به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، شهید «حسن بیناییان» فرزند ابراهیم در 4 مردادماه 1341در کلاته شهرستان دامغان متولد شد. پدرش انسانی شریف و کشاورزی زحمتکش بود و از طریق کشاورزی نیازهای خانواده را تامین می کرد. شهید تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند ولی به علت شرایط موجود ترک تحصیل کرد و در کنار پدرش به کشاورزی مشغول شد تا در این امور کمکی به پدرش کرده و باری از روی دوشش بردارد.
به این ترتیب به جوانی زحمتکش و پر تلاش تبدیل شد که دوش به دوش پدر کار می کرد و در همه حال در کنار او بود. زندگی به همین صورت ادامه داشت تا این که سن او به حدی رسید که باید به خدمت مقدس سربازی می رفت. او این دوره را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت می کرد.
خدمت سربازی او با دوران جنگ تحمیلی همزمان شده بود و به همین دلیل او نیز مانند بسیاری از جوانان ایرانی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردید.
شهید در کردستان , منطقه دیوان دره انجام وظیفه می کرد و سرانجام در تاریخ 9 اردیبهشت 62 در دیوان دره ,در فصل زیبای بهار به درجه والای شهادت نایل گردید. پیکر پاک این سرباز دلاور اسلام به زادگاهش منتقل شد و در جایگاه ابدیش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید حسن بیناییان:
بسم الله الرحمن الرحیم
انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابو و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل ا... اولئک هم الصادقون
مومنان آن کسانند که به خدا و رسول او ایمان آوردهاند و بعد هیچگاه شک و فریبی به دل راه ندادند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند.
با سلام و درود فراوان بر امام زمان منجی انسانها بر نایب بر حقش امام خمینی و با درود و سلام فراوان بر روحانیت مبارز فداکار و سلام و درود بر معمولین انقلاب و شهیدان گلگون کفن از کربلای حسینی تا خونین شهر خمینی.
ای انقلاب عزیز سیراب شو از خون ما و به ایستادگیت ادامه بده. ای برادران و خواهران این شما بودید که ما را در جهت معشوقمان راهنمائی کردید و ای جوانهای عزیز نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب شهید شد.
ای امت مسلمان مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علیاکبر حسین (ع) با هدف در صحرای سوزان کربلا به درجه شهادت رسید. ای پدران و مادران درحالیکه ما در کانون گرم خانواده بودیم و آن را رها کردیم و برای نجات اسلام و مبارزه با کفار به سرزمینی آمدیم که در هر گوشه از این خاک لکههای خون عزیزان دیده میشود.
آری ما ماندیم و جنگیدیم تا درس عبرتی باشد برای شما که مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که حجت خدا را بر همه تمام کنید. ای خانواده عزیزم و ای اقوام برای من گریه نکنید و اشک نریزید اگر مرا دوست دارید راهم را ادامه بدهید. ای پدر و مادر عزیز من به بهترین راه رفتم و به بهترین آرزویم رسیدم و این قابل درک نیست مگر برای آنان که خدا را از هر چیز بیشتر دوست دارند.
ای برادران و خواهران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان گناهان است. مسلمانان، دشمنان بین شما و روحانیت مبارز تفرقه نیاندازند و از آنها جدایتان نکنند و اگر خدای نکرده جدایتان بکنند آن روز جشن ابرظلمتهاست و روز بدبختی مسلمانان. برادران در برابر ملتهای تحت ستم جهان مسئولید، بکوشید تا آنان را از زیر یوغ چپاولگران نجات دهید.
کارگران در کارخانه و کشاورزان در مزارع و سربازان در جبهه و معلمین در مدرسه، روحانیون در اجتماع همه بکوشید تا این انقلاب به پیروزی کامل برسد که مقدمهای برای انقلاب حضرت بقیه الله اعظم اماممهدی (عج) هست و در این راه از هیچکس نهراسید و استقامت و پایداری نمائید.
کسانی که کوچکترین اختلاف اعتلای با ولایت فقیه دارند و در تشییع جنازهام حاضر نشوند چون حاضر شدنشان روح مرا می آزارد. هرکس میخواهد بر جنازهام فاتحه بخواند اول برای امام دعا کند و اگر دعا نمیکند برجنازهام فاتحه نخواند.
از پدر و مادر عزیزم تمنا دارم که هر چند من فرزند خوبی نبودم مرا حلال کنند و برای من اشک نریزید که شهید شدن در راه خدا گریه ندارد و گریه ما آن زمانیست که اسلام شکست بخورد. از خواهرانم میخواهم که حجابشان را بر مبنای اسلامی حفظ کنند که همانا حجاب شما مانند خون شهدا با ارزش و احترام است.
امام عزیز را تنها نگذارید که اگر تنها بگذارید در روز قیامت مسئولید آخرین سخنم را میگویم خداوندا اگر صد جان هم میداشتم برای اسلام و امام عزیزمان فدایت میکردم. خدایا خدایا ترا به جان مهدی، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
انتهای پیام/