به گزارش دفاع پرس از اصفهان، «ابوالفضل وطندوست» یادداشتی درباره یکی از عکسهای دوران دفاع مقدس که بیانگر حضور زنان در این نبرد نابرابر است را نوشته است که در ادامه آن را میخوانید.
این عکس مجموعهای از مادرانگی و زنانگی و خواهرانگی است، اتحادی همزمان و اتفاقی توامان. همچون دستی که هم زلفی را شانه میزد و هم دستاس را میگرداند؛ سنگ آسیا را به حرمت نام مقدس نان. با این وضوح که اتفاق و اتحاد، شرط لازم و کمینه برای هرگونه برافراشتگی و اعتلا است.
این عکس، سرهنگ تمامی را میماند که در خط مقدم، با ارتش یک نفرهاش وظیفه پیشروی دارد؛ ارتشی یک نفره، در مسیری یک طرفه. خودش فرمانده و سرباز همزمان است و در هر قدمش به جلو، نجوایی کند، یا که فریادی حتی «راه برگشتی نیست فرمانده». سرباز! که اگر به عقب بازگردی، در یکی از سه دستهای خواهی بود که باکری میگفت: «این زنان هرکدام، یک ارتش همه کارهاند.»
در تاج عکس، یک سکوی قهرمانی است. امام خمینی (ره) بر سکوی نخستش ایستاده؛ مثل و مانند آمدن و رفتنش؛ با دلی آرام و قلبی مطمئن.
در پس تصویر، تخته سیاهی به دیوار الصاق است، تختهای که سالها است که دیگر نیست و امروز منقرض است؛ مگر در همین عکسها. انگار دیگر کسی نمیخواهد بر سیاهی، خطوط روشنِ نحیفی ببیند حتی.
انگار یک قرن است از کرانه بیداری گذر کرده و به طوفان خواب گسیل شده باشیم. معتقدم که برکت را با انقراض این تختهها، از کومه مدارس بردهاند. مثل آن روز که ابوطیارهها و غارغارکها آمدند و عصمت اسب و استر را لکهدار کردند. مثل آن روز که ماشینهای حساب، برکت حجرهها را بردند و مکاسب و متاجر را به طاقچهها بخشیدند.
نقطه ثقل این عکس اما، ترکیب اسطورهای زن است و اسلحه؛ ترکیبی به ظاهر متنفاض. این ترکیب به غایت شاعرانه است؛ و بسته پیشنهادی وسوسه کنندهای به هر نویسنده یا هنرمندی میدهد.
میاندیشم، که اساساً اسلحه زنی است که یا کودکی را به آغوش میکشد و یا همسری او را در آغوش میگیرد. زنان اسلحه به دست، از انتهای تاریخ میآیند، از اهالی آرامشاند، آرامشی در بطن آشوب. جمع نقیضین هستند انگار، از بیزمانی و بیمکانی میآیند؛ از جایی که پس از صعود به آماج بهیمیت و پس از شتم و ضرب انسانیت، نه زمانی باقی مانده است و نه مکانی.
ترکیب زن و اسلحه، یک اتمسفر «تیم برتونی» است که ذات مخیله بشری وجودش را انکار میکند. لااقل تا نبیند باور نمیکند؛ جایی حوالی برزخ و دوزخ و بهشت که لمسش در این دنیا مرد جگردار میخواهد.
این یک موضوع تکراری است که زنها، دوشادوش مردها در جبهههای نبرد و ... باشند. اصلاً زن، خودش به تنهایی نام یک سلاح است؛ و گزارهای که این میزانسن و این ترکیبات کلاسیک را زیر و رو کرده «زنی که با دست اسلحه را نگاه داشته و با دندان حُجب و حیایش را».
و اما دخترکانی که پشت نیمکتها با هویتی مجهول و گمنام نشستهاند. با چشم و دهانی یقیناً کنجکاو. تو گویی آنها، ما همگانیم، زن و مرد و جوان و پیر و شیعه و سنی و اقلیت و اکثریت. همه شاگردی مکتبخانهای را میکنیم که سازوکار تفنگ پدری را به قلوبمان بیاموزند؛ و دری که گوشهی عکس باز است هم «مِن الغریب الی الحبیب» است و هم آن چراغ، که حسین ابن علی، شب عاشورا خاموش کرد.
این عکس تصویر یک زن است، زنی در منتها الیه زنانگی!
انتهای پیام/