به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مصطفی اسلامی در یادداشتی نوشت: چندصباحی موضوعی وارد ادبیات سیاسی آمریکا شده است که ضروری است به ابعاد مختلف آن اشاره شود. آمریکایی ها در ادبیات خود با ایران از عبارتی به عنوان «نرمال کردن رفتار ایران» استفاده می کنند. مسئله ای که باید دید منظور آمریکایی ها از این عبارت چیست؟ «مایک پامپئو» وزیر خارجه آمریکا هفته گذشته یکبار دیگر از این عبارت استفاده کرد و در توئیتر خود نوشت: «استراتژی ما در قبال ایران، ایجاد یک اجماع جهانی است که در آن فقط از رژیم ایران خواسته شود مانند آنچه که ما از تک تک دیگر کشورها میخواهیم، مانند یک ملت عادی و نرمال رفتار کند.» وقتی این موضوع را در کنار سایر ادبیات مقامات آمریکایی از «نرمال کردن» رفتار ایران قرار می دهیم، بهتر می توانیم محتوای نظر مقامات آمریکایی در این خصوص را درک کنیم. پمپئو چندی قبل هم در توئیتر خود نوشته بود «ایران باید رفتارش را تغییر دهد. ما با هر اندازه تعداد بیشتری از متحدان و شرکایی که ممکن است به منظور حصول به هدف مشترکمان برای توقف همه تهدیدات هستهای و غیرهستهای ایران کار خواهیم کرد.» بنابراین به نظر می رسد منظور مقامات آمریکایی از نرمال کردن رفتار ایران همان تغییر رفتار ایران، البته با ادبیاتی متفاوت تر است.
منظور از نرمال کردن رفتار ایران چیست؟
نرمالیزه کردن ایران یکی از الگوهای رفتار آمریکا در برابر تهران است. نرمالیزه کردن موضوعی است که ابتدا در فضای اندیشکده ای و بعد رسانه ای آمریکا مطرح شد و سپس وارد محافل دیپلماتیک شد. منظور از نرمالیزه کردن ایران، از نظر آمریکایی ها وادار کردن آن به پذیرش قواعدی است که آنها در نظام بین الملل تعریف کرده اند. البته ایالات متحده آمریکا و سردمداران آن به خوبی می دانند که تنها زمانی می توانند به آرزوی دیرینه خود مبنی بر نرمالیزه کردن ایران جامه عمل بپوشانند که هویت اسلامی را از آن سلب کنند. این بدان معناست که ایران تنها در این صورت از دیدگاه آمریکا و غرب نرمالیزه خواهد بود که دیگر «جمهوری اسلامی» نباشد. در همین راستا، روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» در مقاله ای صراحتاً اعلام می کند: ایران فقط زمانی کشوری «عادی» خواهد شد که دیگر جمهوری اسلامی نباشد. نویسنده در این مقاله «بهترین راه مرتفع کردن بدبینیها در طول زمان» را «از بین بردن نفوذ تندروهای ایرانی، تعامل هر چه بیشتر با میانه روها و نمایش حداکثر انعطاف پذیری دیپلماتیک» دانسته است.
معیارهای عادی شدن رفتار ایران از نظر آمریکایی ها
از نظر آمریکایی ها برخی از معیارهایی که برای عادی شدن و نرمال شدن رفتار ایران در سطح منطقه ای و ملی وجود دارد، عبارتند از: رها کردن محور مقاومت، از بین بردن مدل انقلابی ایران در سطح منطقه و خنثی سازی استراتژیک این کشور.
نخست؛ رها کردن محور مقاومت
نخستین بعد عادی شدن رفتار ایران از منظر آمریکایی ها این است که ایران نگاه خود را به درون مرزهای خود معطوف کند و از عمق راهبردی و نفوذ منطقه ای خود به کلی دست بکشد. آمریکایی ها حضور و نفوذ منطقه ای ایران و خصوصا تقویت محور مقاومت را مانع اصلی سیاست های خود در منطقه غرب آسیا می دانند به همین دلیل به دنبال از بین بردن توان محور مقاومت هستند تا بتوانند طراحی های منطقه ای خود را به طور کامل عملی کنند. تحولات سیاسی ، نظامی و میدانی که در منطقه غرب آسیا افتاده است ، نشان دهنده حضور و نفوذ یک جریان نوظهور بسیار قوی در این منطقه است که به اذعان بسیاری از کارشناسان، این جریان، همان جریان مقاومت است. این موضوع به همراه ورود جریان مقاومت به صحنه سیاسی و انتخاباتی کشورهای منطقه سبب محبوبیت این جریان نزد ملت های منطقه شده است و همین مسئله سبب شده است تا آمریکایی ها از این موضوع هراسان و نگران باشند. تغییر رفتار ایران در منطقه و به عبارت بهتر عادی شدن رفتار ایران به معنی دست کشیدن ایران از حمایت از محور مقاومت است. موضوعی که آمریکایی ها شدیدا به دنبال عملی شدن آن برای از بین بردن مانع اصلی روبروی خود یعنی جریان مردمی مستحکمی است که آنها را در منطقه به دردسر انداخته است.
دوم؛ از بین بردن مدل انقلابی ایران
یکی دیگر از اهداف آمریکایی ها برای نرمال کردن و عادی کردن رفتار ایران، از بین بردن ساختار انقلابی در کشور و تفوق و چیرگی نگاه سکولار یا نگاه بی تفاوت به حضور آمریکا در منطقه است. مهمترین عنصر تعیین کننده آمریکایی ها برای رسیدن به این موضوع سلب هویت «اسلامی» از جمهوری اسلامی ایران است. این بدان معناست که ایران اقدامات خود را باید بر اساس منافع کشورهای بزرگ در نظر بگیرد و نه طبق ایدئولوژی اسلامی خود. از جمله نتایجی که این رویکرد دنبال می کند این است که رژیم صهیونیستی به عنوان یک کشور مستقل در منطقه، شناسایی شود، از پیگیری مسأله فلسطین به عنوان مهمترین مسأله موجود در جهان اسلام، ممانعت شود، با آمریکا روابط حسنه ای برقرار شود و به عبارتی مزاحمت ها علیه آمریکایی ها و متحدان منطقه ای این کشور در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به حداقل ممکن برسد، نسبت به نقض حقوق بشر در بحرین، عربستان، امارات، رژیم صهیونیستی و ... سکوت اختیار شود، در مسائل بنیادین شبیه به مسائل حقوق بشر، مسائل حقوق مدنی، حقوق اساسی و ... آن چه نظام سکولار و لائیک غربی طلب می کند، رفتار شود، در حوزه اقتصادی معیارها و استانداردهای مجامع اقتصادی بین المللی که تحت نفوذ سیستم "رتوون وودز" هستند، به صورت دستور العمل بالادستی بر روی همه رفتارهای اقتصادی تعبیه شود. تمام مقررات FATF در نظام اقتصادی کشور عملیاتی شود، انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در ایران تحت نفوذ و نظارت سازمان های بین المللی انجام شود، غرب امکان گفت و گو در خصوص مسائل مورد دغدغه از جمله مسائل حقوق بشر و زندانیان امنیتی و سیاسی را داشته باشد، نظام قضایی کشور زیر نظارت دستگاه های قضایی بین المللی باشد و ... .
سوم؛ خنثی سازی حوزه استراتژیک ایران
از دیگر مسائلی که در حوزه نرمال سازی و عادی سازی رفتار ایران توسط غربی ها مطرح می شود این است که ایران در حوزه ژئوپلیتیک و استراتژیک خود، طوری رفتار کند که هیچ دولت خصمی آزرده خاطر نشود. فعالیت های موشکی ایران به طور کلی نباید مناقشه آفرین باشد و این فعالیت ها بایستی تعطیل شوند. صنعت هسته ای ایران از دید این عادی شدن، باید به صورت کاملا خنثی پی گیری شود و ایران به دنبال فن آوری صلح آمیز هسته ای نیز نباید باشد. از دیدگاه عادی سازی، ایران نیازی به نیروی سپاه و نیرو های برون مرزی در منطقه نیز ندارد.
آمریکا چه کارهایی برای رسیدن به این استراتژی انجام می دهد؟
بعد از اینکه طرح نرمال سازی مورد بررسی دقیق قرار گرفت، سوالی که به وجود می آید این است که سیاست های آمریکایی ها برای رسیدن به این نرمال سازی چگونه طراحی شده است؟ در پاسخ بایستی به طرح هایی از جمله ایجاد شرمندگی بین المللی، نام گذاری به عنوان یک دولت حامی تروریسم، تحریم های اقتصادی، از بین بردن ارتباطات بین المللی، تلاش برای قطع بازوان استراتژیک و ...ایران اشاره کرد.
نخست ایجاد شرمندگی بین المللی
نخستین تلاش آمریکا برای رسیدن به این موضوع ایجاد فضایی است کهاز منظر آنها اگر ایران به دنبال عادی سازی رفتار خود در عرصه بین المللی و منطقه ای نرفت، این کشور تبدیل به کشوری شود که جامعه بین المللی از آن به عنوان یک کشور تروریستی یا حامی تروریسم تلقی کند. به عبارتی آمریکایی ها در این طرح به دنبال این هستند که با برچسب «حمایت از تروریسم» ایران را در موضع پاسخ گویی قرار داده و اجازه ابتکار عمل را از این کشور سلب کنند.
دوم؛ ایجاد تحریم های بین المللی
انزوای ایران، کلید واژه ای است که آمریکایی ها برای رسیدن به این عادی سازی به دنبال آن هستند. آمریکایی ها تصور می کنند که در ایران نیروهای اجتماعی هستند که از عنوان شدن مسئله انزوای بین المللی شدیدا نگران هستند و برای از بین بردن این تصور در جامعه بین المللی دست به انجام هر کاری خواهند زد. ایجاد تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران دقیقا در همین پازل قرار می گیرد. آمریکایی ها با اعمال تحریم علیه ایران به دنبال این هستند که به ایران اینگونه وانمود کنند که اگر رفتارهای خود را متناسب با آن چه آمریکایی ها می خواهند عادی سازی نکند، مشمول طرح های تنبیهی آمریکا می شود.
سوم؛ تلاش برای قطع نفوذ منطقه ای ایران
سومین استراتژی آمریکا برای رسیدن به این مرحله عادی سازی رفتار ایران این است که نفوذ منطقه ای ایران را قطع کرده و آن ها را در معرض تضییقات ملی قرار دهد. به همین دلیل تلاش می کند برای حزب الله بحران امنیتی به وجود آورد، بحث های پی در پی در خصوص از بین بردن ساختار نیروهای بسیج مردمی در عراق می کند، در یمن نیروهای انصارلله را تحت فشار شدید قرار می دهد و ... . تلاش برای از بین بردن ارتباط بین ایران و حوزه منطقه ای مورد علاقه، یکی از ارکان پروژه عادی سازی رفتار ایران تلقی می شود.
پروژه عادی سازی رفتار ایران، سالهاست که توسط آمریکایی ها مورد استفاده قرار گرفته است. آمریکایی ها تصور می کنند با استفاده از این پروژه می توانند فرآیند از بین بردن توان و مقدورات جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را کلید زده و این کشور را تبدیل به کشوری خنثی در عرصه بین المللی کنند. این در حالی است که ایران هم به لحاظ ایدئولوژیک و هم به لحاظ استراتژیک نقش و نفوذ منطقه ای و بین المللی خود را افزایش داده است.
منبع: فارس