«امیر زمانی» برادر شهید مدافع حرم «حمیدرضا زمانی» در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادر خود اظهار داشت: بارزترین خصوصیت برادرم، ارادت وی به اهل بیت (ع) بود. حمید از کودکی در برنامههای مذهبی و به خصوص برای عزاداری سالار شهیدان حضور فعال داشت. وی ارادت ویژهای به حضرت زینب (س) داشت و این علاقه سبب شد به آرزوی خود برسد.
وی افزود: آخرین سفر ما به کربلا از برادرم پرسیدم، «زیر گنبد از آقا امام حسین (ع) چه خواستهای را طلب کردی؟» پاسخ داد: «علاوه بر شهادت از ارباب خواستم که هر سال عاشورا و اربعین رزق کربلا را روزی ما کند...»
زمانی در خصوص تاکید برادر به اطاعت از ولی فقیه تصریح کرد: وی همواره میگفت «همیشه پشتیبان و مطیع امر حضرت آقا باشید و هیچگاه اجازه ندهید که حرف ایشان روی زمین بماند.»
برادر شهید با بیان خاطرهای از آخرین شب قدری که حمید حضور داشت، ادامه داد: شبهای قدر ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۳ را همانند هرسال در کنار مزار شهدای گمنام بهشت زهرا (س) احیا کردیم. شب آخر بر سر مزار شهید «علیرضا مشجری» رفتیم. دختر کوچولوی علی داشت با قبر پدر بازی میکرد. حمید با دیدن محدثه گفت: «شب قدر سال آینده نیز، هلنا همینطور با سنگ مزار من بازی میکند»؛ حرف وی را جدی نگرفتم و گفتم «شهادت لیاقت میخواهد» خندید و پاسخی نداد، اما همان شد که گفت. سال بعد هلنا به جای آغوش گرم بابا، سنگ سرد مزار وی را بغل گرفته بود.
برادر شهید ادامه داد: حمید بسیجی بود و داوطلبانه برای دفاع از اعتقادات خود عازم سوریه و عراق شد. در طی این مدت سه مرتبه به سوریه اعزام شد و اولین حضور وی در عراق بود که در اولین روز ماه محرم سال ۱۳۹۳ بر اثر انفجار تله انفجاری در ۳۵ کیلومتری کربلا به شهادت رسید. حمید مزد نوکری خالصانهاش را از اباعبدالله (ع) گرفت. همانطور که آرزو داشت، به ارباب اقتدا کرد. پیکر اربا اربای وی سه روز زیر آفتاب سوزان کربلا ماند. شدت انفجار به حدی بود که بدن حمید را در کربلا دفن کردند و فقط سر و دست چپ وی را برای دختر سه سالاش برگرداندند تا سنگ مزار وی مرهمی باشد برای دلتنگیهای هلنا و حمیدرضایی که هیچگاه پدر خود را ندید. حالا حمید دو مزار دارد، یکی در کربلا و یکی هم قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) تهران.
زمانی با اشاره به آخرین خوابی که از برادر دیده بود، بیان کرد: عازم حرم حضرت زینب (س) بودیم. شب خواب حمید را دیدم. با خوشحالی گذرنامه خود را به وی نشان دادم و گفتم «حمید عازم سوریه هستم»، همانند همیشه تبسمی کرد و گفت «من برایت هماهنگ کردم، بیا، من هم آنجا هستم.»
وی در پایان افزود: حرف و خواستهای نداریم جز تاکید برای دعای فرج آقا امام زمان (ع). اللهم عجل لولیک الفرج...
انتهای پیام/ ۷۱۱