نجوای رمضانی شهید مدافع حرم با سیدالشهدا (ع)

«آقاجان اگر شما اذن دهید و بگذارید که سفارشاتی که به این و آن کرده‌ام بابت اعزام به سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و یکی از آن‌ها جواب بدهند با تمام وجود به سمت شما می‌آیم و دوست دارم به هرشکلی که شده مرا ببرید.»
کد خبر: ۲۹۱۷۹۸
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۲ - 19May 2018

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید نوید صفری متولد 16 تیرماه 1365 بود. او یکی از پاسداران مستشار در سوریه و از دوستان و هم‌رزمان شهید سعید علیزاده و شهید رسول خلیلی بود. شهید صفری که به تازگی ازدواج کرده بود در 18 آبان ماه سال 96 در عملیات آزادسازی شهر البوکمال در صحرای المیادین در استان دیرالزور سوریه و در سن 31 سالگی به فیض شهادت رسید. شهید صفری وصیت کرده است که پیکر مطهرش را در حرم امام رضا (ع) طواف داده و جوار شهید مدافع حرم رسول خلیلی با لباس پاسداری به خاک بسپارند.

در ادامه متن یکی از دست نوشته‌های شهید که در ماه رمضان نگاشته شده را می خوانیم:

مناجات با اباعبدالله (ع)

بسمه تعالی

از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانیم از این زندگانیم

با قلبی سرشار از شرم ساری و ندامت می‌نویسم، باشد که قدری درد این جراحت التیام گیرد.

لطفی که تو به من کرده‌ای، مادرم نکرد‌ ای مهربان‌تر از پدر و مادرم، حسین (ع)

یاسیدالشهدا

با دلی سرشار از پشیمانی عرض می‌کنم آقا جان ببخش من را ببخش از اینکه دیر قیام کردم و دیر فهمیدم که باید به شهادت رسید و بعد جهاد کرد نه این که جهاد کرد تا به شهادت رسید. ببخش از این که 2 سال پیش در اوایل حمله دشمنان به خاک سوریه و بی‌حرمتی کردن به حریم آل‌الله من برای قیام بیدار نشدم و غفلت کردم و درنگ کردم تا ببینم چه می‌شود و بعد حرکتی کنم. اگر همان موقع از کار استعفا داده بودم و به نیرو‌های رزمنده ایرانی در سوریه پیوسته بودم و منتظر تحولات بعدی نمی‌نشستم شاید تا به حال به شما رسیده بودم و مثل حالا این چنین شرمنده نبودم.

آقا جان ببخش از اینکه استخاره کردم و جوابش بد آمد و حال فهمیدم در جهل بودم، زیرا انسان (شیعه) برای دفاع از ناموس که استخاره نمی‌کند چه برسد که ناموس، ناموسِ سیدالشهدا (ع) باشد، آقاجان توبه می‌کنم و می‌دانم که توبه مرا می‌پذیری و می‌دانم که الان هم هنوز برای جبران دیر نشده است و هر وقت که شما اراده کنید ما در خدمت و در رکاب هستیم.

آقا جان یا سیدالشهدا (ع) من حاضر هستم مادرم را فدای یک خشت از حرم خواهر شما کنم و حاضرم مادرم زیر پای دشمنان شما لگد مال شود و صورتش در زیر پای دشمنان شما له شود. اما کسی نتواند فکر نزدیک شدن به حرم زینب (س) را بکند. آقاجان شما خود می‌دانید که من چقدر به مادرم حساس هستم و اگر خار به پایش برود با مژه چشم آن را بیرون می‌کشم، اما آقاجان من غم عشق تو را با شیر از مادر گرفتم و من حاضر هستم عزیزترین کسانم را فدای شما کنم که این جان ناقابل ما که چیزی نیست بلکه در کنار جان خود پدر و مادرم را فدای شما کنم.

مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه
به ابی انت و امی یا اباعبدالله (ع)

آقاجان اگر شما اذن دهید و بگذارید که سفارشاتی که به این و آن کرده‌ام بابت اعزام به سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و یکی از آن‌ها جواب بدهند با تمام وجود به سمت شما می‌آیم و دوست دارم به هرشکلی که شده مرا بخرید و ببرید و طریقه شهادت مهم نیست و باکی ندارم از نوع آن، تیر بخوردم و ذبح شوم، اما از سر بهتر، زیر دست و پای دشمنان لگد شدن است و بعد ذبح شدن که می‌دانم لذتش از همه بیشتر است و نمی‌خواهم هیچ وقت بدنم سالم بماند و یا اینکه به کشور باز گردد یا اثری از من باقی بماند، زیرا دوست دارم فردای قیامت شرمنده مادر شما نباشم و دوست دارم در حالی محشور شوم که بدنی پر از زخم داشته باشم در حالی که سر خود را به روی دست گرفته باشم و تقدیم حضرت نمایم، باشد که مورد لطف مادرتان قرار گیرم.

آقا جان تمام این‌ها می‌تواند خدایی نکرده، چون خوابی در عالم و یا آرزویی در دل بماند و با این که شما با حرکت چشمی اذن داده و ما را از باقی و الشهدا خود که سفارش آن‌ها را به سلطان‌زاده، حضرت علی اکبر (ع) روحی فدا کرده‌اید، قرار دهید. آقا جان شما را به علی اکبر (ع) خود شما را به عباس (ع) خود و شما را به علی اصغر (ع) و شما را به عزیزان‌تان قسم می‌دهم که برای ما به حق مادرتان شهادت را قرار دهید و نگذارید عمر بی‌قدر و برکت ما بیشتر از این هدر رود باشد که ان‌شاءالله در این شب‌های عزیز مورد لطف شما قرار گیرم به اذن الله و ان‌شاءلله.

چهارشنبه 94/4/3 ساعت 23:30

شب 8 رمضان

یا علی ابن موسی الرضا (ع)

انتهای پیام/ 114

نظر شما
پربیننده ها