به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، برجام را به طور خاص می توان یکی از آخرین مظاهری قلمداد کرد که مسئله مبارزه با استکبار را روشن می کند.
آمریکا که مصداق تام استکبار جهانی است، با تجربه برجام نشان داد که بازیگری غیرقابل اعتماد و مزاحم در صحنه بین المللی است.
توجه رهبر انقلاب به فریبکاری آمریکایی ها چه در حین توافق و چه پیش از آن مشهود بوده است.
رهبر انقلاب در گفتمان خویش، مذاکره با آمریکا را از زاویه منافع ملی مورد تحلیل قرار داده اند. به این جمله دقت کنید: «در تبلیغات خودشان شایع می کنند که قطع رابطه ایران و دولت امریکا به ضرر ملت ایران است! نه آقا، صددرصد به نفع ملت ایران است. این یک حربه از اثر افتاده است که بخواهند در میان ملتها اینطور وانمود کنند که اگر ملتی با امریکا رابطه داشته باشد، از لحاظ اقتصادی و مادّی، همه مشکلاتش بر طرف می شود؛ نه، یک روزی بعضی از دولتهای ساده لوح اینگونه خیال می کردند. در کشور ما هم در اوّلِ انقلاب، عدّهای که قدرتی پیدا کرده بودند و در رأس کارها قرار داشتند، اینگونه خیال می کردند؛ لیکن تجربهها در نقاط مختلف دنیا عکس این را ثابت کرد.» این سخنرانی 12 آبان 1377 انجام شده است. به این جمله نیز دقت کنید: «شما ملاحظه کنید در منطقهی غربی ما، در عراق، در سوریه یا در منطقهی شرقی ما، در افغانستان، در پاکستان چه میکنند؟ هیچ ابائی ندارند، یعنی جان انسانها برایشان ارزشی ندارد. اینکه ادّعا می کنند حقوق بشر و حقوق انسانها و حقوق شهروندی و از این ادّعاها و قالبهای پوچ و بیمحتوا، همه خلاف واقع است؛ شاهدش همین است که ملاحظه می کنید؛ به بیمارستان حمله می کنند، دهها نفر بیمار را با بمباران به قتل میرسانند، بعد می گویند ببخشید اشتباه شد! گاهی همین ببخشید را هم نمی گویند.
در غزّه، در یمن، در بحرین، در سوریه، در عراق، در مناطق دیگر فجایعی اتّفاق میافتد که انسان حیرت میکند از بیرحمی و سنگدلی آن کسانی که این فجایع را انجام می دهند؛ چطور می توانند؟ ... مذاکرهی با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد.» این جمله نیز 17 سال بعد از جمله قبلی ذکر شده است، و نشان دهنده وجود یک سیر منطقی در منظومه فکری رهبر انقلاب است. در این یادداشت تلاش می کنیم چرایی منطق «مبارزه با آمریکا» توسط مردم و نخبگان جمهوری اسلامی در بستر «فهم علل مبارزه با آمریکا» را مورد بررسی قرار دهیم.
برای نیل به این هدف تلاش می شود در قالب استراتژی ها متعدد آمریکایی ها را مورد بررسی قرار دهیم. لذا از استراتژی هایی چون مهار، جنگ نیابتی ،«استراتژی نفوذ» یاد خواهیم کرد و علل «مخالفت ایدئولوژیک مردم ایران با ایالات متحده آمریکا» را در چارچوب خصومت عینی آمریکا علیه ایران مورد بررسی قرار خواهیم داد. نهایتا با توجه به تجربه برجام به سراغ علل عدم اعتماد به آمریکا را بررسی می کنیم.
نخست؛ استراتژی مهار ایران
اولین استراتژی که آمریکایی ها در قبال ایران مورد استفاده قرار دادند، «استراتژی مهار ایران» است، فهم این استراتژی از این حیث حائز اهمیت است که دلیل «فهم» مردم و نخبگان در جمهوری اسلامی، از مقوله «علل منطقی مبارزه با آمریکا» را عینی تر و ملموس تر می کند و از فضای صرف مباحث انتزاعی و ایدئولوژیک خارج می کند. فهم این موضوع که آمریکایی ها برای مهار قدرت ایران از هر سیاستی (همانطور که جلوتر به سه دسته آن اشاره خواهد شد) بهره گرفته اند، در درک این موضوع که چرا مردم و نخبگان در جمهوری اسلامی در «مبارزه با آمریکا»، منطقی رفتار می کنند بسیار حائز اهمیت است.
غرب به رهبری آمریکا از ابتدا در خصوص ایران برخی استراتژی ها را برنامه ریزی کرده که استراتژی «مهار ایران» یکی از مهمترین این استراتژی ها است، این مسئله موضوعی است که تمامی دولتهای آمریکا از ریگان گرفته تا اوباما بر روی آن اجماع نظر دارند. نیکلاس برنز، که در فاصلهی سالهای 2005 تا 2008 در دولت جرج بوش، معاون وزیر امور خارجهی آمریکا بود و هدایت مذاکرات هستهای با ایران را برعهده داشت، در تاریخ هفت مرداد (29 جولای 2015) اینگونه بیان میکند: «باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا و جانشین او و یا حتی جانشین رئیسجمهور بعد از اوباما، باید تلاش کنند قدرت ایران را در منطقه مهار کنند... بنابراین ما باید قدرت دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی خود را برای انسداد ایران در شرایط فعلی و مهار قدرت این کشور در منطقه در سالهای آینده به کار بریم... استراتژی مؤثرتر و هوشمندانهتر، فشار به آنها از طریق مذاکرات است.»[i] در اینجا به سه خط و مشی های دولت دموکرات اوباما برای مهار ایران توجه خواهیم کرد.
1. حقوق بشر، یکی از پازلهای سه گانه برای «مهار» ایران
غرب به رهبری آمریکا در سالهای گذشته برای تأثیرگذاری بر روند زندگی سیاسی در ایران و تأثیر بر نتیجه فرآیند سیاسی در کشور اعم از انتخاباتها در یک اقدام سازماندهی شده سه پروژه علیه جمهوری اسلامی ایران را کلید زد تا هم آنچه خود در مورد ایران پیگیری می کرد یعنی «تغییر رفتار ایران» change of behavior را تعقیب کند و هم پروژه ناتمام 2009 یعنی قائله بعد از انتخابات ایران برای رسیدن به «نافرمانی مدنی» را به اتمام رساند، هم از این رو طی برنامهریزی بلند مدت چند ساله تلاش کرد فشار علیه ایران را با سه مکانیسم «تحریمها به دنبال پروژه هستهای شدن ایران»، «حمایت از تروریسم» و «نقض حقوق بشر» به پیش برد، تا رفتار سیاسی مردم را تحت تأثیر قرار دهد. این همان گزارهای است که رئیس جمهور وقت آمریکا به صراحت از آن پرده برداشت، وی پیشتر در مصاحبه خود با روزنامه الشرق الاوسط در بخشی از سخنانش گفت: «حتی در صورت دستیابی به توافق هستهای با ایران، به تحریمهای مربوط به موشکهای بالستیک و حقوق بشر این کشور ادامه خواهیم داد.»
آخرین پروژه سالهای گذشته آمریکاییها برای مهار ایران، موضوع «حقوق بشر»، «مسئله زنان» و به طور کلی «گفتوگوهای بین اروپا و ایران» بوده است. تلاش غرب برای ایجاد چالش و مزاحمت برای جمهوری اسلامی و تحدید دیپلماسی ایران به مسائل درونی و قرار دادن ایران به عنوان واحد «پاسخ گو» سبب شده اس، موضوع حقوق بشر بوده است. سوای از اینکه حقوق بشر ادعایی غرب، نظام فلسفی – فکری آن و امپراطوری رسانهای تحت تملک غرب چیست و چگونه مطالبات، نیازها و اولویتهای سایر کشورهای جهان غیر غربی در هنگام وضع آن نادیده گرفته شده است، آنچه بهعنوان ابزاری برای فشار علیه ایران مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد، ادعای «نقض حقوق بشر» توسط جمهوری اسلامی است.
هم از این رو، این پروژه با انتصاب – غیرقانونی (illegal appointment) – و پی در پی گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای (به اصطلاح) بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران کلید زده شد. بنابراین انتصاب احمد شهید (وزیر امور خارجه سابق مالدیو) و بعدها عاصمه جهانگیر در راستای همین سناریوهای سه گانه آمریکاییها در برابر ایران انجام شد. طبیعی است که از آن ها خواسته شود که به ایران سفر کنند و در مورد وضعیت حقوق بشر، زندانیان سیاسی و دیگر زندانیان تحقیق و بررسی هایی ترتیب دهند. اما بدون سفر به ایران، هم احمد شهید و هم عاصمه جهانگیر چندین گزارش در خصوص آنچه که آن ها «وضعیت حقوق بشر در ایران» نامیده اند، منتشر کرده اند.
گزارشهای پی در پی گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران که براساس سازوکارهای خاص تدوین و ارائه شده است، یکی از همین ابزارهایی است که در این خصوص مورد استفاده ابزاری دستگاه رسانه ای غرب قرار گرفته است. همانطور که باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا اظهار داشت، مسأله حقوق بشر ایران، مسأله ای است که از آن برای تحت فشار قرار دادن این کشور استفاده می شود، این پروژه از چند حیث حایز اهمیت است، یکی از جنبه، پتانسیلی که برای بسیج ناآرامیهای سیاسی در داخل کشور دارد، دیگری از جنبه تأثیر گذاری بر موفقیتهای بینالمللی جمهوری اسلامی در الگوسازی برای جهان اسلام (که در صورت متهم شدن به عنوان ناقض حقوق بشر، کشوری «شرم سار» نمایش داده شود تا کشوری الگو)، و ... .
2. معروفترین خط و مشی «مهار»، پرونده هسته ایران
معروفترین پروندهای که غرب به رهبری آمریکا به صورت فعال علیه جمهوری اسلامی ایران فعال کرد، پرونده هستهای ایران بود که به صورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هستهای به شورای امنیت ارجاع داده شد. پروژه ارجاع این پرونده از شورای حکام به شورای امنیت غیرقانونی بود چون، آژانس هیچگاه در گزارش های خود از «ماهیت نظامی برنامهی هستهای ایران» سخن نگفته بود، از ناتوانی آژانس برای کشف کردن ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای سخن گفته بود، و همیشه در گزارش های خود اظهار می داشت که ایران از مقاصد صلح آمیز به سمت مقاصد نظامی منحرف نشده است. پرونده به شورای امنیت ارجاع و شش قطعنامه «تنبیهی» علیه ایران ذیل فصل هفتم (فصل مربوط به اقدامات قهری) صادر شد.
مروری بر روند ارجاع پرونده و روند تصویب قطعنامه های علیه ایران توسط شورا نیز مبین عملکرد غیر حقوقی این نهاد امنیتی ملل متحد است. این شورا در روند رسیدگی خود، نه به صورت حقوقی و فنی، بلکه کاملا با سویهگیری سیاسی به وضع تحریمها علیه ایران پرداخت و صریحا حقوق بین الملل را نقض کرد. به هر طریق این پرونده به شورای امنیت ارجاع شد و هم از این رو ایران تحت شدیدترین تحریمهای شورای امنیت ملل متحد قرار گرفت، تا پروژه هستهای خود را رها کند، اما مردم و نظام سیاسی در این خصوص استقامت کرده و مطابق با تعریف مسیر هستهای خود را طی کردند.
3. «مهار»، پروژه حمایت ایران از تروریسم؛
در خصوص «تروریسم» در چند سال گذشته، با وارد کردن اتهامات علیه ایران، مدعی است که ایران (حامی مقاومت) از تروریسم حمایت می کند. روی دیگر سکه «متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم»، به مسائل منطقهای پیوند خورده است. با ایجاد ناآرامی در منطقه توسط متحدان منطقهای خود، تلاش دارند تحت پروژه بلند مدت افتراق مذهبی در منطقه، از ابزار ایران هراسی استفاده کرده، و ایران را حامی تروریسم جلوه دهند. این امر نیز با استمساک به شبکه رسانهای پیچیده آنها در حال پیگیری کردن است.
دوم؛ استراتژی «مذاکره برای نفوذ»
دومین استراتژی آمریکا که برای فهم دقیق «منطق مبارزه با آمریکا» حائز اهمیت است استراتژی «مذاکره برای نفوذ» است. مذاکره فی نفسه امری مذموم محسوب نمی شود، در دیپلماسی مذاکره یک روش برای نیل به اهداف محسوب می شود. اما آیا تمام مذاکرات این گونه اند؟ در این قسمت تلاش داریم به استراتژی «مذاکره برای نفوذ» که توسط ایالات متحده آمریکا اتخاذ شده است، اشاره کنیم. لذا به این موضوع اشاره میکنیم که آمریکایی ها به مذاکره با ایران در چهار سطح تحلیل فردی، داخلی، منطقه ای و بین المللی نیاز داشتند، ثانیا به تجربه برخی کشورها در مذاکره با ایران اشاره می کنیم و نهایتا به موضوع «مذاکره برای نفوذ» که توسط برخی نخبگان آمریکایی بیان شده است، اشاره می کنیم.
1. نیاز آمریکا در چهار سطح به مذاکره با ایران
برای فهم چرایی «مذاکره برای نفوذ» ضروری است که ابتدا به علل نیاز آمریکا به مذاکره با ایران توجه و نگریسته شود. به منظور بررسی چرایی نیاز آمریکا به مذاکره می بایست تحلیل را در چهار سطح سامان داد که عبارت از سطح فردی، ملی، منطقه ای و بین المللی است. اوباما با شعار تغییر در سیاست خارجی و نوع نگاه ایران به انتخابات می نگریست، بدیهی بود که این مهمترین مسئله سیاست خارجی از منظر وی نمی توانست مسکوت گذاشته شود، مسئله تجدید نظر طلبی ایران هزینه های رهبری را برای آمریکا زیاد کرده بود. در سطح ملی می باید به نیاز دموکراتها به مذاکره و توان هسته ای جمهوری اسلامی ایران اشاره داشت. در سطح ملی باید به دو کشور ایران و آمریکا اشاره داشت. نظام سیاسی آمریکا به این نتیجه رسید که تداوم مشکل پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران و بدون راه حل ماندن آن باعث فرسایش و کاهش اعتبار هژمونی آمریکا شد. سیستم سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیده بود که تغیر رفتار ایران با اعمال تحریم انجام شدنی نبود. نیاز آمریکا به تغییر رفتار ایران که از طریق تحریم ها تامین نشد باعث شد که از مدل شوروی برای تغییر رفتار ایران یعنی استفاده از مذاکرات استفاده کند تا به تدریج از تغیر رفتار به تغیر سیستم دست یابند.
در سطح منطقه ای بایستی اشاره کرد که اوباما با شعار تغییر رویه و مدل رفتاری دولت بوش روی کار آمد که در آن چندجانبه گرایی و دیپلماسی ارجحیت داشت. انتظار از او بود که در خاورمیانه به شیوه ای متفاوت از جرج دبلیو بوش اقدام به حل مسائل کند. در حالیکه نقطه ضعف سیاست خارجی اوباما خاورمیانه و پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران بود.
بسیاری از هم پیمانان آمریکا در منطقه خاورمیانه از توان هسته ای ایران احساس تهدید می کردند و چون آمریکا خواهان کاهش حضور خود در منطقه خاورمیانه و افزایش حضور در آسیاپسفیک برای محدودسازی چین بود و از طرفی هم کشورهای منطقه خواهان حل این مساله بودند، نیاز به حل مساله هسته ای داشت. نکته ای که باید بدان توجه داشت اینست که آمریکا با نگاه ثباتی به پرونده هسته ای می نگریست و تلاش داشت ایران را مهار کند درحالیکه هم پیمانان آمریکا در منطقه با نگاه رقابتی در پی حل قضیه بودند، لذا آمریکا نیاز داشت تا خود مستقیما قضیه هسته ای را با ایران حل و فصل کند.
در سطح جهانی باید به تحولاتی در زمینه یارگیری و موازنه قوا اشاره داشت. دولت آمریکا دیگر توان پرداخت هزینه ی هژمونی ادعایی در همه نقاط را نداشت لذا برای کاهش هزینه رهبری خود و صرف بهینه توان خود نیاز داشت تا مساله را از چالش با ایران و کوبا به سمت مهار قدرت چین، روسیه و دیگر قدرت های نوظهور ببرد که البته چین در این زمینه از جایگاه ویژه تری به دلیلی جایگاه مهم اقتصادی اش در نظام بین الملل برخوردار است. هژمونی ادعایی آمریکا با چالش های عمده ای روبرو بود که هریک هزینه هایی بر اعمال قدرت دولت هژمون بار می کنند. یکی از معضلاتی که آمریکا به طور خاص با آن روبرو است موازنه نرم و سواری رایگان چین می باشد. چین تلاش داشت تا علیه هژمونی آمریکا موزانه نرم کند یعنی بدون رویارویی مستقیم باعث افزایش هزینه های رهبری دولت آمریکا گردد. از طرفی کشور چین بدون پرداخت هزینه ها تلاش دارد صورت رایگان از مزایای نظم هژمون آمریکا استفاده کند. لذا با توجه به فاصله کمی که بین چین و آمریکا در برخی جهات به ویژه اقتصادی وجود دارد و با توجه به موزانه نرم و سواری رایگانی که چین در حال استفاده از آن است، آمریکا تلاش داشت تا به صورت هدفمند به مهار چین بپردازد.
2. مذاکره با ایران با چه قصدی، برآورد چه نتیجه ای؟
اما برای فهم علل منطقی مبارزه با آمریکا در منظومه فکری – گفتمانی مردم و نخبگان سیاسی – فکری جمهوری اسلامی بایستی به فهم نخبگان و مردم از «نیات مذاکره آمریکایی ها با ایران پی ببریم.» فهم مردم نیز حاصل برآورد و کنش آمریکایی ها در قبال مردم ایران و در قبال مذاکره با ایران است. در اینجا به برخی از اظهارات مقامات و اندیشکده های آمریکایی برای بررسی این موضوع اشاره می شود. اندیشکده «مرکز امنیت آمریکایی جدید» در 10 اگوست 2015 در مطلبی تحت عنوان «چگونه می توانیم حمایت ایران از تروریسم را مهار کنیم، به سه روش نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک اشاره می کند. «پیتر هارل» عضو ارشد این اندیشکده ونویسنده این یادداشت اظهار داشت «آمریکا نیاز به تعقیب یک استراتژی اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران دارد. آمریکا در این موضوع که قبل از انقضای توافق هستهای، شاهد اصلاحات سیاسی در ایران باشد، یک منفعت و علاقه زیادی دارد. آمریکا باید با سرمایهگذاری کردن روی توافق هستهای به ترویج اصلاحات در ایران کمک کند تا تعامل بیشتر موسسات غیردولتی آمریکایی و بینالمللی و نهادهای جامعه مدنی در ایران تسهیل شود و نیز (واشنگتن) به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران که به دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند ادامه دهد.»[ii]
استفان والت تئوریسین آمریکایی روابط بین الملل در یادداشتی در فارین پالیسی از نفوذ فرهنگی آمریکا در دنیای پساتوافق با انتقاد از تلاشهای جمهوری خواهان برای از بین بردن توافق را با این استدلال بیان می کند که «تلاش برای ادامه تنبیه ایران برای یک دهه دیگر یا بیشتر، فقط مردم ایران - به ویژه جوانان- که علاقمند به داشتن روابط بهتر با جهان به صورت کلی و ایالات متحده به طور خاص هستند را ناامید می کند.»[iii]
همچنین وی در مصاحبه ای اظهار داشت «هدف درازمدت آمریکا یا دست کم خواسته دولت آمریکا باشد. آنها می خواهند مطمئن شوند که ایران بر کل منطقه خاورمیانه غلبه پیدا نمی کند.بنابراین من امیدوارم-این امید من است و نمیتوانم چنین چیزی را تضمین کنم- که توافق هسته ای در را به روی همکاری بر سر دیگر موضوعات نیز باز کند.»[iv]
نهایتا اوباما در مصاحبه ای بعد از توافق با وبگاه میک (MIC) اظهار داشت: «بارها گفته ام که ایران یک کشور فوق العاده مستعد است. فرهنگی باستانی و تاریخی دارد. افرادی به شدت باهوش و مستعد دارد و من برای این افراد همواره آرزوهای خوب دارم. باید در داخل ایران تغییر هر چند تدریجی صورت گیرد که طی آن این درک حاصل شود که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست توسط رهبران این کشور یا تهدید اسراییل به ویرانی، دادن سلاح به حزب الله که در فهرست گروههای تروریستی است، این کارها ایران را از نگاه بخش بزرگی از جهان تبدیل به یک کشور منفور می کند. من می توانم به شما این تضمین را بدهم که لحظه ای که ایران این لفاظی ها و این گونه رفتارها را تغییر دارد، به لطف وسعت، استعداد و منابع فورا شاهد گسترش نفود و قدرت خود از نگاه جهان خواهد بود. و این چیزی است که من امیدوارم محقق شود. این مسئله نیازمند تغییر در سیاست و رهبری این کشور، داشتن یک ذهنیت متفاوت از این نظر است که آنها چطور با بقیه جهان تعامل و چطور با کشورهایی نظیر آمریکا رفتار کنند و شاید این نسل جدید باشد که بتوانند این مسئله را محقق کند.»[v]
حال با این تفاسیر، درک مردم و نخبگان مبنی بر «استراتژی مذاکره برای نفوذ» که ذیل استراتژی های کلی «مهار» و بعد از آن جنگ نیابتی آمریکا علیه ایران قرار می گیرد، از این حیث برای مردم و نخبگان سیاسی قابل فهم تر و عینی تر است، که در چارچوب منطق مبارزه با آمریکا تعریف و تفسیر می شود و بر «بی اعتمادی» نهادینه مردم از دولت این کشور می افزاید.
3. تجربه اعتماد به آمریکا
یکی از مهمترین مصادیقی که کمک شایان توجهی به ارائه مبانی علل مبارزه با آمریکا در بستر برجام می کند، مسئله اعتمادی بود که برخی از نخبگان داخلی به آمریکایی ها داشتند. رهبر انقلاب در نکته اول از نکات 9 گانه در نامه خطاب به رئیس جمهور اظهار داشتند «از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانهی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است.»
چرا رهبری بر لزوم اعلام کتبی آمریکا و اتحادیه اروپا اصرار داشتند؟
رهبر انقلاب که از روز آغازین مذاکرات اظهار داشته بودند که «به مذاکرات خوش بین نیستند» با محوریت عدم اعتماد به آمریکایی ها به تیم مذاکره کننده انذار می دادند که به آمریکایی ها «اعتماد ندارند». شرط اول رهبر انقلاب مبنی بر اعلام کتبی رئیس جمهور این کشور و اتحادیه اروپا، نیز ناظر به همین موضوع بود. موضوعی که ناظر به راستی آزمایی در قبال تعهداتی بود که طرف آمریکایی ها داشته اند و نه اعتماد به این کشور.
از سوی دیگر در تحلیل محتوای این بند از نامه یک نکته وجود دارد که تلاش می کرد، دولتمردان غربی را پاسخگو کند. در فضای بعد از توافق دولتمردان غربی بسیار بر سر عمومی سازی «پاسخ گو نشان دادن ایران» تلاش می کردند. رهبر انقلاب در همین راستا تلاش کردند با «لزوم اعلام کتبی» رئیس جمهور آمریکا و اتحادیه اروپا، اولا فضای این عمومی سازی و تلاش برای پاسخگو نشان دادن ایران را متعادل و در مرحله بعد خنثی کنند، و از جهت دیگر بر بی اعتمادی به دولتمردان غربی و بخصوص آمریکایی که در نامه های خویش به رهبری مستقیما از لغو تحریم ها سخن می گفتند و در عمل خلاف آن را اجرا می کردند، اصرار ورزند.
ب) از بین بردن نقشه آمریکا مبنی بر «حفظ معماری تحریم ها»
بعد از اظهار نظر آمریکایی ها مبنی بر «حفظ چارچوب و معماری تحریمها» باراک اوباما (رئیس جمهور وقت)[vi]، جک لو (وزیر خزانه داری وقت) [vii]، کریس بک مایر (معاون وقت هماهنگ کننده سیاست تحریم در وزارت خارجه) [viii]، و «آدام زوبین» مدیر وقت اداره کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا (OFAC) بود که گفته بود «همه تحریمهای ایران مرتبط با حمایت ایران از تروریسم، فعالیتهای برهم زننده ثبات در منطقه، توسعه موشکی و نقض حقوق بشر پابرجا خواهند ماند.»[ix] در این فضا، نکته رهبر انقلاب مبنی بر اعلام کتبی رئیس جمهور آمریکا از سویی دیگر نیز حائز اهمیت بود، و آن اینکه با توجه به اصرار مقامات آمریکایی، رهبر انقلاب با اشاره به اعلام کتبی درصدد این بودند که جلوی چنین اظهار نظرات بعدی در خصوص ابقای معماری یا چارچوب تحریم ها را بگیرند. این مسئله در دستور العمل اجرایی شماره 2015/1862 شورای اروپا از طریق «تعلیق» مفاد مربوطه تصمیم 2010/413 شورا و خروج اسامی مربوطه از لیست تحریمی دستور العمل 2012/267 شورای اتحادیه اروپا اجرایی شد. در بیانیه جان کری وزیر وقت خارجه آمریکا هم که در روز تصویب صادر شده و در حقیقت دستورالعمل رفع تحریمهای آمریکا بود، عبارت لغو به کار نرفته، بلکه «توقف اجرا» استفاده شده بود.[x]
ج) تجربه ایران در مذاکرات هسته ای و بی اعتمادی به آمریکا
تجربه دو توافق «برنامه اقدام مشترک ژنو» در سال 2013 و «بیانیه مطبوعاتی لوزان» سویس در سال 2015 به این موضوع اشاره داشت، که آمریکایی ها حتی در خصوص موضوعی که خود در مورد آن به توافق رسیده اند نیز، پایبند نبوده اند، انتشار فکت شیت های متناقض با تعهدات این کشور در این دو موافقتنامه بیان کننده این موضوع است.
برای مثال بلافاصله یک روز بعد از قرائت بیانیه مطبوعاتی در لوزان سوئیس در 14 فروردین آمریکایی ها فکت شیتی متفاوت از این مذاکرات منتشر کردند. در خصوص تفاسیری که آمریکایی ها از این نشست داشتند، وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور سیاسی این کشور اظهار داشت «یکی از مسائل مهم که تفسیرهای زیادی در مورد آن مطرح شده این است که چه زمانی تحریم ها علیه ایران پایان خواهد یافت. ایران اعلام کرده است پیش بینی می شود به محض اجرای توافق نامه ، همه تحریم ها به حال تعلیق درآید. آمریکا نیز اعلام کرده است تحریم ها علیه ایران به تدریج و بر اساس پایبندی این کشور به تعهدات خود کنار گذاشته خواهد شد.»[xi] همین موضوع سبب شد رئیس دیپلماسی ایران اظهار کند «راهکارها همانطور که هستند، برای همه خوبند. نیازی نیست که به این زودی با استفاده از "فکت شیت ها" (راهکارها) مصادره به مطلوب شود.»[xii]
آمریکایی ها همچنین برای توافق ژنو نیز یک فکت شیت منتشر کردند که خلاف مباحث توافق شده بود، به همین دلیل وزیر خارجه ایران در 12 آذر 1392 از فکت شیت آمریکایی ها با عنوان دروغ پردازیها یاد کرد. در خصوص توافق جامع اقدام مشترک نیز همین اقدام توسط امریکایی ها ترتیب داده شد.
نتیجه گیری
به طور کلی منطق مبارزه با آمریکا در قضیه برجام به خوبی خود را به منصه ظهور رساند و نشان داد که چرا بایستی با آمریکا به عنوان مصداق تام استکبار مبارزه کرد. اما با وجود همه این مسائل طرف ایرانی بخصوص در حد وزیر امور خارجه به سخنان
پی نوشت:
[i]. http://www.hks.harvard.edu/news-events/news/testimonies/nicholas-burns-testifies-july-2015- 29-
[ii]. http://www.cnas.org/opinion/how-to-constrain-iran's-support-for-terrorism#.Vhi1zm77TK_
[iii]. http://foreignpolicy.com/2015/09/15/why-do-so-many-people-want-so-little-from-the-agreement-with-iran/
[iv]. http://www.khabaronline.ir/detail/465280
[v]. http://mic.com/obama
[vi]. https://www.whitehouse.gov/the-press-office/2015/07/14/statement-president-iran
[vii]. http://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/remarks-of-treasury-secretary-jacob-j.-lew#.VUJ8jicbSkk.twitter
[viii]. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/828692
[ix]. http://www.irannuc.ir/content/2713
[x]. http://www.farsnews.com/13940802000292
[xi]. http://www.aryanews.com/News.aspx?code=20150408112304632&svc=30
[xii]. http://www.entekhab.ir/fa/news/197071
منبع: پایگاه برهان