به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، سردار «محمداسماعیل کوثری» از فرماندهان دوران دفاع مقدس و همرزم فرماندهان بزرگی همچون صفوی، همت، متوسلیان و ... است که در کارنامه درخشانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن دارد. به مناسبت نزدیکی به سالروز آزادسازی خرمشهر روایتی از این سردار در خصوص جانفشانی رزمندگان و فعالیت جاویدالاثر متوسلیان در عملیات بیت المقدس را میخوانید.
آن زمان جانشین عملیات سپاه کرج در عملیات فتحالمبین را بر عهده داشتم. پس از عملیات پیروزمندانه فتحالمبین در جبهه ماندگار شدم. به مدت دو یا سه روز قبل از عملیات به تهران آمدم و پس از 60 ساعت مجدداً به منطقه برگشتم. خوشبختانه از ابتدای عملیات بیتالمقدس که در چند مرحله انجام شد، همپای سایر رزمندگان حضور داشتم.
در بعضی از محورها، فشار زیادی روی نیروها وارد میشد، وضعیت طوری شده بود که تانکهای عراقی به راحتی تا فاصله 100 الی 150 متری خط میآمدند، خصوصاً اطراف پاسگاه «کوت» عراق، فشار آتش زیاد بود. رزمندگان آنقدر آرپیجی شلیک کرده بودند که از گوشهایشان خون میآمد.
هنگام عبور از این خط و سرکشی به بچهها، یکی از نیروها آرپیجی شلیک کرد و آتش عقبه شلیک آرپیجی، صورت من را در برگرفت. 14 کیلومتر پیادهروی، بیخوابی شدید و عدم تغذیه از جمله عواملی شد که من را از تحرک بازداشت و روانه بیمارستان صحرائیام کرد.
در آن زمان خودم را ضعیفتر از همه میدیدم، چرا که حاج احمد متوسلیان در مرحله دوم عملیات پایش مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود اما شجاعانه در حالیکه دو عصا زیر بغل داشت در عملیات حضور فعال داشت. با دیدن این همه عظمت به حال خودم غبطه میخوردم، تحمل این سختی برای بچهها شیرینی خاصی داشت.
یکبار حاج احمد را دیدم که کلاش به دست در کنار سایر رزمندگان در خط علیه دشمن میجنگد. حضور فرمانده در کنار نیروها در خط مقدم، قوت قلبی غیر قابل توصیف بود. در یک بعدازظهر گرم و طاقتفرسا در جبهههای جنوب، نیروهای عراقی پاتک شدیدی را آغاز کردند. از هر سو آتش میبارید، رزمندگان با تمام توان دفاع میکردند، شکسته شدن خط احساس میشد اما با الطاف خداوند و درایت جاویدالاثر متوسلیان و حماسه و ایثار رزمندگان به خوبی از حریم جبهه حق دفاع کردیم. طبیعی است که در آن شرایط انسان دچار دگرگونی روحی میشود، به همین جهت فردای آن روز حاج احمد متوسلیان از تک تک نیروها عذرخواهی میکرد. آنها را میبوسید و حلالیت میطلبید. اخلاق وارسته حاج احمد متوسلیان زبانزد عام و خاص در جبهه شده بود.
در مرحله سوم آزادسازی خرمشهر دشمن درصدد بود خط دفاعی ما را بشکند و خودش را به خرمشهر برساند. آن روز بعدازظهر که آفتاب رو به جبهه ما بود به پشت خاکریز رفتم تا از نزدیک وضعیت نیروهای دشمن را ببینم. بر حسب تجربه میدانستم که اگر با دوربین نگاه کنم، نوری که به عدسی دوربین میخورد منعکس میشود و عراقیها متوجه میشوند. اما چارهای نبود. به خدا توکل کردم. در یک لحظه دوربین را جلوی چشمانم قرار دادم و موقعیت دشمن را شناسایی کردم. لوله تانک دشمن، موضع ما را نشانه گرفته بود و منتظر کوچکترین تحرکی از سوی ما بود. پس از شناسایی سریع پایین آمدم. شاید 30 ثانیه نگذشته بود که گلولهای از تانک دشمن شلیک شد و به لب خاکریزی که موضع من بود، اصابت کرد. گرد و خاکی به هوا برخاست و هیاهویی در آن خط پیچید و بچهها ناله سر میدادند که حاج محمد شهید شده است. وقتی که هیاهوی حاصل از انفجار گلوله تمام شد، بچهها به طرف سنگر من آمدند و دیدند که در گوشهای نشستهام و مشغول کار خودم هستم.
انتهای پیام/ 131