گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهید «محسن قدیانی» آتشنشانی که از بدو تولد در روزگاری رشد یافت که مفهوم ایثار و استقامت تجلی داشت. محسن متولد ۲۸ آذر ۱۳۵۷ بود. فرزند مهربانی که مادر وی، هیچ کدام از فرزندانش را شبیه محسن نمیداند. کارهای خوب محسن زبانزد خاص و عام است. شهید قدیانی سرانجام عمر خود را در راه یاری به دیگران فدا کرد. وی یکی از ۱۶ آتشنشان شهیدی است که آخرین روز دی ماه سال ۱۳۹۵ در ساختمان پلاسکو به آرزوی دیرینه خود رسید. پیکر وی جزو آخرین پیکرهایی بود که از زیر آوار پلاسکو خارج شد و در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران آرام گرفت. از شهید قدیانی 2 فرزند دختر به نامهای «مبینا» ۱۴ ساله و «رُمینا» که ۷ سال دارد، به یادگار مانده است.
مبینا قدیانی دختر شهید قدیانی در کنار تمثال پدرش
«خدیجه اسمیاقدم» مادر شهید قدیانی در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزند خود اظهار داشت: محسن پسری مهربان، دلسوز و دیندار بود. با خواهر و برادر خود همدردی میکرد و تمام تلاش خود را برای حل مشکلات آنها انجام میداد. در تمام کارهای منزل کمک میکرد؛ حتی منزل ما را محسن رنگ کرد، طوریکه الان نمیتوانیم آن را رنگ کنیم. محسن همچون یک ستون برای خانواده بود.
وی ادامه داد: محسن یک روز نماز و روزه قضا نداشت و از ۹ سالگی همه واجبات دینی را به جا آورده بود. وی همیشه پس از نماز عشاء، زیارت عاشورا میخواند. محسن نمونه بارز یک انسان کامل بود. کینه به دل نداشت و کسی را ناراحت نمیکرد.
مادر شهید با اشاره به ارادت فرزند خود به اهلبیت (ع) توضیح داد: محسن ارادت بسیاری به ائمه (ع) داشت. وی پیشنهاد داده بود عید سال ۱۳۹۶ به کربلا برویم. همه خانواده استقبال کردند، اما شهادت مهلت نداد و این آرزو به دل ما ماند. محسن یک مرتبه دیگر هم برای پیادهروی اربعین حسینی (ع) سال ۱۳۹۵ ثبتنام کرده بود، اما نتوانست برود؛ اما وی حالا در کنار ارباب خود است.
وی در خصوص علاقه فرزند خود به شغلی که انتخاب کرده بود، بیان کرد: ۱۳ سال آتشنشان بود. هیچگاه اشتیاق محسن هنگام ثبت نام برای این شغل را فراموش نمیکنم. برای قبولی نذر کرده بود. مهارت بالایش سبب شد، پس از شهادت محسن فرماندهاش بگوید «آتشنشانی یکی از اثرگذارترین نیروهای خود را از دست داد.»
مادر شهید تصریح کرد: هنگامیکه «مهدی حاجیپور» به شهادت رسید، محسن خیلی بیتابی میکرد. ۴۰ روز پس از شهادت مهدی، محسن خواب میبیند که وی میگوید، «بیتاب نباش، کمتر از سه ماه دیگر پیش من میآیی.» همانطور شد. سه ماه نشد که محسن نیز به شهادت رسید.
مادر شهید درحالیکه قطرات اشک صورتش را پوشانده بود، افزود: بسیار دلتنگ محسن هستم. فرزندم سوخت، اما به بهترین جایگاه رسید.
رمینا قدیانی دختر شهید قدیانی در کنار تمثال پدر
وی با اشاره به آخرین خوابی که از فرزند خود دیده بود، ادامه داد: ماه مبارک رمضان پدرش گفت، «برای آزادسازی زندانیان مشارکت کنیم و ثواب آن را به روح محسن هدیه دهیم؟!» استقبال کردم، اما هنگام واریز مبلغ، یک صفر اضافه وارد کردم. همسرم گفت، «ایرادی ندارد، قسمتشان بوده است.» شب محسن را در خواب دیدم. زیر باران شدید ایستاده بود و میخندید. گفتم، «محسن، خیس میشوی، سرما میخوری! زیر باران نرو» پاسخ داد، «مامان ببین چه بارانی میآید!» میخندید و خوشحال بود. مطمئن شدم که خیرات به وی رسیده است.
مادر شهید در خصوص حضور شهید در زندگی اطرافیان وی ادامه داد: تمام منزل ما عکسهای محسن است. همیشه حضورش را احساس میکنم. تعدادی از دوستان با توسل به محسن حاجت گرفتهاند. یکی از دوستان تعریف میکرد، «دکترها فرزندش را جواب کرده بودند، با دل شکسته هزار صلوات نذر محسن میکند تا فرزندش شفا یابد. روز بعد وقتی مجدد آزمایش میدهد دکتر میگوید: این بچه که مشکلی ندارد.» این تنها یک نمونه از امدادات غیبی محسن بود.
انتهای پیام/ ۷۱۱