به گزارش دفاع پرس از شیراز، حبیب اله زارعی مدتها است که وارد انجمن شعر جوان مرودشت شده است. علاوه بر قالبهای کهن شعر فارسی مثل غزل، رباعی، مثنوی و ... شعر سپید را هم تجربه کرده و چند عنوان برتر کشوری و استانی را به دست آورده است.
با بهره گرفتن از کتاب «امتداد پروانهها» که به معرفی تعدادی از شاعران شهرستان مرودشت فارس میپردازد، مروری بر اشعار حبیب اله زارعی خواهیم داشت.
---
نه زنی داری...
نه فرزندی
که پشت میز گفتگو در کافیشاپ دانشگاه
با دختران گیسو بلند
به «لاسوگاس» فکر کند
و هرگاه که دپرس میشود
از پشتبام هتل هویزه
به ستارههای تهران نزدیک
تو فراموش شدهای
و تنها پرچمی رنگ و رو رفته
نشان از مزارت میدهد.
اما نمیگذارم
آنقدر مینویسمت
تا ستارهای روشندل
به «نامت» اتفاق بیفتد
#
حالا که نیامدی**
از لابهلای خونها
خاطراتت را جمع و جور میکنم
- حتی کوله باری از درد -
ورق
ورق
به پیشانی جهان مینویسم.
در شعر دیگری از این شاعر میخوانیم:
گلوله احساس نمیشناسد
و لالایی کاروان را نمیبیند
او نمیداند آوارگی چه طعمی دارد
بلوط چه طعمی
و خرما
او مادر ندارد
ولی تصمیم دارد
خندهٔ پدرها را شیشهای نشان دهد
او کودکستان نرفته
و تنها در پادگانها
بازیچهٔ سربازان عرب بوده
شاید به او حق بدهم
آرزویش بازی کودکانه باشد
گلوله احساس نمیشناسد
و ناوهای جنگی ماهی را
معنا نمیکنند
سازمان ملل
آیا از نخلهای سوختهٔ خرمشهر
شهد شادی خواهیم چشید؟!
انتهای پیام/