به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محسن علیمی در یادداشتی نوشت: مذاکرات منطقه ای، موضوعی است که ابتدا توسط باراک اوباما و بعد از نشست امنیت هسته ای واشنگتن مطرح شد. درست بعد از اتمام مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 آمریکایی ها دستور کار جدیدی را روی میز خود قرار دادند تا با استفاده از آن از ایران امتیازات دیگری کسب کنند.
بنابراین لزوم توجه به این نکته ضروری است که «مذاکرات منطقه ای» یکی از مهمترین دستور کارهایی است که آمریکایی ها دنبال می کنند. دولت قبلی آمریکا به صورت هوشمندانه این موضوع را مطرح می کرد، اما دولت فعلی این کشور این مسئله را با تندمزاجی و سروصدای بین المللی مطرح می کند. بنابراین ذکر دو نکته در خصوص برجام منطقه ای ضروری است:
1؛ برجام منطقه ای دستور کار آمریکا سوای از اینکه رئیس جمهور آن کیست؟
مسئله روح برجام دقیقا همان دستور کاری بود که آمریکایی ها بر روی آن تمرکز کرده بودند. استفاده از واژگانی است که در ورای آن مسائل ماهیتی و هویتی وجود دارد، به یک برهه تاریخی خاص بر می گردد، برهه ای که در آن آمریکایی ها برای فرار از فشار ناشی از عدم پایبندی شان به تعهدات برجامی، از آن بهره بردند تا اینگونه وانمود کنند که این آمریکایی ها نیستند که به برجام پایبند نیستند بلکه این ایران است که روح یا فضای حسن نیت ناشی از این توافق را رعایت نمی کند. با استفاده از این سیاست آمریکایی ها شدیدا به دنبال این بودند تا فضای بعد از توافق را متشنج کنند تا به واسطه آن از ایران امتیازات فراهسته ای را دریافت کنند. آمریکایی ها با این کار از یک سو عدم پایبندی خود به سند توافق هسته ای را توجیه کردند و از دیگر سو امکان متهم سازی ایران در خصوص مسائل غیرهسته ای را مطرح می کردند.
باراک اوباما، در سخنرانی سال 2015 خود در سازمان ملل، به صراحت اعلام کرد«شعار مرگ بر آمریکا در ایران شغل ایجاد نمیکند و برای ایران امنیت نمیآورد.» جان کری، وزیرامورخارجهی آمریکا نیز در پاسخ به این پرسش خبرنگار بیبیسی که «به نظر شما دو طرف نه فقط ایران باید چه بکنند که فضا برای بهبود روابط ایجاد شود؟»، گفت: «فکر میکنم همه میتوانند با تغییر لحن و کم کردن از شعارها شروع کنند. اول از همه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل. داشتن نقشهای برای نابودی اسرائیل به این روند کمکی نمیکند.»
مسئله برجام غیرهسته ای یا همان روح برجام، اولین بار توسط «باراک اوباما»، رئیسجمهور آمریکا بامداد شنبه 2 آوریل یعنی 14 فروردین 1395 در یک کنفرانس خبری در حاشیه نشست امنیت هستهای واشنگتن مطرح شد. وی ضمن اشاره به محدودیت هایی که برای ایران در خصوص مبادلات تجاری با جهان وجود دارد، عنوان کرد «ایران تا کنون متن توافق را رعایت کرده است، اما روح توافق، مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکتها سیگنالهایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریکآمیزی که شرکتها را هراسان میکند، نخواهد کرد.»
وی در همین نشست در خصوص پافشاری اش برای تغییر رفتار ایران اشاره کرد «ایران باید آن چیزی که هر کشور دیگری در دنیا میفهمد را درک کند وآن اینکه شرکتها میخواهند جایی بروند که احساس امنیت بکنند، جایی که شاهد مناقشات گسترده نباشند، جایی که بتوانند مطمئن باشند مبادلات طبق روال معمول انجام میشوند؛ و این هم سازگاری است که ایران باید آن را انجام دهد.»
وی چند ماه پیش تر نیز از این سیاست سخن گفته بود، آنجایی که درمصاحبه با وبسایت میک بیان داشت «باید دوره گذاردرایران داشته باشیم، دوره گذاری که شاید تدریجی باشد. دراین گذار مردم باید درک کنند که فریاد مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست در میان رهبران ایران یا تهدید به نابودی اسرائیل یا تسلیح حزب الله موجب نفرت جامعه جهانی ازایران میشود .و من میتوانم تضمین کنم، لحظه ای که رژیم ایران ازاین لفاظیها و رفتارها دست بکشد، متناسب با اندازه، منابع و استعدادش با او برخورد میشود وقدرت ونفوذ او در دنیا افزایش خواهد یافت. این مطلبی است که من به تحقق آن امیدوارم و این امر تغییر در سیاست و رهبری ایران را میطلبد؛ طرز تفکری متفاوت در نسبت با برخورد با دیگر کشورهای دنیا علی الخصوص ایالات متحده و شاید این نسل همان است که قادر به وقوع چنین امری است.»
بنابراین مسئله تغییر رفتار ایران و برجام های غیرهسته ای در زمان اوباما علیه ایران مطرح شد و آمریکایی ها از همان زمان به دنبال این بودندکه از ایران در مسائل منطقه ای و موشکی امتیازاتی دریافت کنند.
2؛ بین آمریکا و اروپا نیز در این مسئله تفاوتی وجود ندارد
دومین موضوع در این زمینه این است که اروپایی ها نیز با آمریکا در این زمینه اختلافی ندارند و آن ها نیز به دنبال فشار بر ایران برای امتیاز دهی در مسائل منطقه ای هستند. درست بعد از مذاکرات هسته ای و سند برجام بود که غربی ها پرونده منطقه ای را کلید زدند، در آن زمان به دلیل برجسته بودن نقش داعش در عراق و سوریه، آن ها ابتدا از مسائل داعش شروع کردند. تئوری منافع مشترک برای از بین بردن داعش، موضع واحد آمریکا و اروپا بود. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در نشستی خبری در برلین با استقبال از حضور ایران در ائتلاف ضد داعش و مبارزه با این گروه تروریستی اظهار داشت «به گمان من ایران نفوذ قابل ملاحظه ای در آنچه در سوریه اتفاق می افتد، دارد و همه از حضور سازنده ایران در مذاکرات سوریه استقبال می کنند.» و از منافع مشترک ایران – اروپا در خصوص داعش در منطقه سخن گفته بود. جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز ضمن بیان این که «با لاوروف مذاکره خواهم کرد تا ببینم ایرانیها آمادهاند چه نقشی در ماجرای داعش ایفا کنند» و بیان اینکه «ما می خواهیم مشارکت سعودی ها و ترک ها را جلب کنیم و در نهایت، احتمالا، ببینیم ایرانی ها آماده اند چه نقشی ایفا کنند»به صورت برنامه ریزی شده ای به دنبال این بودند تا ایران را وارد فرآیند عادی سازی رابطه در خصوص مسائل منطقه ای کنند.
3؛ سابقه مذاکرات ایران – آمریکا بر روی عراق: چرا موضوعات منطقه ای قابل مذاکره نیست؟
برای پاسخ به این سوال که چرا موضوعات منطقه ای قابل مذاکره نیست بایستی ابتدا به سابقه مذاکراتی که ایران با آمریکا در مسئله عراق در سالیان پیش داشته، اشاره داشت. حسن کاظمی قمی رئیس هیات مذاکره کننده ایران با امریکا در موضوع عراق در خصوص تجربه مذاکره با آمریکا می گوید:
«آمریکاییها قبل و حین و بعد از مذاکرات، حرکتهای غیر منطقی انجام دادند. آنها قبل از مذاکره دو کار کردند؛ اولاً این عملیات روانی را راهانداختند که ایران در مسائل عراق مداخله میکند و حامی ناامنی و تروریسم است. دوم اینکه به کنسولی ما در اربیل حمله کردند و چهار دیپلمات ما را اسیر گرفتند ... وزیر دفاع آمریکا گفت ما برای اینکه با ایران مذاکره کنیم و شرایط را به گونهای تغییر دهیم که در مذاکره موفق باشیم، این کار را انجام دادیم. یعنی حاکمیت ملی عراق را زیر پا گذاشتند و به یک مرکز دیپلماتیک حمله کردند که تحت حفاظت حکومت عراق بود. میخواستند ما را در شرایطی قرار دهند که در مذاکره بتوانند امتیاز بگیرند.
آمریکاییها در حین مذاکرات هم سیاست اتهامزنی را در پیش گرفتند. آمریکا سیاست «نیش و نوش» را دنبال میکرد و این یعنی در حالی که شما را متهم میکند که مداخلهگر هستید، در عین حال میگوید اگر ما با هم در این قضیه همکاری کنیم، دریچهای برای همکاریهای بعدی باز خواهد شد ... مسأله دوم در مذاکرات، ژست ابرقدرتی آمریکاییها بود. این ژست این نیست که امروز به عنوان یک طرف مذاکرهکننده بنشیند و بخواهد مطالبش را بگوید و بشنود؛ آمریکا میخواهد ابرقدرتی خودش را به رخ بکشد و طبیعی بود که برای تیم مذاکرهکننده ایران این مسأله هیچ اهمیتی نداشت ... اما پس از مذاکره، سیاست فرافکنی را در پیش گرفتند. با این کار میخواستند اراده خود را تحمیل کنند. در تبلیغات رسانهای طوری وانمود کردند که با ایران مذاکره شد و گفته شد که نباید در عراق دخالت کند و ایران هم تسلیم شد. به محض اینکه دور اول مذاکره انجام گرفت، با اینکه نخستوزیر عراق به عنوان میزبان، یک برنامه نهار ترتیب داده بود، رییس هیأت آمریکایی گفت من کار دارم و باید بروم. این در حالی بود که تمام خبرنگارها را در سفارت جمع کرده بودند تا سریعاً آنگونه که میخواستند، فضای رسانهای را در اختیار بگیرند ... این موضوع نشان داد که آمریکاییها مذاکره را برای تحمیل اراده خود میخواهند و به این معنی نیست که در یک شرایط منطقی و با ابزار مذاکره بخواهند مسائل را حل کنند.»
بنابراین سوای از مذاکرات هسته ای، ایران با آمریکا در یک مورد منطقه ای نیز مذاکره کرده است و سابقه آن مذاکره نیز نشان می دهد که آمریکایی ها دقیقا شبیه به مذاکرات هسته ای هم قبل، هم حین و هم بعد از مذاکرات خلاف تعهدات و گفته های اولیه خود رفتار کرده اند. اروپایی ها نیز در مذاکرات هسته ای که با ایران در سال های 2003 و 2004 داشته اند سوء نیت خود را ثابت کرده اند. بنابراین انتظار اینکه با طرف غربی بر سر موضوعات منطقه ای مذاکره شود و لزوما هم آن چیزی محقق شود که به نفع منافع منطقه و ملل منطقه و با توجه به ذهنیت دیپلمات های ایرانی است، صحیح نیست.
4؛ آیا بر روی موضوع یمن بین ایران و غرب منافع مشترک وجود دارد؟
بنابراین آن چه تا اینجا مشخص است این است که آن چه غرب از ایران می خواهد حد یقف ندارد. اینگونه نیست که اگر ایران صحبت از منافع مشترک بر سر موضوع یمن با غرب کرد، غرب موضوع را به همین جا ختم کرده و همان مسئله ای را پیش می برد که ایران می طلبد. تصور اینکه غرب در موضوع یمن به دنبال کمک های بشردوستانه، خاتمه جنگ و ایجاد مذاکرات سیاسی بر اساس خواست ملت یمن است، تصوری اشتباه است. غرب حتی اگر در موضوع یمن وارد مذاکره با ایران شود، اولا به مسئله یمن بسنده نمی کند و مسائل دیگر را نیز روی میز خواهد گذاشت، چه اینکه بسیاری از تحولات منطقه از هم گسست ناپذیر هستند. ثانیا، در خصوص مسائل مورد علاقه ملت یمن و آن چه در ذهن دیپلمات های ایران در خصوص یمن وجود دارد، نیز مذاکره نخواهد کرد.
مسئله اساسی غرب در یمن، نه مذاکره سیاسی گروه های سیاسی، و نه حتی کمک های بشردوستانه و خاتمه جنگ به نفع مردم، بلکه خلع سلاح انصارلله، و تبدیل شدن یمن به مستعمره ای برای عربستان سعودی است. بنابراین تلقی از مذاکره در خصوص یمن با غرب، بین ایران و غرب موضوع مشترکی نیست که در خصوص آن برای ملت یمن منافعی در بر داشته باشد.
موضوع مهم دیگر در مسئله یمن، گسست ناپذیری موضوعات منطقه ای از یکدیگر است. غرب چگونه می تواند حضور معنوی حزب الله لبنان در یمن را بپذیرد؟ آیا ملت یمن حاضر به از بین بردن توان محور مقاومت می شود؟ اینها مطالباتی است که در صورت مطرح شدن بحث مذاکره بایستی آماده شنیده شدن آن از ناحیه طرف غربی بود.
محور مقاومت عمق استراتژیک ایران است. رهبر انقلاب نیز در شرط خویش در خصوص برجام اعلام کردند که اروپا بایستی قول دهد در خصوص مسائل و عمق استراتژیک ایران بحثی مطرح نکند و این نکته ای است به نظر می رسد از ذهن دیپلمات هسته ای ما آقای عراقچی مغفول مانده است که در گفتگوی ویژه خبری شب گذشته گفته اند: مذاکرات مان در موضوع یمن با اروپا از مسیر مذاکرات هسته ای جداست. سوال اینجاست چنین اظهار نظری آیا با شرطی که رهبرمعظم انقلاب دربحث مذاکره با اروپا مطرح کردند تعارض ندارد و آیا غرب انتظار دارد با مطرح کردن بحث مذاکرات بر روی یمن، ایران را به تدریج نسبت به عمق استراتژیک خود بی تفاوت نشان دهد؟
منبع: فارس