معرفی کتاب من زنده ام

عبارت رمز دختر خمینی

سی و چند روز بیشتر از حمله ‌ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات‌الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند...
کد خبر: ۲۹۵۱۳
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۴ - 27September 2014

عبارت رمز دختر خمینی

کتاب «من زنده ام» خاطرات دوران چهار ساله ی اسارت خانم معصومه آباد در زندان های رژیم بعث صدام است. این کتاب توسط خود ایشان نوشته شده است و راوی مکمل یا مصاحبه گر ندارد. البته نویسنده در مقدمه کتاب از تعداد زیادی از همراهان خود که در مسیر تدوین و نوشتن اثر او را یاری کرده اند تشکر می کند. روایت کتاب من زنده ام؛ آن قدر با احساس و دقیق و ریز است که حضرت آقا در تقریظ شان این گونه از آن یاد می کنند؛

بسمالله الرحمن الرحیم

کتاب را با احساس دوگانه ی اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبائی ها و زشتی ها و رنجها و شادی ها آفرین گفتم. گنجینه ی یادها و خاطره های مجاهدان و آزادگان، ذخیره ی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنی ها را پرشمار می کند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهن ها و حافظه ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.

این نیز از نوشته هائی است که ترجمه اش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام می فرستم. یکی از مواردی که کتاب من زنده ام را در ژانر کتاب های تاریخ شفاهی و این دست روایت گری ها به خصوص در زمان جنگ متمایز می کند؛ شروع ماجراست.

آباد در کتابش از دوران کودکی اش شروع می کند. نه دوران کودکی در چند سطر؛ دوران کودکی که مخاطب در کتاب من زنده ام با آن مواجه می شود یک دوره کودکی کامل و مبسوط است. از جزئیات محل قرار گرفتن خانه شان تا تعاملات درون خانواده گرفته همه اش در این بخش وجود دارد. بخش دوم کتاب دوره نوجوانی و روایتش از آن دوران است؛ دوره که از فعالیت های دانش آموزی و معلم هایش می گوید. این مدل پرداختن به زندگی با این جزئیات تقریبا بی سابقه و شاید بسیار کم سابقه باشد. همین عامل که شاید خیلی در ظاهر اهمیت نداشته باشد، اما باعث می شود که مخاطب در همه مراحل مطالعه کتاب نگاهش به یک شخصیت در همه ابعاد و کامل باشد.

بناتالخمینی

سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بناتالخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره میکنند، از خوشحالی پایکوبی میکنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی میگویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید!

 آباد در کتابش در این مورد نوشته است: «نمیخواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می ترسیدم. نمی توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه ی امام حسین(ع) می خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب(س).

یکی از مواردی که می توانست این اثر خوب را خوب تر و شاید کامل تر کند، داشتن اعلام و منابع و ماخذ بود. بدیهی است با توجه به این که روایت اینکتاب داستان و یا رمان نیست و بخشی از روایت زندگی و مستند حوادثی است که در طی هشت سال جنگ اتفاق افتاده است؛ داشتن منبع می توانست این اثر را کامل تر کند.

چرا من زنده ام؟ یکی از مواردی که شاید برای مخاطب دانستنش جالب باشد؛ این است که چرا اسم کتاب «من زنده ام» شد؟ در صفحه ۱۲۸ کتاب، نویسنده دلیل این نام را توضیح می دهد: سلمان به من گفت: فقط قول بده گاهی با یه نوشته ما را از سلامتی ات مطلع کنی. با ناراحتی گفتم: چی؟ نوشته؟... نه نمی تونم، من کاغذ و قلم از کجا گیر بیارم؟

گفت: چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه می زنی. نمی خواد شاهنامه بنویسی، فقط بنویس: «من زنده ام».

روزی هم که در 12کیلومتری جاده آبادان به اسارت نیروهای بعثی درآمد، کاغذی از او به دست افسر عراقی افتاد که روی آن نوشته بود: «من زندهام!» در بازجویی، همین جمله کوتاه، شد یک رمز و سندی بر علیه معصومه! پس از دو سال که از اسارت او می گذشت، صلیب سرخ یک برگ آبی به عنوان نامه فوری به او داد که روی آن فقط دو کلمه بنویسد و برای خانواده اش بفرستد. معصومه نوشت: من زنده ام... بیمارستان الرشید بغداد. وقتی این نامه در بهار سال 1361 به دست برادرش «سلمان» رسید، با خود گفت: معصومه! چقدر تلاش کرده ای که همه لحظه و روز و خاطرات را در دو کلمه خلاصه کنی، دو کلمه ای که می خواستی با نوشتن شان به قولی که داده بودی وفادار بمانی: «من زنده ام...»

کتاب من زنده ام توسط انتشارات بروج در پانصد و پنجاه صفحه منتشر و روانه بازار کتاب شده است. گفتنی است که این کتاب در یک سال اول بعد از انتشارش بیش از چهل بار باز نشر شد و این باز نشر می تواند یکی از دلیل اقبال مخاطب به اولین اثر این چنینی باشد. اثری که در مورد خانم های در بند اسارت رژیم بعث است و توسط خود شخص روایت و نوشته شده است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار