هفته «دفاع مقدس»، برای ایرانی‌ها و افغانستانی‌هاست:"شهید داده‌ام از دردتان خبر دارم"

هفته دفاع مقدس آغاز شده است.آغاز هشت سال جنگیدن برای حفظ اسلام و ایران. بخش بزرگی از شهداو رزمندگان این جنگ معمولا دیده نمی‌شوند. شهدای افغانستانی جنگ. از امروز پرونده «جان ایران؛ جان افغانستان» متعلق به آنهاست.
کد خبر: ۲۹۰۸۹
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۳ - 23September 2014

هفته «دفاع مقدس»، برای ایرانی‌ها و افغانستانی‌هاست:

به گزارش دفاع پرس، هفته دفاع مقدس آغاز شده است.آغاز هشت سال جنگیدن برای حفظ اسلام و ایران. بزرگداشتهای زیادی گرفته میشود، یاد خیلی از شهدا زنده میشود، اما بخش بزرگی از رزمندگان، جانبازان و شهدای این جنگ معمولا دیده نمیشوند. رزمندگان افغانستانی جنگ ایران. پرونده ««جانِ ایران، جان افغانستان» در این هفته متعلق به این شهدا و جانبازان و رزمندگان است.شهدایی که ظاهرا تعدادشان به 2هزارنفر میرسید و جانبازانی که بخشی از وجودشان را برای حفظ مرزهای سرزمینی ایرانی اهدا کردند و حالا برای ماندن در این سرزمین و فقط ماندن مشکل اقامتی دارند.

محمدسرور رجایی، فعال فرهنگی و شاعر ونویسنده افغانستانی این متن را نوشته است.مقدمهای بر معرفی این شهدا و جانبازان آن را میخوانیم و دوباره به این فکر میکنیم که چرا مدیریت بوروکراتیک ایرانی چشمش را بر روی این حرفها و این آدمها بسته است.

1. اوایل دهه شصت در کابل پیش از آن که شب شود، شهروندان آن، به خانه های شان پناه میبردند، تا مورد آزار نیروهای دولتی طرفدار شوروی سابق قرار نگیرند. در آن زمان رادیو بیش از هر زمان دیگر خبر رسان شده بود و مردم بیشتر به رادیو های بی بی سی و ایران گوش میدادند. در یکی از همان شب ها، پدرم رادیو را بیخ گوشش چسپانده بود و هی میگفت آرام باشید. رادیو خشخش میگرد و گاهی صدای گویندهاش گم میشد، ناگهان پدرم با خوشحالی گفت: خدا را شکر، خرمشهر آزاد شد، لشکر امام خمینی کامیاب شد.

2. آن سالها سفارت ایران در کابل هر از چند گاهی در تابلوهای دیواریاش عکسهای از جنگ ایران و عراق را میگذاشت و من که کودکی 13_12ساله بیش نبودم گاهگاهی برای تماشای عکسها میرفتم. نمیدانم چند روز بعداز خوشحالی پدرم بود که به سفارت ایران رفتم تصاویر زیادی بر تابلوهای دیواری نصب شده بود. شاید عکسها از خرمشهر بود. خرمشهری که فکر میکردم تمام ایران است و با  دیدن عکسها آرزو میکردم که کاش من هم آنجا بودم.

3. چند سال بعد که جذب پایگاه جهادی شدم، مجاهدانی که از ایران میآمدند کاستهای سرود انقلابی ایرانی را به عنوان سوغاتی ویژه برای پایگاه میآوردند. از جمله کاستی که برای پایگاه ما رسیده بود، کاستی که در آن سرود «ممد نبودی که شهر آزاد شد» بود. هیچکدام از بچهها خبر نداشتند و نمیدانستند که این سرود برای چی و برای کی سروده شده، اما لحن محزون آن بچهها را دل آشوب میکرد و چقدر با آن انس داشتند مثل سرود جنگ جنگ تا پیروزی.

4. به شهر قم رفته بودم. به دنبال مزار شهید ابوالفضل پوریزدی که در سال پنجاه ونه در شهر هرات  افغانستان به شهادت رسیده بود، بودم. اما در گلستان شهدای قم به مزارشهیدی دیگری هم برخوردم. در گلستان کوچک شهدای خرمشهر.

این چه رازی است که ابوالفضل پوریزدی ایرانی در هرات افغانستان شهید میشود ونوروزعلی احمدی افغانستانی در خرمشهر ایران. شاید متن روی سنگ مزار این شهیدان ما را به رمز این راز که ریشه بر اعتقادات مشترک دارد و از  سال های دور بر جای مانده است، نزدیک بسازد.

بر سنگ مزار ابوالفضل پوریزدی چنین نوشتهاند. شهید ابوالفضل کربلایی پور یزدی فزرند محمد به تاریخ هشت فروردین ماه 1359 در یک درگیری مسلحانه بین مجاهدین حرکت اسلامی افغانستان و نیروهای مارکسیستی روسی در دهنة غلامعلی خان واقع در 20 کیلومتری هرات  اتفاق افتاد با یازده تن دیگر از همرزمان افغانیاش به شهادت رسید. پور یزدی مجاهد آگاه / بر روانت درود حزب الله. کمتر از صد متر آن طرفتر بر سنگ مزار شهید احمدی چنین نوشتهاند. پاسدار شهید نوروزعلی احمدی فرزند علی مردان، در تاریخ 15/ 2 / 1361 در حمله بیت المقدس در جبهة خونینشهر به شهادت رسیده است.  با درد بساز چون دوای تو منم / در کس منگر که آشنای تو منم.

5.  یاد مثنوی  محمد کاظم کاظمی میافتم و یاد تمام احساسهای که دیریست فراموشش کردهام و یا فراموشش کردهایم.

من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید دادهام از دردتان خبر دارم
توهم به سان من از یک ستاره سردیدی
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی
تویی که کوچه غربت سپرده با من
و نقش سوخته برشانه برده با من
تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم

6.اشتراکات بسیاری در بین است. از تاریخی و تمدنی گرفته تا دین و مذهب و زبان و فرهنگ. اما آنچه در سالهای دفاع و مقاومت، جهاد علاوه بر تمام اشتراکات، دو ملت همریشه، ریشه دوانیده، مقاومت و شهادت است. شهادت یک مبارز ایرانی در جهاد افغانستان و یا شهادت یک افغانستانی مجاهد در هشت سال دفاع مقدس ایران.  این حرفها  نمودار روشنی است از جهاد و مقاومت مشترک هر دو ملت در برابر اشغالگران خارجی، چون هیچ کشوری در دنیا در ساختار فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، زبانی و... مثل ایران و افغانستان نیست. امیدواریم این حرفها آشنایی بیشتر  عناصر جبهه فرهنگی دو ملت را ایجاد نموده و بتواند فارغ از مرزها و جغرافیای سیاسی در یک جغرافیای فرهنگی نوید بخش همدلیهای بیشتر گردد. امیدواریم  با همکاری دوستان فرهنگی این حرکت ادامه پیدا کند،  ما نیازمند همکاری و همراهی همة دوستانی هستیم  که مبتنی بر ارزشهای اسلامی و اجتماعی میاندیشند و بر فرهنگ مقاومت و شهادت ایمان دارند. در شرایطی کنونی ما بیشتر از همه چیز به شناخت و تعریف درستی از تاریخ و داشتههای فرهنگی – ارزشی خود داریم.

 

منبع:تسنیم

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار