اسوه‌های صبر و مقاومت کهگیلویه و بویراحمد/1

همسر شهید «مرتضی سیاوش‌جو»: مثل یک مرد کشاورزی می‌کردم تا هزینه‌های زندگی را تأمین کنم

همسر شهید «مرتضی سیاوش‌جو» می‌گوید: وقتی مرتضی شهید شد، پنج دختر قد و نیم قد و یک پسر داشتم که باید به تنهایی آنها را بزرگ می‌کردم، مثل یک مرد کشاورزی و دامپروری می‌کردم تا هزینه‌های زندگی‌مان را تأمین کنم و فرزندانم هیچ کمبودی را احساس نکنند.
کد خبر: ۲۹۱۸۲۱
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۰:۱۸ - 19May 2018

همسر شهید «مرتضی سیاوش‌جو»: مثل یک مرد کشاورزی می‌کردم تا هزینه‌های زندگی فرزندانم را تأمین کنمبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یاسوج، همسران شهدا الگوی صبر، مقاومت و ایستادگی هستند که در دورانی که بسیاری به دنبال خرید مارک‌های آن‌چنانی در فروشگاه‌های لوکس شهرها بودند، بار گران زندگی و مسئولیت تربیت فرزندان شهدای عزیز را به دوش کشیده و سال‌های جوانی عمرشان را با مشقت گذراندند تا یادگاران شهدا را همچون پدران‌شان به سرنوشتی نیکو برسانند.

همسر شهید «مرتضی سیاوش‌جو» از جمله این اسوه‌های صبر و بردباری است که در نبود همسر، برای 6 فرزندش هم پدری و هم مادری کرد و همه سختی‌های زندگی را به جان خرید تا بتواند فرزندانش را در سایه نظام جمهوری اسلامی ایران به جایی که شایسته آن هستند، رهنمون سازد. گفت‌وگوی تفصیلی خبرگزاری دفاع مقدس با این اسوه صبر و ایثار را در زیر می خوانید.

دفاع پرس: لطفا خودتان را معرفی کرده و از نحوه آشنایی‌تان با شهید بگویید؟

«همناز بهنام‌جو» همسر شهید «مرتضی سیاوش‌جو» هستم. در سن 19 سالگی با پسر عمویم مرتضی ازدواج کردم. اخلاق و رفتار خوب مرتضی در بین فامیل زبانزد بود و همین اخلاق و رفتار خوب بود که سبب شد به زندگی با مرتضی دل بدهم. در منطقه «سررود شمالی» در شهرستان بویراحمد زندگی می‌کردیم و از طریق کشاورزی روزگارمان را می‌گذراندیم.

دفاع پرس: شهید سیاوش‌جو در چه سالی عازم جبهه شد؟

همسرم با شروع تهاجم رژیم بعث عراق به شهرهای مرزی ایران، به فرمان جهاد رهبر انقلاب لبیک گفت و به عنوان داوطلب بسیجی عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و حدود یک سال بعد در نخستین روز از اسفندماه سال 1360 در منطقه جنگی «چزابه» به وصال جانان رسید و در بهشت برین سکنی گزید.

دفاع پرس: برایمان از آخرین دیدارتان با شهید بگویید؟

آخرین باری که می‌خواست به جبهه برود، نگرانی خاصی همه وجودم را فرا گرفته بود. به او گفتم فرزندانم کم سن و سال هستند و اگر تو بروی سرپرستی ندارند. گفت آنها خدا را دارند، من باید بروم و تکلیفم را که دفاع از کشور است انجام دهم.

دفاع پرس: چه کسی خبر شهادت همسرتان را به شما داد؟

یکی از بستگان‌مان فوت کرده بود و برایش مراسمی برگزار کرده بودند، من هم به این مراسم رفته بودم. در یکی از اتاق‌ها نشسته و مشغول سوگواری بودیم که ناگهان یکی از بچه‌های روستا آمد و گفت که یکی از رزمندگان به شهادت رسیده است. خبر را که شنیدم دلهره عجیبی گرفتم، با عجله دست فرزندانم را گرفته و به سمت خانه حرکت کردیم. به دلم الهام شده بود که مرتضی شهید شده است اما مطمئن نبودم. نرسیده به خانه دیدیم که تعدادی ماشین جلوی درب خانه‌مان ایستاده‌اند. صدای گریه برادر مرتضی را که شنیدم مطمئن شدم که شوهرم به شهادت رسیده است.

دفاع پرس: زندگی شما بعد از شهید چگونه گذشت؟

فرزند بزرگم تنها 10 سال داشت که مرتضی شهید شد. پنج دختر قد و نیم قد و یک پسر داشتم که باید به تنهایی آنها را بزرگ کرده و هزینه‌های زندگی‌شان را تأمین می‌کردم. اگرچه اوضاع سخت می‌گذشت اما همواره تلاش می‌کردم برای فرزندانم بهترین شرایط و امکانات را فراهم کنم و همانطور که شهید همیشه آرزو داشت فرزندانش را طوری تربیت کنم که با مکتب اسلامی رشد کنند و بزرگ شوند. مثل یک مرد کشاورزی می‌کردم، مرغ پرورش می‌دادم و گاوداری می‌کردم تا هزینه‌های زندگی‌مان را تأمین کنم و فرزندانم هیچ کمبودی را احساس نکنند.

دفاع پرس: چه پیام و توصیه‌ای را از شهید سیاوش‌جو به خاطر دارید؟

شهید نشستن در خانه را در حالی که دشمن وطنش را اشغال کرده ننگ می‌دانست و همواره می‌گفت انسان یک بار می‌میرد و چه بهتر که این رفتن به سوی خدا در وادی نبرد برای او به وقوع بپیوندد.

دفاع پرس: به عنوان همسر شهید چه انتظاری از مردم و مسئولان دارید؟

به عنوان بازماندگان شهدا از مردم و مسئولان انتظار داریم که از آرمان‌های شهدا و انقلاب پاسداری کرده و پیرو ولایت فقیه باشند.

گفت‌وگو: مرضیه جوشن

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها