به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، هنر نمایش به دلیل ماهیت و ذات خود که توانایی برقراری ارتباط بیشتری با مخاطبان دارد، بسیار بیشتر از هنرهای دیگر میتواند در خدمت ارزشهای دفاع مقدس قرار بگیرد. هنر نمایش نهفقط در شکل اجرا که در زمینه درامنویسی و نیز میتواند موثر واقع شود. به بیان دیگر نمایشنامهنویسی فرصت مغتنمی است که نباید به راحتی از دست برود.
در میان سایر اشکال ادبیات مثل رمان، داستان کوتاه، شعر و... نمایشنامه نیز در میان مخاطبان طرفداران بسیاری دارد حتی اگر مخاطب به شکل حرفهای کار تئاتر انجام ندهد. در میان آثار منتشر شده در حوزه ادبیات نمایشی، نمایشنامههای متعددی در حوزه دفاع مقدس منتشر شده است. تعداد این آثار اگر چه متعدد نیست اما میتواند چراغ راهی باشد تا در آینده آثار بیشتری در این زمینه تالیف و منتشر شود.
نکتهای که در این جا مهم جلوه میکند این است که اکثر نمایشنامه نویسان این حوزه اغلب جوانانی هستند که روزهای جنگ تحمیلی را درک نکردهاند و آثاری را که خلق میکنند خود جوش و بر اساس شنیدههای آنهاست. در حالی که منبع غنی و گنیجینهای عظیم از منابع دفاع مقدس در اختیار داریم که میتواند دستمایهای برای خلق آثاری در حوزه ادبیات نمایشی باشد. این منابع هم در حوزه ادبیات دفاع مقدس، تاریخ شفاهی، اسناد و ... میتواند سبب خلق متونی شود که تئاتر دفاع مقدس را غنا ببخشد.
حوزه تئاتر دفاع مقدس نمیتواند بر بستر سفارش رشد کند. قوام این گونه از نمایش بیبش از هر چیز به روحیات خالقان اثر ارتباط پیدا میکند. هر چه فضای تعامل بین هنرمندان هنرهای نمایشی و خالقان کتب دفاع مقدسی بیشتر شود در نتیجه آثاری که در حوزه ادبیات نمایشی نوشته و در نهایت روی صحنه تئاتر اجرا میشود از قوام بالاتری برخوردار و سبب حرکتهای ثمر بخشی خواهد شد. در حقیقت مساله اقتباس حلقه گم شده نمایش دفاع مقدسی است.
در ادامه نمایشنامههایی در حوزه دفاع مقدس معرفی میشود
«سکوت»
نمایشنامه «سکوت» نوشته «مهرداد رایانی مخصوص» است. این اثر درباره رزمندهای است که روزها و دقایق پایانی زندگیش را سپری میکند، در حالی که فرزند پسرش در زاویه با پدر، قصد دارد تا از اعتبار پدر برای رهایی استفاده کند؛ اما مادر با این موضوع کنار نمیآید و از جایگاه همسرش و حرمتش دفاع میکند.
«خنکای ختم خاطره»
این نمایشنامه را «حمیدرضا آذرنگ» نوشته و توسط کارگردانان مختلفی کار شده است. سربازی به نام یوسف که در کما به سر میبرد، همه چیزش از بین رفته و فقط چشم و دلش سالم ماندهاند. فرشتهای واسطه آمدن او از عالم برزخ به زمین (دنیای زندگان) میشود. یوسف در زمین خانوادههایی را میبیند که هر یک منتظر یوسف مفقودالاثر خودشان هستند.
مأموران بنیاد شهید هر چه بیشتر تلاش میکنند تا والدین اصلی یوسف را بیابند، با متقاضیان بیشتری روبرو میشوند و این روند به گونهای فزاینده و بدون پایان تا انتها ادامه مییابد. یوسف به شرط آنکه در زمین هرگز لب به سخن نگشاید، اجازه پیدا میکند پس از ۲۵ سال به زمین و نزد زندگان بازگردد. با پخش خبر زنده شدن شهید، خانوادههای زیادی میگویند که این شهید زنده شده متعلق به آنان است و خنکای ختم خاطره زندگی این خانوادهها و مشکلات آنان را به نمایش میگذارد.
«هفت عصر هفتم پاییز»
نمایشنامه «هفت عصرِ هفتم پاییز» سومین نمایشنامه از سه گانه «ایوب آقاخانی» درباره پرتره سرداران شهید است. این نمایشنامه در دل داستانی عاشقانه به زاویههایی از زندگی شهید محمد جهانآرا از فرماندهان مطرح دوران دفاع مقدس میپردازد.
«ترن»
این اثر نوشته «حمیدرضا آذرنگ» است و داستان آن به این شرح است، پیکر هفت شهید گمنام کشف میشود و مقرر میشود این شهدا بر روی تپهای زیبا و خوش آبوهوا به خاک سپرده شوند. تشییع پیکر شهدا وسیلهای میشود تا مخاطب را با خود به لایههای مختلف زندگی خانواده شهدا، مفقودین، جانبازان و حتی متولیان امور امروز آنها ببرد. هرچند ترن حامل پیکر هشت شهید مفقودالاثراست و قرار است آنها را از آسمان به زمین بیاورد ولی درواقع این تماشاگران هستند که سوار بر ترن به دنیا دیروز و امروز سرگذشت آدمها در جنگ سفر میکنند.
«بلوط هاي تلخ»
«شهرام کرمي» نویسنده این نمایشنامه است که توسط بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس منتشر شده است. این متن در سالهای 88 و 89 در مسابقات ادبیات نمایشی مقاوت و ایثار، به عنوان متن برگزیده، جوایز اول نمایشنامهنویسی را برده است.
این اثر به مصائب خانوادهای در روستای مرزی «سید ایاز» و دوران جنگ تحمیلی و سالهای پس از آن میپردازد. تمام داستان نمایش در خانه شخصیت اصلی، بانو میگذرد. بانو زنی کُرد است که فرزندانش را یک به یک در جنگ از دست میدهد ولی هرگز شکایتی نمیکند، فقط تلاش میکند خانه را به عنوان محل وقوع خاطراتش حفظ کند.
«برگزين»
این نمایشنامه اثری عاشورایی ـ دفاع مقدسی از «حميدرضا آذرنگ» است. داستان اين نمايشنامه در زيرزمين یک خانه قديمي اتفاق میافتد. يك واقعهخوان به نام «عباس» قصد دارد در روز عاشورا تعزيه اجرا كند و روزهاي متوالي براي اجراي آن تمرين ميكند.
در روز عاشورا فرا ميرسد، اما در اين روز «شمر» قصه حاضر به بازي نميشود و دوست ندارد نقش شمر را بازي كند، پس عباس تصميم ميگيرد فرد ديگري را براي اين نقش انتخاب كند و وقتي به زيرزمين ميرود با فردي كه خود را شمر معرفي ميكند، مواجه ميشود و در اين هنگام گفتمان بين شمر هزار و چهارصد سال پيش و عباس امروزي شكل ميگيرد.
انتهای پیام/ 161