به بهانه سالگرد شهادت شهید مصطفی چمران؛

از «حفظ پاوه» تا «اهدای حکم فرماندهی به سیدحسن نصرالله»

حوالی بعد از ظهر روز یکشنبه ۳۱ خردادماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی در اوج گرمای خوزستان، هنگامی که دکتر چمران بر روی خاکریز مشرف به دشمن ایستاده و در حال توجیه فرمانده جدید محور نسبت به وضعیت خودی و دشمن در منطقه مشغول بود، چند خمپاره چند خمپاره در نزدیک آنان فرود می‌آید؛ آخرین خمپاره که منفجر می‌شود.
کد خبر: ۲۹۶۴۸۲
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۶ - 21June 2018

از «حفظ پاوه» تا «اهدای حکم فرماندهی به سیدحسن نصرالله»به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، اسفندماه سال ۱۳۱۱ هجری شمسی «مصطفی چمران» در خانواده‌ای مؤمن در یکی از محلات قدیمی تهران به نام «سرپولک» به دنیا آمد.

او برای تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، به مدارس انصاریه، دارالفنون و البرز رفت و در این دوران همواره دانش آموز ممتاز در هر دوره بود. ویژگی‌های برجسته علمی او باعث شد تا استعدادش برای دیگران نیز نمایان شود و یکی دو سال بعد از ورود به دانشگاه در رشته فیزیک پلاسما، به آمریکا بورسیه شود.

امیر سرتیپ «غلامحسین دربندی» رئیس کمیته راویان نور کشور و یکی از شاگردان شهید چمران در سال‌های نخست پیروزی انقلاب، در این زمینه به میزان می‌گوید: «شهید چمران علاوه برآنکه شخصیتی متین و آرام داشت، دارای رتبه‌های ممتاز علمی فراوانی بود. دانش نظامی او همچون دانش علمی‌اش، بر پایه ایمان و اعتقاد راسخ او به خدا قرار داشت. شهید چمران جزو اولین کسانی بود که در دهه ۳۰ رشته فیزیک پلاسما که امروز به نام هسته‌ای معروف است را برگزید و علی‌رغم تمام سختی‌ها و مشکلات به تحصیل در آن رشته پرداخت. شهید چمران بورسیه دانشگاه برکلی آمریکا که یکی از مهمترین و بزرگترین دانشگاه‌های آمریکاست را دریافت کرد و در آنجا با نمراتی بسیار خوب فارغ التحصیل شد. شهید چمران با شروع به کار خود در ناسا (سازمان فضایی آمریکا) دارای امکانات، رفاه و موقعیت ایده‌آلی شد.»

دفاع از مظلوم

وی در قلب آمریکا در هرجایی که فرصتی به دست می‌آورد حتی در محیط‌های علمی و در میان پژوهشگران، همواره در دفاع از مظلومان فلسطین و لبنان سخن می‌گفت و بر ضرورت مبارزه همه‌جانبه علیه دولتمردان ظالم آمریکا، انگلیس و صهیونیسم بین‌الملل تأکید می‌ورزید. همچنین، در هر فرصتی که به دست می‌آورد، کودتای آمریکایی-انگلیسی ۲۸ مرداد و حوادث شانزدهم آذرماه سال ۱۳۳۲ هجری شمسی را برای اطرافیان تشریح می‌کرد و از لزوم مبارزه با حکومت‌های دست‌نشانده استعمار در ایران برای سایر دانشجویان ایرانی و حتی غیر ایرانی سخن می‌گفت و علیه رژیم ستم‌شاهی افشاگری می‌کرد.

همین اقدامات او سبب قطع بورس تحصیلی‌اش شد؛ ولی مصطفی دست‌بردار نبود و همواره برای تبیین حق تلاش می‌کرد. امیر دربندی در این‌باره نیز می‌گوید «اولین درس بزرگ شهید چمران به جامعه اسلامی ما و به خصوص نظامیان این است که مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق مظلومان تعطیل‌بردار نیست و ما وظیفه داریم برای رسیدن به هدف‌هایی بزرگ، بسیاری از منافع شخصی خود را کنار بگذاریم. او با شرایط ایده‌آلی که به لحاظ مالی و رفاهی داشت، در همان آمریکا ازدواج کرد و صاحب فرزند نیز شد. او تمام شرایط و امکاناتی که برای یک نفر می‌تواند رفاه به همراه بیاورد را یک‌جا به مقدار بسیار زیاد با خود داشت، اما وقتی که پای حمایت از اسلام و دفاع از حق مظلوم و مبارزه با استکبار پیش آمد، تمام آن‌ها را خیلی راحت رها کرد و پشت سر گذاشت. همانطور که به هنگام نماز تکیبرةالاحرام می‌گوییم و هر کاری را جز خواندن نماز بر خودمان حرام می‌کنیم، شهید چمران نیز همه امکانات رفاهی را که از آن‌ها بهره‌مند بود، برای دستیابی به هدفی والاتر، رها کرد. شهید چمران با وجود داشتن زن و بچه و یک زندگی مرفه، اولویت اصلی را تشخیص داد و برای اعتقادش بذل جان کرد.»

حضور در لبنان

دکتر چمران در سال ۱۹۷۱ میلادی به دعوت امام موسی صدر و پیشنهاد مهندس بازرگان، برای تأسیس مدرسه صنعتی جبل آمل به جنوب لبنان رفت و در آنجا ضمن مدیریت مدرسه، به همراه امام موسی صدر، حرکت المحرومین را بنیان نهاد. مدتی بعد به علت آغاز جنگ‌های داخلی لبنان و لزوم حفظ شیعیان از خطر احزاب دیگر و تجاوز‌های مکرر رژیم غاصب صهیونیستی، آنان اقدام به تشکیل أفواج المقاومت اللبنانیة (سازمان امل) کردند. یکی از کسانی که در سازمان امل از دکتر چمران برای یکی از محور‌ها حکم فرماندهی دریافت کرد، طلبه نوجوانی به نام «سید حسن نصر الله» بود، که امروزه مایه فخر مسلمین جهان و وحشت صهیونیست‌های غاصب شده است؛ وی سال‌هاست که دبیر کلی حزب الله لبنان را بر عهده دارد و یکی از شخصیت‌های محبوب کشور لبنان و حتی جهان اسلام محسوب می‌شود.

همراهی با انقلاب

دکتر چمران در تاریخ ۲۸ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ با عده‌ای از دوستانش در سازمان «امل» به قصد دیدار با امام امت به ایران آمد؛ هنگامی که امام به وی فرمود که بماند و به انقلاب خدمت کند، مخلصانه آماده خدمت شد. ضرورت‌های موجود آن روز‌های انقلاب، سبب شد تا دکتر چمران نسبت به آموزش اولین گروه مردمی به نام پاسداران انقلاب در کاخ سعدآباد همت گمارد، تا کشور بتواند در برابر حوادث و آشوب‌های احتمالی واکنش مناسبی نشان دهد. دکتر چمران با پذیرش پست معاونت نخست وزیر در امور انقلاب تلاش کرد تا به رفع محرومیت و حل مشکلات برخی از مناطق محروم کشور که مسائل آن مناطق می‌رفت به بحرانی سیاسی، امنیتی و نظامی برای کشور مبدل شود بپردازد. در بحران کردستان نیز بار‌ها سعی کرد که از طریق مذاکره با سران گروهک‌های ضد انقلاب بحران را حل کند و نگذارد که کار به جنگی خونین بکشد؛ ولی آن هنگام که با مذاکره، جنایات گروهک‌ها متوقف نشد و آخرین نقطه مقاومت (شهر مرزی و استراتژیک پاوه) در خطر سقوط واقع شد، قاطعانه تصمیم به نبرد با ضد انقلاب گرفت. در آن شب هولناک که می‌رفت همه هستی شهر توسط احزاب دموکرات و کومله بلعیده شود، دکتر چمران فرماندهی اندک نیرو‌های مقاومت را بر عهده گرفت و تا صبح که فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر شکست محاصره پاوه به ارتش و دولت موقت ابلاغ و از طریق صدا و سیما پخش شد، شهر را حفظ کرد؛ وقتی نیرو‌های تازه نفس اعم از ارتش، سپاه، ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی و سایر نیرو‌های مردمی به شهر رسیدند، آنان را سازماندهی و ظرف ۱۵ روز، تمام اراضی اشغالی را آزاد کرد و جنگ اول کردستان را با پیروزی قاطع جمهوری اسلامی ایران خاتمه داد.

وزارت دفاع

پس از حوادث تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران و استعفای دسته جمعی دولت موقت، در تاریخ شانزدهم آبان ماه سال ۱۳۵۸ دکتر چمران از سوی شورای انقلاب به وزارت دفاع منصوب شد. وی در این پست نیز تلاش کرد اوضاع آشفته ارتش را سامان دهد و به تقویت نهاد نوپای مردمی انقلاب (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) بپردازد. امیر دربندی در این زمینه می‎‌گوید: «نظامیان ارتش با توجه به اینکه از سوابق مبارزاتی و نظامی شهید چمران آگاه بودند، وزارت دفاع ایشان نیز برای‌شان بسیار مقبول و جاافتاده بود. صداقت، شجاعت و روحیه ولایی شهید چمران، ایشان را در میان نظامیان به یک چهره فوق‌العاده محبوب تبدیل کرده بود. اقشار مختلف ارتش شهید چمران را با جان و دل پذیرفته بودند.»

شهادت

در اواخر شامگاه ۳۰ خردادماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، ارتش بعثی عراق پاتک سنگینی را در حوالی روستای دهلاویه به اجرا درآورد که فرمانده محور، سرگرد ایرج رستمی در آن پاتک به شهادت رسید. به محض وصول خبر شهادت رستمی به ستاد جنگ‌های نامنظم در اهواز، صبح فردا، دکتر چمران، سرگرد سید احمد مقدمپور را به مقر فرماندهی احضار کرد و پس از اعلام خبر شهادت سرگرد ایرج رستمی، فرماندهی آن محور را به وی واگذار کرد. پس از ابلاغ دستور، خودش فرمانده جدید را برای معرفی به نیرو‌های مستقر در آن محور برد. مدتی به نیروهایش سرکشی و برای آنان سخنرانی کوتاهی کرد و آنان را دلداری داد؛ وی در آن سخنرانی کوتاه گفت: «خداوند رستمی را دوست داشت؛ ‌ای کاش! ما را هم آنقدر دوست داشته باشد که پیش خودش ببرد.» حوالی بعد از ظهر روز یکشنبه ۳۱ خردادماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی در اوج گرمای خوزستان، هنگامی که دکتر چمران بر روی خاکریز مشرف به دشمن ایستاده و در حال توجیه فرمانده جدید محور نسبت به وضعیت خودی و دشمن در منطقه مشغول بود، چند خمپاره در نزدیک آنان فرود می‌آید؛ آخرین خمپاره که منفجر می‌شود، محافظ دکتر، «حدادی» و فرمانده جدید محور سرگرد سید احمد مقدمپور به شهادت می‌رسند؛ ولی دکتر چمران به شدت زخمی می‌شود. امدادگران فوری وی را به بیمارستان سوسنگرد منتقل می‌کنند؛ ولی به علت شدت جراحات کاری از دست پزشکان برنمی‌آید و روح بلند دکتر مصطفی چمران، پس از سال‌ها مجاهدت خستگی‌ناپذیر برای نجات محرومین و مستضعفین از دست مستکبرین عالم به سوی خدای متعال پر می‌کشد.

منبع: میزان

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار