به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، بیت المقدس شهری در دامنه جبال الخلیل، محل نزاع طرفین درگیر در سرزمینهای اشغالی است؛ شهری قدیمی در قلب فلسطین که محل تلاقی محلههای مسیحیان، مسلمانان و یهودیان است. محله مسلمانان بزرگترین محله شهر قدیمی بیتالمقدس است. «حرم شریف» شامل مسجد الاقصی (سومین مکان مقدس مسلمانان) و قبه الصخره نیز در همین محله قرار دارد.
دیوار ندبه (کتل) یا دیوار غربی در محله یهودیهای بیتالمقدس و کلیسای مقبره مقدس (محل به صلیب کشیده شدن و عروج عیسی مسیح) در محله مسیحیان در بخش شرقی این شهر واقع شده است.
شاید همین مقدمه کوتاه از بیوگرافی شهر بیتالمقدس به تنهایی بتواند پاسخ عنوان این گزارش را بدهد. شهری که از نگاه مسلمانان معراج پیامبر اکرم (ص) را شاهد بوده است و در اندیشههای مسیحیان به ویژه آنهایی که اصطلاحأ انجیلی نامیده میشوند محل به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح (ع) و در نتیجه مکان بازگشت دوباره منجی به دنیا و در نگاه یهودیان ارض مقدس که خداوند وعدهاش را به کلیم الله(ع) داده و نیز خاستگاه معبد سلیمان نبی (ع) نیز است و به همین دلیل پر بیراه نیست، اگر استدلال کنیم که بیتالمقدس مذهبیترین شهر جهان برای پیروان ادیان ابراهیمی (ع) است.
شاهد چنین مدعایی را در رجعتی کوتاه به مفهوم جنگهای صلیبی به خوبی خواهیم یافت آنجا که در تعریف جنگهای صلیبی میخوانیم: به سلسلهای از جنگهای مذهبی گفته میشود که به دعوت پاپ توسط شاهان و اروپاییان داوطلب برای بازپسگیری سرزمینهای مقدس از دست مسلمانان برافروخته شد. صلیبیان از جایجای اروپای غربی در جنگهایی مجزا بین سالهای ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ (۱۹۶ سال) شرکت داشتند. جنگهای مشابهی نیز در شبهجزیره ایبری و شرق اروپا تا قرن ۱۵ میلادی (۱۰۹۵ تا ۱۵۰۰ حدود ۴۰۰ سال) برپا بود. مبارزان صلیبی یا به اختصار صلیبیان، مسیحیان کاتولیکی بودند که علیه مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس در قلمرو روم شرقی و در ابعاد کوچکتر با اسلاوها و بالتهای پگان، مغولها، و خوارج مسیحی میجنگیدند؛ گرچه در بازههایی مسیحیان ارتدوکس نیز با آنها متحد شده، علیه مسلمانان به نبرد پرداختند، ولی صلیبیان، توسط پاپ مورد تکریم قرار گرفته و آمرزیده میشدند.
حوادث مربوط به جنگ جهانی دوم که به شکست آلمان نازی و متحدانش و در نبود دولت عثمانی که پس از جنگ جهانی اول تجزیه شده و حاکمیت بلامنازعش بر اکثر کشورهای عربی و به خصوص سرزمین فلسطین را از دست داده بود، آنقدر گویا است که نخواهیم چرایی دیگری در شکلگیری دولت غاصب صهیونیسم را طرح کرده و به آن پاسخ دهیم؛ اما نکته مهم در این میان ظهور ابرقدرت غربی نظام تازه سازمان یافته پس از جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا که اشاعه دهنده مکتب لیبرالیسم شد؛ همچنین رقیب شرقیاش، اتحاد جماهیر شوروی که از ادبیات کمونیستی و تفکرات مارکسیستی کارل مارکس نشات گرفته بود؛ که البته تنها وجه مشترکش با سیستم سرمایه داری غرب موافقت در تاسیس رژیم غاصب صهیونیست در بخشهای وسیعی از سرزمین فلسطین بود.
پس در نبود امپراطوری روم شرقی از نگاه اوانجلیستهای ساکن در آمریکا، امپراطوری ایالات متحده در تقابل با دولتهای عربی به ویژه نظام مصر و جمال عبدالناصر که متحد اصلی کرملین به حساب میآمد، باید حداقل در حوزه قدرت بخشی به صهیونیستها در تقابل با اعراب ایفای نقش جدی بر عهده میگرفت.
اما اونجلیستها چه کسانی هستند؟ فرقه اوانجلیسم (evangelists) یا مسیحیت انجیلی یکی از زیرشاخههای مسیحیت پروتستان است. این فرقه در سالهای 1820 تا 1830 در میان سفیدپوستان آمریکا شکل گرفت و اکنون یکی از مهمترین شاخههای مسیحیت افراطی سفیدپوست در آمریکا به شمار میرود. اگرچه آمار دقیقی از جمعیت اوانجلیستهای آمریکا وجود ندارد؛ اما پیشبینی میشود 15 تا 20 درصد جمعیت مسیحیان آمریکا اوانجلیست باشند. در ابتدا اوانجلیسم صرفاً به آمریکا محدود شده بود، ولی بعدها به کانادا و برخی نقاط اروپا نیز گسترش یافت. این فرقه به مسیحیت یهودگرا یا مسیحیت صهیونیستی نیز معروف است و پیروان این فرقه علاوه بر نزدیکیهای اعتقادی روابط بسیار خوبی با یهودیان دارند.
از عمده عقاید ویژه اوانجلسیتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اعتقاد به ظهور دوباره مسیح(ع)
هر لحظه در جهان جنگی میان خیر و شر برقرار است که با ظهور مسیح، خیر پیروز میشود و تنها اوانجلیستها رستگار میشوند.
اعتقاد به جنگ آخرالزمان یا آرماگدون و پیروزی مسیح در این جنگ و برقراری صلح جهانی.
اعتقاد به وجود پیکر سلیمان نبی در زیر مسجدالاقصی. اوانجلیستها معتقدند مسجدالاقصی محکمه مسیح است و باید بازسازی شود.
اعتقاد به اینکه خداوند بیتالمقدس را برای یهودیان به وجود آورده و حکومت مسیح در بیتالمقدس برقرار خواهد شد؛ بهعلاوه آنان معتقدند رژیم اشغالگر قدس و صهیونیزم برنامه خداوند برای خاورمیانه و جهان است؛ و در آخر آنها معتقدند با ظهور دجال (شخصیتی شیطانی در فرجام شناسی مسیحی و اسلامی) یهودیان به مسیح اعتقاد مییابند و در آخرالزمان تمام یهودیان جهان به فلسطین مهاجرت میکنند.
مهمترین بخش ماجرا اعتقاد آنان به ظهور آخرالزمانی منجی در بیتالمقدس و مهاجرت تمام یهودیان جهان به فلسطین به قصد ورود و پذیرش آیین مسیحیت انجیلی (اوانجلیست ها) است.
ایده انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس مربوط به دیروز و امروز نیست که حالا تاجر بیسواد نیویورکی که حتی نمیتواند اسم همسرش را درست بنویسد، قهرمان ماجرا نامیده شود. از فردای پیروزی صهیونیستها در جنگ شش روزه با اعراب، دولتمردان رژیم غاصب قدس همواره به واشنگتن فشار میآوردند تا این انتقال صورت گیرد و حتی در مذاکرات مربوط به کمپ دیوید اول میان مناخیم بگین، جیمی کارتر و انور سادات هم این مساله مطرح شده بود و در کمپ دیوید دوم نیز اصلیترین دلیل شکست مذاکرات توسط مقامات آگاه سیاسی غرب، مخالفت بیل کلینتون با خواست ایهود باراک در انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس و عدم فشار وی در این خصوص به یاسر عرفات به حساب آمد.
هرچند که کنگره ایالات متحده در سال ۱۹۹۵، طی قطعنامهای انتقال سفارتخانه این کشور به بیتالمقدس را تصویب کرد؛ ولی دلیل اصلی مخالفت رهبران آمریکا از بیل کلینتون گرفته، بوش پسر و باراک اوباما با انتقال سفارتشان از تلآویو به بیتالمقدس، چیزی نبود جز استقلال نصفه و نیمه اعراب و احساسات ناسیونالیستیشان نسبت به این موضوع که در صورت انجام، پایههای تشکیل دولت مستقل فلسطینی را برای همیشه فرو خواهد ریخت و حتی رهبران اروپایی هم مخالف اصلی یکدست سازی سرزمین فلسطین توسط رژیم صهیونیستی بودند.
مسالهای که متاسفانه و حداقل از جانب اعراب، امروزه به هیچ روی دیگر وجود خارجی ندارد.
در واقع ملک سلمان بر خلاف سایر اسلافش در شبه جزیره عرب که خیلی کمرنگ و برای حفظ ظاهر خادمالحرمین شریفین در مکه و مدینه بودند، دربست خادمالحرمین خبیثین در واشنگتن و تلآویو شد. کینه او و ولیعهد جاهطلبش از ملت بزرگ ایران به قول اعراب آنچنان شتری شد که به گفته ظریف دیگر کاری نمانده که برای بر هم زدن برجام انجام نداده باشند و مسلما با روی کار آمدن دونالد ترامپ حق دارند که به اصطلاح کپکشان خروس بخواند. حتی اگر وی با غرور فریاد زند که آنها را دوشیده است؛ با بستن قراردادهایی 500 میلیارد دلاری.
در چنین شرایطی مسلم است که دیگر برای اعراب نه هویتی باقی مانده و نه غرور ناسیونالیستی که قرنهاست به آن میبالند. وقتی متحد اصلیشان آنها را گاو مسلک میپندارد و روزه سکوت میگیرند پس چرا نباید امثال ترامپ خنجر را نه از پشت بلکه از روبرو وارد سینههایشان کند. همان زمانی که در کنارشان به رقص شمشیر مشغول شد.
انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس آن هم نه در شب تاریک بلکه روز روشن؛ نه بی سروصدا بلکه با تبلیغات فراوان رسانهای، با شرکت میهمانان نام آشنایی، چون ایوانکا ترامپ و همسرش جرد کوشنر در مراسم افتتاحیه سفارت در بیتالمقدس و پیام تبریک تاجر نیویورکی از طریق ویدئو کنفرانس.
بنگرید به متن خبر بیبیسی فارسی: «آمریکا روز دوشنبه سفارت خود را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل کرد. این اقدام در حالی انجام میشود که فلسطینیان آن را ضربهای مهلک به به روند صلح میخوانند.»
به رسمیت شناختن بیتالمقدس بعنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارتخانه آمریکا به این شهر در قالب یک حرکت نمادین، از شعارهای مهم دونالد ترامپ در کارزار انتخابی بود.
حالا دیگر به خوبی میتوان در جمعبندی به چرایی پرسش اصلی رسید؛ بیغیرتی سران اتحادیه عرب و در راسشان مقامات رژیم سعودی که رسمأ اعلام میکنند در تقابل با ایران، متحد اصلی اسرائیل در پیشبرد اهداف منطقهای شدهاند و افزایش چشمگیر اندیشههای مسیحیت صهیونیستی که همانا اونجلیستها در آمریکا هستند.
البته در این میان نقش لابی صهیونیستی آیپک را در تصویب قوانین حمایتی از دولت غاصب اسرائییل توسط سناتورهای آمریکایی اعم از دموکرات و جمهوریخواه را نباید نادیده گرفت.
آیپک آنچنان در سوق دادن دولت آمریکا به سوی حمایت تامه از منافع اسرائیل تاثیرگذار است که به همین مناسبت، روزنامه واشینگتنپست طی یادداشتی به قلم «دوگ راسینو»، استاد تاریخ دانشگاه اوسلو و پژوهشگر صهیونیسم آمریکایی، به بررسی تاریخچه و نقش آیپک پرداخته و نوشت: گروه لابی آیپک یا «کمیته امور عمومی اسرائیل آمریکا» (AIPAC) یکی از گروههای متنفذ طرفدار اسرائیل در واشینگتن است. این گروه از چهارم تا ششم مارس جاری کنفرانسی برگزار میکند که در آن شخصیتهای سیاسی برجستهای عموما به نفع اسرائیل سخنرانی میکنند. «آیپک، کمیته متنفذ و متکبر امور عمومی اسرائیل آمریکا که خود را «لابی طرفدار اسرائیلِ آمریکا» معرفی میکند، در حال برگزاری کنفرانس سیاستی سالانهاش میباشد. سیاستمداران برجسته از 2 حزب برای سخنرانی در مراسم پرهیاهوی این گروه رقابت میکنند. همه به آیپک برای دلایل موجه، توجه میکنند. از اواخر دهه ۱۹۷۰، آیپک به طور غیر رسمی، مساهمتهای کارزاری مهمی برای نامزدهای انتخابشده برای کنگره انجام داده است؛ پیامهای آن درباره خاورمیانه، در مکالمات سیاست خارجی واشینگتن، اساسی است.»
راسینو ادامه داد: «برخی آیپک را دوست دارند و برخی از آن متنفرند. برخی از آن میترسند. با این حال، آیپک، در سیاست آمریکا، در سیاستورزی آمریکا و در زندگی یهودیان آمریکا، عامل مهمی است.».
اما این که چه باید کرد؟ به نظر میرسد بهترین پاسخ در این خصوص را در روز جهانی قدس که از جانب بیانگذار کبیر انقلاب اسلامی(ره) مطرح شده است، جویا شویم. پاسخی مسلمانان روزه دار سراسر جهان به ترامپ و همپیمانانش دادند.
انتهای پیام/ 451