیهای دیگر قدسی نبودند که اگر اینگونه فکر کنیم هیچگاه اندیشههای آنها تکثیر نخواهد شد،چون آنها هم مثل ما زندگی میکردند.بنابراین اگر به افکار شهدایی همچون شهید حسن صوفی نگاه تکبعدی و قدسی داشته باشیم در آدرس دادن به جوانان دچار اشتباه خواهیم شد.
باید این را هم یادآوری کنم که تمام این رفتارها،کنشها و واکنشهای افراد در زمان جنگ ریشه خانوادگی هم داشت. یعنی برمیگشت به نوع تربیت و سبک زندگی. پس باید همین سبک زندگی اسلامی ایرانی را در راستای ادامه مسیر مربوط به شهدا ترویج کنیم.
به جوانان میدان بدهیم و به آنها اعتماد کنیم.خاطرمان باشد جوانان امروز علمیتر از جوانان 30 سال قبل هستند چون تکنولوژی را به استخدام خود در آوردهاند. در حالی که در زمان جنگ تعداد محدودی روزنامه و ابزار اطلاعرسانی در اختیار بود،اما امروزه اخبار در یک آن به سراسر جهان مخابره میشود. بنابراین آگاهیها هم قویتر است و اگر این آگاهی را درست و براساس سبک زندگی اسلامی ایرانی، مدیریت و نظارت کنیم جوانان را به این باور رساندهایم که احساس کنند میتوانند در جامعه مفید باشند. به عبارت دیگر استعداد جوانان را کشف میکنیم. البته کشف استعداد جوانان یک عامل دیگر دارد و آن استعدادی است که جوانان باید از خودشان نشان بدهند. شهید صوفی این توانایی و استعداد را داشت که باعث شد او را کشف کنند. در مسیر کشف استعدادهای جوانان باید دقت شود جوان نباید به خاطر یک اشتباه زود از کوره دربرود و با اولین مخالفت همه چیز را راها کند.
در اینجا بد نیت به خاطره یکی از همکاران شهید صوفی توجه کنیم.
سردار حکمی میگوید: وقتی از فرماندهی حسن صوفی بر بسیج همدان سخن گفته شد،من از آن انتخاب ناراحت شدم، به حدی که مانع ورود او به دفتر فرماندهی میشدم. با روشهای گوناگون،کممحلی و بیاعتنایی میکردم که بداند فرماندهی بسیج برایش مناسب نیست و از مسئولیتی که نصیبش شده کنار بکشد. اما صوفی در نهایت ادب، صبورانه همه برخوردهای مرا تحمل کرد و اصلا به روی خودش نیاورد. او در برابر کارهای نامناسب من به گونهای رفتار کرد که شرمندهاش شدم و بعد از آن با مشاهده عملکردی که داشت،با عمق وجود به انتخاب او جهت فرماندهی بسیج همدان احسنت میگفتم و عشق میورزیدم.
من با 35 سال تجربه و دانش مدیریتی و با مطالعه سیر و احوالات شهدا از جمله شهید صوفی به این نتیجه رسیدم که آنها در سی و چند سال قبل به برخی فنون مدیریت منابع انسانی توجه ویژه داشتند. این فنون جزو ضرورتهای امروزی هم محسوب میشود. مثلا کادرسازی و شایستهسالاری، رشد نیروها و میدان دادن به آنها. این موارد در تاریخ اسلام قابل مشاهده است. نموهاش غزوات و جنگهای پیامبر(ص) است. پیامبر اکرم (ص) در انتصاب فرماندهان جنگ به سراغ شایستهها میرفتند.
این نوع توجه را در سیره حضرت امام خمینی(ره) و در وضعیت فعلی در اندیشههای مقام معظم رهبری هم میبینیم. مثلا توجه ایشان به سلولهای بنیادی و بحث انرژی هستهای که در هر دوی این کارها،حضور جوانان به عینه قابل مشاهده است. ما برای خدمت تکلیف داریم پس باید جوانان را با خودمان همراه کنیم.
فردی به نام اسدی پس از انتصاب شهید صوفی به عنوان فرمانده پرسنلی سپاه همدان به من گفت: فلانی من صادقانه میگویم، پس از این که حسنآقا(حسن صوفی) فرمانده پرسنلی شد،ما تازه فهمیدیم فرماندهی یعنی چه؟ این سخنان حاکی از روحیه فداکارانه و همدلی است. از سخنان آقای اسدی این نکته دریافت میشود که کسی که جایش را به دیگری میدهد نباید مسئول جدید را تخریب کند و فرد مسئول هم باید مزیتهای مدیریتی نفر قبلی را ادامه بدهد.
یکی از ارکان جداییناپذیر مدیریت،رعایت سلسله مراتب است. سلسله مراتب در امور دینی و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی،سلسله مراتب متصل به ولایت است. یعنی ولیفقیه متصل به امام معصوم (ع)، امام معصوم (ع) متصل به پیامبر(ص) و پیامبر(ص) متصل به خداوند است و نبیمکرم (ص) هم بشارت 12 امام را دادند.
در بین ما شیعیان،اطاعت از ولیفقیه و ولیامر یک امر واجب شرعی است؛بنابراین این را در حکومت اسلامی وصل میکنیم به نظام اسلامی.در نظام اسلامی همه امور به خاطر ولی فقیه شرعی میشود و همه امور به خاطر ولیفقیه قانونی میشود و هر امور به نوعی وصل به ولایتفقیه است.
در کنار این مسایل،افراد هم خودشان را مکلف به پیروی از ولیفقیه میدانند.یکی از ویژگیهای جوانانی چون شهید حسن صوفی هم همین بود. یعنی اطاعت از ولی فقیه. وقتی حضرت امام خمینی (ره) فرمودند که حصرآبادان باید شکسته شود،جوانان سر از پا نشناختند. این جوانان وقتی خدمت امام رسیدند، امام فرمودند: از خدا میخواهم من را بسیجیان محشور کند. آنها گریه کردند. این گریه به خاطر شوق معنوی ناشی از سپاسگذاری امام بود. بنابراین ذوب در ولایت بودن از ویژگیهای شهدا و به ویژه شهید حسن صوفی بود.
در زمینه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت کارهای زیادی انجام شده است اما دو سه اتفاق باید بیفتد. یکی از این که باید دلها بیشتر نرم شود و همه خود را در انجام کار مربوط به انقلاب مکلف بدانند. به صرف این که فلانی کاری را انجام نمیدهد نباید دیگری هم همین رویه را دنبال کند. در زمان جنگ تحمیلی این طور نبود که چون فلانی به جبهه نمیرود دیگران هم روش او را دنبال کنند،بلکه هر کسی پاسخگوی اعمال خودش بود.
کار دیگر باید این باشد که برنامههای مربوط به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت شکلی نباشد. در کنار برگزاری هرچه زیادتر برنامهها،باید به پیام این برنامه هم توجه کنیم.یعنی هر مراسمی حامی پیامی برای جوانان امروز باشد. امروزه هم میبینیم کشورهایی که درگیر جنگ جهانی دوم بودند همچنان محصولات خاصی از رویدادهای این جنگ تولید میکنند؛بنابراین ما هم با توجه به عظمت معنوی دفاع مقدس میتوانیم محصولات موثری برای نسل امروز و آیندگان تولید کنیم.
ساخت موزههای دفاع مقدس باید سرعت بگیرد و تعدادشان هم بیشتر باشد. از سوی دیگر نباید مراسمهای مربوط به دفاع مقدس دولتی صرف باشد. خانوادههای شهدا میتوانند پیشگام برگزاری این برنامهها باشند چون اگر آنها کاری را در این زمینه آغاز کنند دیگران هم کمکشان میکنند.در این جا یادآوری یک نکته لازم است و آن اینکه چه ایرادی دارد تنها به برگزاری مراسم سالگرد شهادت شهدا اکتفا نکنیم. مثلا روز تولد شهدا را جشن بگیریم. چون معتقدیم شهیدان همچنان زنده هستند.
خاطره حمیدرضا مشهوری در ارتباط با نقش حسن صوفی در شکلگیری لشکر حضرت حجت(ع):
در بهمن 1362 لشکر حضرت حجت(عج) براساس تجربیات و قدرت فکری حسن صوفی شکل گرفت، او در اثر همراهی و همکاری با ارکان تیپ ویژه شهدا در بدون شکل گیری و سال های ابتدایی تشکیل آن یگان بالاخص در نتیجه کار کردن با شهیدان بروجردی، کاظمی، همت، کاوه و دیگران به چنان توانایی و تجربهای رسیده بود که بتواند یک لشکر را راه اندازی و ساماندهی کند. تجربیاتی را که در یگانهای گوناگون و موارد مختلف بالاخص در تیپ ویژه شهدا به دست آورده بود به همدان منتقل کرد.
***********
خاطره سردار علی شادمانی فرمانده لشکر حضرت حجت(عج) از قائم مقام خود –حسن صوفی-:
در بهار سال 1362 ، عملیات والفجر 2 در منطقهی حاج عمران انجام شد که ما هم حضور داشتیم پس از آن برای تداوم عملیات در غرب و جنوب این فکر به ذهن فرماندهان ما رسید که گردانهای بسیج را تحت عنوان نیروهای احتیاط آماده کنند تا در مواقع لزوم جایگزین نیروهای اصلی بشوند، به این طریق که یا به یگانهای اصلی تزریق بشوند و یا به عنوان جایگزین نیروهای قبلی عمل کنندهف خودشان مستقیم وارد عمل بشوند و ماموریتی انجام بدهند.
عملیات والفجر 2 را انجام دادیم، بعد از آن هم تا تابستان در منطقه ماندیم و اوایل پائیز وقتی در قرارگاه پیرانشهر بودم به من خبر دادند که بایستی برای آموزش به تهران بروم. جزئیات موضوع را که پرسیدم فهمیدم مقرر شده طرحی آموزشی در جایگاه فرماندهی لشکر برگزار شود و جمعی از فرماندهان آموزش ببینند تا بتوانند نیروهایی را که به عنوان طرح لبیک یا خمینی یا بسیجیان طرح قدس آماده خواهند شد در قالب لشکرهایی سازماندهی کنند،در این راستا بنا بود همدان هم غیر از تیپ انصارالحسین صاحب لشکری بشود که من فرماندهاش میشدم، نیروهای این لشکر از سطح همه شهرها و روستاهای استان همدان تامین میشد. موضوع تشکیل لشکر را که به من ابلاغ کردند نام فرماندهان سه تیپ این لشکر را هم گفتند که اصلیترین ارکان لشکر به شمار میآمدند، محمدرضا خزایی، صدیق و حسن صوفی.
چهار ماه آموزش فرماندهی لشکر که برای ما در تهران برپا شده بود تمام شد و اسفند 1362 به همدان بازگشتم. در حین دوره آموزشی خبر داشتم که سپاه همدان در حال انجام کارهایی است و اقداماتی را برای ایجاد لشکر مورد نظری که من دوره فرماندهی اش را گذرانده بودم تدارک دیده است، اما نمیدانستم محوریت کار با چه کسی است. تهران که بودم اندیشهام میگفت سپاه همدان در حال انجام این کار است. این که لشکر چگونه در غیاب من ساماندهی میشود دغدغه اصلیام بود،آن لشکر را که در غیابم ساماندهی میشد من باید به منطقه میبردم و عملیات را با همان نیروها انجام میدادم، لذا طبیعی بود که دغدغه داشته باشم.
به محض بازگشت به همدان به مرکز سپاه پاسداران رفتم و با محمد جواد حکمی فرمانده وقت سپاه همدان پیرامون موضوع لشکر حضرت حجت جلسه گذاشتم. در همین جلسات بود که برای اولین بار حسن صوفی را دیدم. آقای حکمی او را معرفی کرد و و توضیح داد که او را برای مسئولیت ستاد لشکر در نظر گرفتهاند و کار پرسنلی را انجام داده و جایگاه سیزده گردان را مشخص کرده و پیشبینیهای لازم برای فرماندهان گردانها هم انجام شده است.
حرف آقای حکمی که تمام شد من اندکی حالت عصبانیت پیدا کردم و با خودم اندیشیدم چگونه جوانی که شناخته شده نیست و در کردستان هم حضور نداشته جلو آمده و روی کاغذ لشکری را سازماندهی کرده است. البته هیچ اعتراضی نکردم و این اندیشه را که بخواهم کار را از نو آغاز کنم به ذهنم راه ندادم، بر روی کارهای انجام شده هم خط بطلان نکشیدم چون احتمال قوی دادم سپاه همدان او را کمک کرده و قطعا آنها شناخت خود را از امکانات و نفرات موجود به حسن صوفی جوان منتقل کردهاند.
با این اعتقاد واعتماد که سپاه همدان پشتیبان کار بوده است،طرح و برنامههای حسن صوفی را پذیرفتم و پیرامون موضوع تشکیل و سازماندهی لشکر حضرت حجت جلساتم با او شروع شد. جلساتی که هر روز معمولا حدود 8 – 9 ساعت به درازا میشید. هرچه جلوتر میرفتیم بیشتر باورم میشد که صوفی عجیب مسلط و دقیق عمل کرده است. صوفی همه امور گروهانها و گردانهای لشکر را معین کرده بود، او حتی امور مربوط به دستهها را هم مشخص کرده بود.
صوفی در آن مقطع به صورت رسمی به عنوان مسئول پرسنلی لشکر معرفی و منصوب شده بود، اما چون محوریت کار را برعهده داشت به عنوان مسئول ستاد لشکر شناخته میشد.وقتی با ارزیابی خودم از او و شناختن قابلیتهایش و نیز تسلطی که بر کار داشت به این نتیجه رسیدم که با محوریت صوفی امور لشکر بهتر جلو میرود او را به صورت رسمی به مسئولیت ستاد لشکر معرفی کردم.
حسن صوفی در عملیات «هورالهویزه» و در بیست و ششمین روز از اسفندماه سال 1363 به شهادت رسید.
منبع:ایسنا