به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حاج حیدر رحیمپور ازغدی، پدر حسن رحیمپور ازغدی و از فعالان و مبارزان سیاسی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت است که از سال 42 تا پیروزی انقلاب اسلامی همراه با مبارزه علیه رژیم پهلوی کنار حضرت امام (ره) بوده است؛ او از دوستان نزدیک، صمیمی و هممباحثهای آیتالله خامنهای در دوران جوانی در مشهد مقدس بوده و با مواضع و مبانی فقهی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی ایشان آشناست. بر همین اساس و با توجه به ورود به دوران 30 سالگی رهبریِ آیتالله خامنهای، از حیدر رحیمپور برای گفتوگو دعوت کردیم که در نهایت منجر به مصاحبه یکساعته حضوری در منزل شخصی وی در مشهد مقدس شد.
از حیدر رحیمپور ازغدی که خود شاگرد بزرگان حوزه علیمه بوده و دوستی صمیمیای با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشته درباره روزهای جوانیاش با آیت الله خامنهای میپرسم که میگوید که همیشه دلش برای روزهای جوانی که با رهبر انقلاب داشته تنگ میشود و او برای آنکه این روزها را برای خودش، یادآوری کند به دیدار رهبری میرود؛ دیداری که میگوید نیاز چندانی به هماهنگی ندارند و هر وقت که دلش بخواهد، میتواند رهبر را ببیند؛ «میروم نماز بیت رهبری، ایشان که من را میبیند، دستم را میگیرد میرویم یک گوشه مینشینیم و صحبت میکنیم».
درباره شناختش از رهبر انقلاب ادامه میدهد: آقای خامنهای از نظر سنی هفت سال از من کوچکتر هستند. من با ایشان دوست صمیمی بوده و هستم و ایشان را کامل میشناسم. آقای خامنهای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیهش باشد دست از حق و حقیقت نمیکشد و برای دفاع از حق از هیچ اقدامی دریغ نمیکند. آقای خامنهای پیرو واقعی مکتب امام صادق است، من هیچوقت ندیدیم ایشان حرفی بزند یا کاری بکند که برای خودش باشد یعنی همیشه سعی کرده طبق آموختههای خود از مکتب امام صادق (ع) عمل کند.
وی که در خلال مصاحبه با ذکر نمونههایی از سادهزیستی رهبر انقلاب چندین بار این خصوصیت ایشان را تحسین کرده بود، میگوید که آیتالله خامنهای همیشه سادهزیست بودند و سادهزیستی ایشان در قبل رهبری بیشتر «متقیانه» و بعد از رهبری «متعهدانه» بوده است؛ آقای خامنهای واقعاً همیشه سادهزیست بودند، البته اگر عالمی اینچنین نباشد، عالم نیست. همه علمای بزرگ اینچنین بوده و هستند. همه علمای حقیقی بزرگ بر خود سخت میگیرند. زندگی پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و ائمه (ع) ما مساوی با کمترین طبقات بود. مراجع را نگاه کنید، بلافاصله بعد از انقلاب بهدلیل اینکه امنیت نبود قرار شد شماری از مسئولان موقتاً در برخی کاخها بهدلیل امنیت بالای آن زندگی کنند اما آقای خامنهای برای خود ننگ میدانست که در چنین مکانی هرچند موقت زندگی کند. یادم هست ایشان وسائل زندگی خود را برای اسبابکشی جمع کردند که تمام آنها در یک وانت جمع شده بود.
رحیمپور ازغدی که خاطرههای زیادی از دوران جوانی مقام معظم رهبری دارد، در این باره یادآور میشود: «آیتالله خامنهای چند وقت پیش آمد مشهد. به یکی از دوستان گفته بودند «من همه دوستان را دیدم غیر حیدرآقا". آقای شمقدری گفته بودند «بروم ایشان را بیاورم» که آقا گفتند «نه، خودم میروم منزلشان». آیت الله خامنهای آمدند خانه ما. برایش وقتی آجیل آوردیم، گفت «من آجیل نمیخوردم، از وقتی رهبر شدم اصلاً آجیل نخوردم چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند، مگر فقرا آجیل میخورند؟!»، یک بار هم، در بیت بودم. آقای خامنهای به من گفتند «بچههای سپاه اینجا غذا میخورند و شما هم بیایید». من رفتم و یک کتهپلو آوردند، خوردیم. یک بار هم یادم هست، عدسپلو آوردند که به آقای خامنهای گفتم، «میدانی که من کبابخور هستم، این غذاها مال خودتان» (با خنده)».
وی میافزاید که آیتالله خامنهای حتی در اوایل انقلاب با برخی مسئولان نظام که در قصرهای شاهنشاهی زندگی میکردند مخالف بود و زندگی در قصر یا خانههای اشرافی را را برای خود ننگ میدانست. البته یادم هست وقتی قبل از رهبری، آقای خامنهای منزل ما میآمدند، کباب هم اگر بود، میخوردند اما بعد از رهبری که آمدند حتی آجیل هم نمیخورند، چون فقرا نمیتوانستند آجیل بخورند.
آقای خامنهای زندگی در قصر را ننگ میدانست؛ ایشان میگفت «مگر فقرا آجیل میخورند که من هم بخورم»
او درباره برخی نقلقولها درباره میزان رفاقت و صمیمتش با رهبر انقلاب، میگوید که «برخی شلوغش کردهاند، ایشان رفیق زیاد دارد و من هم یکی از آن رفیقان هستم»؛ البته رفیقی که تصریح میکند «من هر زمانی دلم برای ایشان تنگ میشد به دیدار ایشان میرفتم. الآن هم هر وقت دلم بخواهد میتوانم ایشان را ببینیم. من تاریخش را بهیاد ندارم، هر زمانی بخواهم به دیدار ایشان رفتهام. متأسفانه یکیدوسال است که من بهدلیل وضعیت جسمی نمیتوانم تهران بروم منتهی ایشان در این مدت خانه ما آمدند و ایشان را دیدم».
آقای خامنهای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیهش باشد، دست از حق و حقیقت نمیکشد
وی در پاسخ به ادعای کسانی که میگویند آیتالله خامنهای بهدلیل کارهای فراوان اجرایی، زمان لازم برای کار علمی حوزوی نداشته است، تأکید میکند: آیت الله خامنهای در 22 سالگی «کفایه» میگفت؛ یعنی سختترین کتابهای سطح. وقتی نزد آقا (امام خمینی) رفت چهار پنج سالی که خارج میخواند بیشترین اشخاص از جمله آیتالله رفسنجانی رحمه الله میگفتند «والله» ایشان مجتهد است. بعد از اینکه ولی فقیه شدند یک روز خانه ایشان رفتم و دیدم آقای مؤمن و آقای خزعلی، آقای هاشمی (هاشمی شاهرودی) آمدند، یعنی، چهار شاگرد آقای صدر (ره)، آقای خویی (ره) و امام خمینی (ره) آمده بودند تا جلسه شورای فقهی تشکیل بشود و مباحث فقهی در آن مطرح گردد؛ یعنی با هم مباحثه علمی کنند.
رحیمپور ازغدی با بیان اینکه، «بعد از آن جلسات فقهی بود که همه اذعان کردند که آقای خامنهای، اعلم است» توضیح میدهد: در ایامی که ایشان تازه رهبر شده بودند، با فقهای برجسته چندین سال مباحثه میکردند، بنابراین آقای خامنهای، بحث علمی و فقهی را بهصورت ریشهای دنبال کردهاند و به علوم فقهی احاطه کامل دارند؛ من خدا را شاهد میگیرم که آقای خامنهای اعلم فقهای زمانه است. بعد از این که در 23 سالگی مجتهد بودند، 15 سال کار علمی کردند. آقای خامنهای اعلم به فقه عبادی است؛ در فقه سیاسی و اجتماعی و مدیریت هم که رقیب ندارد.
آقای هاشمی گفتند که آیت الله خامنهای اعلم است. متحجرین و مرتجعین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بود
رحیمپور ازغدی، آیتالله خامنهای را یک روشنفکر واقعی و ذاتی میداند و میگوید کهمتحجرین و مرتجعین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بود؛ وی درباره چرایی مخالفت متحجرین با رهبر انقلاب نیز میگوید: «شیعه انگلیسی از فقیهی میترسد که در امور اجتماعی قوی باشد. آقای خامنهای در امور اجتماعی مدیریتی بینظیر دارد. ایشان از آنهایی نبود که بنشیند و دستور بدهد، خودش وسط میدان بود. با همین فرماندهان بوده و با اینها زندگی کرده است. از کسانی نبود که خانه بنشیند و از دور جنگ را مدیریت کند. یادم هست یک بار گفتند آقای خامنهای از جبهه آمده، من نزد ایشان رفتم. گفتند ایشان به دبیرستان علوی رفته است. به آنجا رفتم. نگهبان جلوی در گفت، آقای خامنهای گفته «اگر از دفترم هم تماس گرفتند، من را تا 4 بیدار نکنید چون 48 ساعت است که نخوابیدهام». گفتم «به ایشان سلام برسانید». یکباره دیدم آقای خامنهای از پشت شیشه گفتند «بگویید حیدرآقا بیاید داخل». آقای خامنهای به من گفت «درست است که خیلی خسته هستم ولی دوست دارم با شما قدری حرف بزنیم». از بیکفایتیهای بنیصدر در جبهه صحبت کردند».
متحجرین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بودند؛ شیعه انگلیسی از فقیهی میترسد که مثل آقای خامنهای به فقه اجتماعی مسلط باشد
«من اهل غلو کردن درباره هیچ کسی نیستم و بر اساس مشاهداتم میگویم که آقای خامنهای نه یک روشنفکر، بلکه فراتر از روشنفکران مطرح بوده و هستند. البته روشنفکر مذهبی یا غیرمذهبی نداریم. کافر و مسلمان داریم. کافرها برخی روشنفکر هستند و برخی خرفت و در مسلمانان هم اینچنین است. کسی که بیشتر ببیند و از لحاظ فکری قویتر باشد، روشنفکر است. آقای خامنهای ذاتاً روشنفکر است و با مطالعات و نگاه خاصی که داشتهاند، واقعاً یک روشنفکر نابغه است»، این بخشی از دیگر اظهارات رحیمپور ازغدی در این مصاحبه است.
وی همچنین درباره ادله خود در این باره میگوید: باز هم میگویم نمیتوانم مشاهدات خود را انکار کنم و بگویم آقای خامنهای روشنفکر نیست. نگاه روشن و فکر روشن ایشان برای همه ثابت شده است. آقای خامنهای آنقدر روشنفکر است که روشنفکران ایران باید نزد ایشان درس روشنفکری بخوانند. خیلی قویتر از این هستند که شما تصور میکنید. هر کسی بود نمیتوانست این مدت با اینهمه مشکل و دشمن، این انقلاب را نگه دارد. روزی به ایشان درباره مدیریت کشور نقدی کردم؛ ایشان در پاسخ گفتند «این به شما مربوط است که رأی به یک رئیسجمهور دهید یا وکیلی انتخاب کنید که صرفاً نظارت کند. ببینید 2 کار به ولی فقیه واگذار شده است که یکی حفاظت از مرزهای کشور که با چندین سال جنگ با دشمن جهانی، توانستیم طوری مرزها را حفظ کنیم که یک وجب هم به دشمن نرسد. یکی هم مرزهای دین است که ذرهای در انقلاب اسلامی التقاط حاصل نشده است». به آقای خامنهای گفتم، «پس برخی ناکارآمدیها برای چیست؟»، گفتند «این مربوط به انقلاب نیست بلکه ناشی از برخی اشتباهات و انتخابهاست».
آقای خامنهای ذاتاً یک روشنفکر است؛ نه یک روشنفکر، بلکه فراتر از روشنفکران مطرح که روشنفکران داخلی باید نزد او شاگردی کنند
«هر سه نفر رفیق و خیلی با هم بودیم. بحث رفاقت بود نه ارتباط!»، این جمله پاسخ حیدر رحیمپور به سؤالی درباره دوستی مقام معظم رهبری با او و دکتر شریعتی است؛ او پاسخ میدهد: «رفیق بودیم تا اینکه صرفاً با یکدیگر در ارتباط باشیم»، رفاقتی که بهگفته رحیمپور، 20 سال در مشهد طول کشیده است. وی در توصیف رابطه دکتر شریعتی با مقام معظم رهبری گفت: آقای خامنهای و آقای شریعتی بیشتر با هم رفیق بودند تا اینکه بگویم با هم فقط ارتباط داشتند. آقای خامنهای از شریعتی نقد میکردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند که نقد کنند چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود و لازم بود که آقای خامنهای ایشان را نقد کند. من هم به آقای شریعتی نقد میکردم. اینکه بگویند آیا آقای خامنهای، شریعتی را قبول داشتند یا نه، سؤال درستی نیست چون انسانها معصوم نیستند و ممکن است کارهای نامطلوب هم داشته باشند آقای شریعتی چون اطلاعات فقهی لازمی نداشتند، خطاهایی مرتکب میشدند و حق با آقای خامنهای بود که او را نقد کنند.
آقای خامنهای و شریعتی بیشتر با هم رفیق بودند؛ آقای خامنهای شریعتی را نقد میکردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند؛ چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود
رحیمپور ازغدی با «سخت» خواندن توصیف دوستی مقام معظم رهبری و دکتر شریعتی میگوید که رفاقت مقام معظم رهبری و دکتر شریعتی مانعی برای نقدهای فقهی، علمی و منطقی آیتالله خامنهای به دکتر شریعتی نبود و چون آیتالله خامنهای فقیه بود و در عین حال آقای شریعتی نیز سواد فقهی لازم را نداشت، ایشان (مقام معظم رهبری) حق داشتند که به شریعتی انتقاد کنند.
وی با رد برخی ادعاها درباره شریعتی مبنی بر عدم نقدپذیری میگوید که دکتر شریعتی نهتنها از آیتالله خامنهای بلکه اشکال را از هرکسی قبول میکردند؛ او در نقل خاطرهای درهمینباره میگوید: یک روز دکتر شریعتی در همین اتاق روبهرو نشسته بود و درباره ولی فقیه صحبت میکرد. میگفت نظام اسلام این چنین است که فقها بین خود کسی را به اعلمیت قبول دارند و وقتی این اعلم مطلبی را بیان کرد، همه باید اطاعت کنند. من مخالفت کردم و گفتم همه مجتهد هستند و حق انتقاد دارند. آقای شریعتی میگفت، اگر مجتهدین میخواهند اسلام جان تازه بگیرد باید همه از بین خود یک نفر را برگزینند و همه هرچه او میگوید انجام دهند. این حرف شریعتی است که اشکال گرفتیم و ایشان قبول کرد.
«بهنظر من شریعتی بهخلاف آنچه همگان تصور میکنند یک چهره همچنان مظلوم است و این بهدلیل طرفداران و مخالفان اوست، یعنی از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست»، این جمله مشهور مقام معظم رهبری درباره دکتر شریعتی است؛ جملهای که حیدر رحیمپور ازغدی از آن بهعنوان محبت و علاقه آیتالله خامنهای به دکتر شریعتی یاد میکند و توضیح میدهد: ما 20 سال با هم رفیق بودیم و دائم با هم حرف میزدیم، بحث میکردیم. شریعتی میگفت که «اگر در ایران چند روحانی همانند آقای خامنهای داشته باشیم، ایران اسلامی میشود».
شریعتی میگفت «اگر در ایران چند روحانی همانند آقای خامنهای داشته باشیم، ایران اسلامی میشود»
رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از گفتوگوی خود با گلایه از کسانی که بهگفته او کسانی هستند که ژست مخالفت با رهبری را میگیرند، در توصیف مخالفین میگوید: اسم اینها را منافق و کاهل مینامند. با امیرالمؤمنین بودند و بعد با ایشان مخالف شدند و یا از ایشان کنار کشیدند یا خوارج شدند. البته مرحله دارد برخی کاهلین هستند، برخی بدبین هستند، برخی تنبل هستند، اینها مخالفت کلاسیک نیست، 10 جور مخالفت وجود دارد باید دید نوع مخالفتشان چیست.
میگوید مدیریت رهبر انقلاب برای همه ثابت شده است و امروز ایشان بهنحوی جبهه مقاومت را مدیریت کرده که نظام استکبار با تمام توانش نتوانسته ایران را ذرهای بهاندازه عراق، سوریه، افغانستان، لیبی ناامن کند؛ او میگوید البته برخی در داخل همراه با دشمنان خارجی عمل میکنند تا اقتدار رهبری را تضعیف کنند اما موفق نخواهند شد چون مردم هوشیار و حامی رهبری هستند.
آقای خامنهای در مدیریت جبهه مقاومت در منطقه اینقدر موفق بودهاند که همه قدرتها با هم نتوانستند هیچ غلطی کنند
در ادامه به برجام و بحث مذاکره با آمریکا اشاره میکند و میگوید: آقا فرمود به دشمن اعتماد نکنید، برخی اعتماد کردند و رفتار امروز دشمن، نتیجه اعتمادی است که به آمریکا شده است؛ وی در عین حال میگوید آنها موفق نخواهند شد چون مردم عقل دارند و رهبر خود را میشناسند، میخواهند کار خلافی را بهاثبات برسانند.
وی در بخش پایانی این گفتوگو با بیان اینکه آیتالله خامنهای به فقه، فلسفه و عرفان احاطه کامل علمی و عملی دارد با انتقاد از کسانی که بهگفته او، تصور به تفکیک عرفان از فلسفه دارند، میگوید که این دسته از افراد علم کافی نسبت به اسلام ندارند؛ وی در توضیح چرایی این گفته خود میگوید: ممکن است عرفانی باشد که اسلامی نباشد؟ عرفانی که اسلامی نباشد، کفر است. این تفکیکها درست نیست. کسانی که این تفکیکها را دارند بیسواد هستند. فیلسوف داریم که دین ندارد و عارف هم داریم که منحرف است، این چنین نیست که هم فقیه باشد و در عرفان یک مسلکی داشته باشد و در فقه مسلک دیگری. عرفان همان چیزی است که امیرالمؤمنین داشت. تصوف همان چیزی است که امیرالمؤمنین داشت و حکمت همان چیزی است که امیرالمؤمنین داشت. شیعه امیرالمؤمنین هم اینها را دارد. آیتالله خامنهای بهعنوان یک متشرع و فقیه هم فلسفه را خوب فهمیده و هم عرفان را.
«یک طلبه وقتی درس میخواند باید همه درسها را همزمان بخواند و به هیچ کدام دلباختگی خاصی ندارد. میشود فقیه باشد و استدلال عقلی نداشته باشد؟ نمیشود. شغل فقیه استدلال عقلی است. ایشان هم فقیه هست و هم فلسفه را بهدرستی میفهمد. در ایام جوانی هم اینگونه بود».
منبع: تسنیم