به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در روایات شب قدر را قلب رمضان گفتهاند. در شب 21 ماه رمضان حضرت امیرمومنان علیبنابی طالب(ع) نفس پیامبر(ص) به شهادت رسید. نویسنده در این مطلب بخشی از حقایق این شب و شهادت امام را براساس آیات قرآن تبیین کرده است.
شب قدر، قلب ماه رمضان
خداوند زمان و مکان ندارد و زمان و مکان از عوارض ذاتی جسم است و خداوند به سبب آنکه جسم ندارد، فاقد چنین عوارضی است، ولی هر جسمی دارای ابعاد چهارگانه طول و عرض و عمق و زمان است؛ بنابراین با توجه به نیاز جسم به چنین عوارضی بناچار زمان و مکان برای جسم ضروری و ناگریز است. از همین رو زمان و مکان برای اجسام معنای دیگری پیدا میکند.
در آموزههای قرآنی مظروف، به ظرف ارزش و معنایی خاص میبخشد. از آنجا که عبادت در مسجد انجام میگیرد، این مکان دارای ارزشی خاص میشود و از آنجایی که در ماه رمضان و بهویژه شب قدر دو امر مهم نزول قرآن و نیز تقدیرات سالیانه هستی انجام میگیرد، این شب جایگاه خاصی در میان دیگر زمانها یافته است. خداوند در آیاتی از جمله آیات سوره قدر و آیه 4 سوره دخان و آیه 185 سوره بقره بر ارزش شب قدر به عنوان شب نزول قرآن و تقدیرات سالیانه تاکید کرده است. پس در میان ماههای دوازدهگانه، ماه رمضان و در ماه رمضان شب قدر به عنوان شب نزول و تقدیرات، ارزش و جایگاهی ویژه یافته است و این دو امر موجب شده تا ظرف زمانی چون شب قدر ماه مبارک رمضان از چنین ارزش ویژهای برخوردار شود. از همین روست که در روایات از شب قدر به عنوان قلب ماه رمضان یاد شده است. امام صادق(ع) میفرماید: قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَهًْالقَدرِ قلب ماه رمضان ، شب قدر است.(بحار الأنوار ، ج 58 ، ص 376)
بر همین اساس، در روایات برای این شب احکام و برنامههای خاصی چون احیاء و شبزندهداری، غسل، دعا، قرائت قرآن و نماز و مانند آنها بیان شده است؛ زیرا در این شب مقدرات سالیانه هستی از جمله انسانها نوشته و به عرض ولیالله، حجتالله و خلیفهًْالله میرسد و فرشتگان همراه روح به زمین میآیند و در محضر خلیفهًْالله حاضر شده و اوامر مربوط به نظام هستی را از ایشان به عنوان خلیفهًْالهی میگیرند و در طول سال به اجرا در میآورند. در حقیقت خداوند به خلیفه الهی وحی میکند تا مقدرات را به روح و دیگر فرشتگان برساند تا آنان اجرایی کنند. البته فرشتگان دارای مراتب و مقامات گوناگونی هستند و هر کدام مسئولیتی دارند که نمیتوانند از آن مقام و حد خود تجاوز کنند. (صافات، آیه 164) برخی از آنان مدبرات امور هستند که وظیفه آنان تدبیر اموری است که خداوند تقدیر کرده و به خلیفه خویش که در زمین مستقر است بیان نموده و خلیفه الهی نیز ماموریت دارد تا جهان را بر اساس مشیت و مقدرات الهی مدیریت و ربوبیت کند و هر کس و هر چیزی را به مقام شایسته و بایسته خود برساند. (بقره، آیات 30 تا 34 و 138؛ آلعمران، آیه 79) از همین رو هر ساله در شب قدر روح و فرشتگان به خدمت خلیفهًْالله میرسند و مقدرات الهی به ایشان ابلاغ میشود و آنان صبحگاه شب قدر بالا میروند تا به امور مقدر شده برسند.
براساس آیات و روایات هرگز زمین خالی از حجت و خلیفه الهی نیست و پس از رحلت پیامبر(ص) این مسئولیت به نفس پیامبر(ص) ولیالله اعظم، مولی الموحدین امیرالمومنین علیبنابیطالب (ع) رسیده و سپس به دیگر اولیای معصوم و خلفای الهی منتقل و اینک این مسئولیت به عهده امام عصر و زمان حجت صالح خداوند حضرت مهدی(عج) گذاشته شده است. تنزل دائمی و هر ساله روح و فرشتگان در شب قدر (سوره قدر، آیه 4) برای بیان مقدرات و گرفتن دستور از خلیفه الهی (دخان، آیه 4) بیانگر این معناست که زمین نمیتواند خالی از حجت و خلیفه الهی باشد و اگر روزی چنین اتفاقی بیفتد، جهان مادی در هم پیچیده شده و قیامت آغاز میشود.
امیرمومنان، جان پیامبر (ص)
یکی از اتفاقاتی که در این شب قدر رخ داده، شهادت امیرمومنان علی(ع) است. آن حضرت(ع) در سیزدهم ماه رجب در خانه خدا، در درون کعبه به دنیا آمده و پس از ضربت ابن ملجم مرادی خارجی در شب 19 ماه رمضان در خانه خدا، در مسجد کوفه شب قدر 21 ماه رمضان سال چهلم هجری قمری به شهادت رسید.
امام علی(ع) ولیالله، خلیفهًْالله، خلیفه رسولالله (ص) و نفس پیامبر(آل عمران، آیه 61) است. این امام معصوم(احزاب، آیه 33) پساز رحلت پیامبر(ص) مسئولیت خلافت الهی را به عهده گرفت؛ هر چند که خلافت ظاهری ایشان مدتی غصب شد و گروهی آن را در دست گرفتند و امت را به بیراهه کشاندند، اما خلافت ظاهری و باطنی در یک دوره پنج ساله برای ایشان فراهم آمد تا مردمان، هم در زمان فتنه پس از رحلت آزموده شوند و هم بر امت معلوم شود که چرا امام علی(ع) فاروق اعظم و معیار حق و باطل و ایمان و کفر و قسیم النار و الجنه است.
آیه مباهله، دلیل قرآنی بر یگانگی پیامبر (ص) و امام علی (ع)
گروهى از نصرانى هاى نجران براى گفتوگو با پیامبر (ص) درباره نبوت او و اعتقادات خود در مورد حضرت مسیح (ع) نزد او آمدند. آنان حضرت مسیح (ع) را به دلیل پیدایش خارقالعاده فرزند خدا مى پنداشتند. پیامبربا یادآورى خلقت خارق العاده، حضرت آدم (ع) استدلال آنان را ابطال کرد (آل عمران: آیه 59) امّا نصرانىها تسلیم این منطق استوار پیامبرنشدند. خداوند به پیامبروحى کرد که آنان را به مباهله فرا بخواند :فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْنائَکُمْ وَنِساءَنا وَنِسائَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَهًْ الله عَلى الکاذِبین. (آل عمران: آیه61).
قرار مباهله گذاشته شد و زمان موعود که فرا رسید، پیامبر با فاطمه زهرا ، على و حسنین (علیهم السلام) براى مباهله بیرون رفتند. بزرگ نصرانىها با دیدن آنها از همراهان خود خواست که از مباهله روى برتابند و افزود من چهرههایى را مى بینم که اگر از خداوند بخواهند که کوه را از جاى برکند ، دعایشان مستجاب خواهد شد. آنان درخواست او را پذیرفتند ، اما به جاى پذیرش آیین اسلام ، قرارداد صلحى را با پیامبر امضا کردند و رفتند (الکشاف ، ج1 ، ص368؛ مجمع البیان ، ج1 ، ص451؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص80؛ الإختصاص ، ص112ـ 115؛ مطالب السؤول ، ص48ـ49؛ الدر المنثور ، ج2 ، ص218ـ 220 و دیگر کتاب هاى تفسیر و تاریخ).
قبل از تبیین چگونگى استدلال به آیه در اثبات افضلیت على (ع)، نکاتى را که در روایات مربوط به آیه مباهله مطرح شده است یادآور مى شویم. این نکات در فهم درست معناى آیه و دلالت آن بر مدعا راه گشاست. این روایات علاوه بر منابع حدیثى، تفسیرى و تاریخى شیعه در صحاح، مسانید و دیگر منابع حدیثى، تفسیرى و تاریخى اهل سنت نیز از طرق مختلف از عدهاى از صحابه مانند عبداللّهبنعباس، سعد بن ابووقاص، جابر بن عبداللّه ، حذیفه بن الیمان، عمرو بن سعید، داود بنابوهند، احمد یشکرى نقل شده است. مطابق این روایات آیه مباهله در شان پیامبر، على، فاطمه، حسن و حسین (ع) نازل شده است.
در برخى از این روایات تنها این مطلب بیان شده است که پیامبر با اشاره به على ، فاطمه و حسنین (علیهم السلام) گفت: اللّهم هؤلاء أهلى (صحیح مسلم ، ج4 ، صباب فضایل علىبنابوطالب (ع)، حدیث32؛ سنن ترمذى، ج4 ، صباب مناقب علىبنابوطالب، حدیث 3724). نظیر این تعبیر در روایات مربوط به شأن نزول آیه تطهیر (احزاب، آیه 33) نیز آمده است. به دلیل این گونه روایات است که دانشمندان اسلامى عنوان اهل بیت پیامبر را هرگاه بدون قرینه به کار رود، مخصوص اهل کساء و اهل مباهله دانسته و احکام ویژهاى که براى اهل بیت پیامبر بیان شده است را مخصوص آنان شمردهاند.
در برخى از روایات این نکته بیان شده است که پیامبراز على ، فاطمه و حسنین (علیهم السلام) خواست که هرگاه او دعا کرد آنان آمین بگویند. (الدرالمنثور ، ج2 ، ص220؛ نور الأبصار، ص223ـ 224 و مطالب السؤول ، ص49) بدون شک اقدام پیامبر در آوردن امیرالمؤمنین، همسر ودو فرزندش با خود براى مباهله بیانگر این است که وجود آنان در مباهله نقش داشته است. درخواست پیامبراز آنان که بر دعاى او آمین بگویند، نیز گواه این مطلب است.
در روایات اهل سنت در این باره که مصداق ابنائنا حسن و حسین (علیهمالسلام) و مصداق نسائنا فاطمه زهرا (س) است اختلافى وجود ندارد، اما درباره اینکه مصداق انفسنا چه کسى است؟ روایات دو دسته اند: در برخى از آنها أنفسنا بر على (ع) تطبیق شده است، زیرا آمده است که پیامبر (ص) به حسنین، فاطمه و على(ع) اشاره کرد و فرمود: هؤلاء أبناؤنا ونساؤونا وأنفسنا (شواهد التنزیل، ص121، حدیث 168؛ ص122، حدیث169، و ص127، حدیث 175). و در برخى دیگرأنفسنا بر پیامبرو امام على تطبیق شده است. این مطلب از عبداللّه بن عباس وجابر بن عبداللّه انصارى نقل شده است (الدرالمنثور، ج2، ص219؛ شواهد التنزیل، ص124ـ 125؛ تفسیر ابن کثیر ، ج2 ، ص52).
با این حال، در سخنان مفسران شیعه هر دو وجه بیان شده است. (التبیان ، ج2 ، ص485؛ مجمع البیان، ج1، ص453). مىتوان گفت هر دو وجه درست است. هرگاه مجموع شرکتکنندگان در مباهله مورد توجه باشد، مصداق أنفسنا پیامبر(ص) و على (ع) خواهد بود، و هرگاه به کسانى که پیامبربا خود همراه آورد توجه شود، مصداق أنفسنا على خواهد بود.
آیه مباهله هم بر افضلیت اهل بیت (علیهمالسلام) بر دیگر مسلمانان دلالت مى کند و هم بر افضلیت على (ع) بر دیگر اهل بیت و دیگران. دلالت آن بر افضلیت اهل بیت بدین صورت است که حضور آنان در مباهله چنانکه بیان شد نقش آفرین بوده است ، بنابراین ، آنان از چنان جایگاه معنوى در پیشگاه خداوند برخوردار بودند که حضور آنها در مباهله تعیینکننده بود. و اگر در میان مسلمانان فرد دیگرى از چنین جایگاهى برخوردار بود پیامبرآنها را نیز با خود همراه مى ساخت (نهج الحق وکشف الصدق، ص179 و 215ـ 216؛ دلائل الصدق، ج2، ص132ـ 133 و 387 و اللوامع الالهیه، ص515).
دلالت آیه مباهله بر افضلیّت على (ع) بر عموم مسلمانان غیر از پیامبر بدین صورت است که بر اساس ظاهر آیه و روایات شان نزول ، وى مصداق أنفسنا مى باشد ، یعنى پیامبر او را به منزله نفس خود دانسته است. از آنجا که وحدت و عینیت وجود على(ع) و پیامبر (ص) ممکن نیست، مقصود این است که على (ع) از نظر صفات کمال و منزلت معنوى به منزله پیامبر(ص) است، مگر منزلت نبوت که به رسول خدا(ص) اختصاص دارد و بدین جهت پیامبر در مرتبه اى بالاتر از على قرار دارد. اما در دیگر صفات و کمالات همتاى پیامبر است و چون پیامبردر آن صفات بر همگان برتر است ، على (ع) نیز برتر از آنان خواهد بود (التبیان، ج2، ص485؛ مجمع البیان، ج1، ص453؛ نهجالحق وکشف الصدق، ص177ـ 178؛ اللوامع الالهیهًْ، ص383؛ ارشاد الطالبین ، ص353؛ گوهر مراد و ص543 ، دلائل الصدق ، ج2، ص130ـ 135).
برخى از عالمان اهل سنّت نیز از آیه مباهله همین معنا را فهمیدهاند. محمد بن طلحه شافعى (متوفاى 652هـ)گفته است: مقصود از أنفسنا على است و محال است که نفس على عین نفس پیامبر (ص) باشد. بنابراین، مقصود برابرى نفس وى با نفس پیامبر در صفات کمال است. تنها صفات نبوت که مخصوص پیامبر است، مستثنا خواهد بود. (مطالب السؤول ، ص95ـ 96).
مقام نفسیت مقام یگانگی و یکتایی
نفس در آموزههای قرآنی بر معانی چندی چون ذات، نفس و روان انسانی، شخصیت و هواهای نفسانی، قوای نفس و مانند آن به کار رفته است. نفس به معنای نخست بر خدا نیز اطلاق شده است، مانند: وَیُحَذِّرُکُمُ الله نَفْسَهُ؛ خداوند شما را از ذاتش برحذر میدارد. (آل عمران، آیات 28 و 30)
اطلاق و کاربرد نفس در آیه 61 سوره آلعمران از سوی خداوند برای پیامبر اکرم(ص) و امیرمومنان علی(ع) میتواند به معنای چندی باشد. یکی از کاربردهای آنکه عوام و خواص آن را درک میکنند، همان نسبت برای تکریم و تعظیم است؛ چنانکه گفته میشود: بیتالله و ناقهالله که این برای تعظیم و تکریم است.
توجیه این نسبت آن است که انسان نسبت به عالم هستی، یک عالم صغیری است؛ یعنی همه آنچه در هستی است، در انسان نیز وجود دارد. از این رو خداوند سخن از تعلیم همه اسما به انسان میکند که بیانگر وجود همه هستی در یک موجود صغیر است. پس انسان به یک معنا در مقام جمعالجمع است و همه مراتب هستی را در خود یک جا دارد.
مقام پیامبر(ص) مقام فیوضات بر عالم هستی است؛ زیرا همه عوالم روحانی و جسمانی و نفسانی از ایشان به وجود آمده و تغذیه میشود. از این رو گفته شده: لولاک لما خلقت الافلاک، اگر تو نبودی هستی آفریده نمیشد؛ زیرا مظهر نخست و مجرای فیض الهی است. از آنجایی که امیرمومنان (ع) در این مقام با پیامبر(ص) یکتا و یگانه است. لذا ایشان نیز در عوالم تکوین مظهر صفات ربوبی الهی و مجرای فیض خداوندی است. با توجه به اینکه مقام رسولالله مقام اجمال است و فاطمه(س) به عنوان لیلهًْالقدر چنانکه در روایت آمده باطن این حقیقت است؛ تفصیل آن، حضرت امیرمومنان علی(ع) است. از همین رو ایشان فاروق اکبر و قسیم النار و الجنه نیز است تا سعادت و شقاوت هر کسی به معیار علی(ع) سنجیده و دانسته شود. بر این اساس پیامبر(ص) امام علی(ع)را معیار حق دانسته که به دور ایشان میگردد: علی معالحق و الحق مع علی.
امام صادق(ع) درذیل تفسیر اسمای حسنای الهی میفرماید: َ نَحْنُ وَ الله الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا؛ ما اسمای حسنای الهی هستیم که عمل بندگان خداوند با معرفت و شناخت ما قبول میشود. (الکافی، ج1، ص144)
همانطوری که در مقام فنای فی الله و بقای بالله، تیر انداختن پیامبر(ص) تیرانداختن خداست (انفال، آیه 17) و تاسف پیامبر(ص) تاسف خداوند میشود و خشم و خشنودیاش هم چنین است؛ همین حالات نیز میان پیامبر(ص) و امام علی(ع) است که نفس ایشان است.
به هر حال، در شب قدر امام الانس و الجن و خلیفهالله الاعظم و ولیالله الاکبر و الفاروق الاعظم مولی الموحدین امیرالمومنین علیبنابیطالب(ع) به شهادت رسید و این گونه در قلب ماه رمضان، قلب عالم هستی از ناسوت عروج کرد هر چند که این به معنای فقدان حضور در نشئه ناسوت نیست و همانطوری که پیش از نزول در عالم ناسوت در آن حضور داشتند پس از عروج ملکوتی نیز در همه عوالم جمله ناسوت حضور دارند و توسل و تمسک به ایشان مجاز و رواست.
سخن در اینباره بسیار است ولی مقال مجال بسط نمیدهد و به همین میزان بسنده میشود.
منبع: کیهان