گذری بر زندگی شهید زهرابی؛

حاضرم برای حجاب هزاران بار خونم ریخته شود+‌ عکس

اگر می‌دانستم با هر باری که خونم ریخته می‌شود، بی‌حجابی، آغوش حجاب را در بر می‌گیرد حاضر بودم هزاران هزار بار شهید شوم. دنیا را برای دنیا دوستان بگذارید! تقوا، صبر، توکل و یاد خدا را زینت خود کنید.
کد خبر: ۲۹۷۱۶۳
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۴ - 26June 2018

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، شهید محمد زهرابی ۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در روستای شوهان از توابع شهرستان دزفول در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد به سبب عشق و علاقه پدرش به پیامبر اعظم (ص) او را محمد نام نهادند. در دوران کودکی محمد، مادر خود را از دست داد. سپس جهت تحصیل و یادگیری حرفه برای اشتغال به نزد خانه دایی‌اش در منطقه غرب پل جدید دزفول آمد. در راهپیمایی‌ها و تظاهرات آغاز انقلاب در دزفول حضور فعال داشت و اعلامیه‌های حضرت امام (ره) را به روستای خود می‌برد و روشنگری می‌کرد. در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ به خدمت مقدس سربازی رفت و در اسفندماه سال ۱۳۶۰ خدمتش پایان یافت.

سپس عضو بسیج و بعدا کادر سپاه پاسداران شوش دانیال (ع) شد و در عملیات‌های مختلف شرکت کرد پس از آن به علت رشادت بسیار در عملیات فتح‌المبین او را به عنوان فرمانده گروهان و سپس فرمانده گردان شهید دانش از تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع) انتخاب کردند و در عملیات‌های الی بیت‌المقدس، رمضان، محرم و والفجر مقدماتی شرکت کرد و در هجدهم بهمن ماه سال ۶۳  در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شیب میسان عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در ۲۶ اردیبهشت ماه سال ۷۲ تفحص و شناسایی شد و در ۲۸ تیرماه سال ۱۳۷۲ در گلزار شهدای شوش دانیال (ع) به خاک سپرده شد.

 بصیرت در شناخت و معرفی شاه بر مردم
در دوران آغاز راهپیمایی و تظاهرات مردم علیه رژیم ستم شاهی در مراسم‌های حضور گسترده و فعال داشت. او در سخنرانی‌هایی که علیه رژیم شاه در مسجد جامع دزفول برگزار می‌شد، حضور داشت. در یکی از این سخنرانی‌ها، حجت‌السلام والمسلمین شهید سیدمحمد کاظم دانش خطاب به حاضران در جلسه به علت حضور نیروهای ساواکی به صورت رمزی اعلام کرد که ما می‌خواهیم خلاف جهت آب رودخانه ی دزفول شنا کنیم و این تکلیف امروز و روزهای آینده شماست.

این پیام را به گوش دیگر دوستان و همشهریان نیز برسانید. شهید محمد زهرابی، پس از گرفتن این پیام بلافاصله به محل سکونت خود برگشت و گروهی از دوستانش را جهت حرکت علیه رژیم منحوس پهلوی تشکیل و سازمان‌دهی کرد. این گروه وظیفه تأمین امنیت نیروهای شرکت کننده در تظاهرات مردمی در مرکز شهرستان دزفول را بر عهده داشتند. پادگان تیپ ۲ زرهی نیروی زمینی ارتش در غرب شهرستان دزفول بود که به وسیله  تانک‌های نفربر از محل پادگان به سمت مرکز شهر که محل تظاهرات مردمی بود، حمله‌ور می‌شدند و تظاهرات‌کنندگان را سرکوب و به سمت آنها تیراندازی می‌کردند.

شهید محمد زهرابی به همراه برادرش و تعدادی از اهل محل که گروهی تشکیل داده بودند ورودی مسیر پل جدید که محل عبور تانک‌های نفربر جهت رسیدن به مرکز شهر بود را در تصرف خود گرفتند و با قرار دادن لاستیک و آتش زدن آنها در جاده مسیر تردد نفربرها را مسدود نموده و تعدادی ککتل ملتف دستی درست کرده و به سمت ماشین‌های نظامی که در این مسیر تردد و پرتاپ کردند و به این وسیله تردد آنها را مختل می‌کردند و موقعیت عبور از پل جدید را برای آنها غیر ممکن کرده بودند. در روز ۱۱ دی ماه سال ۱۳۵۷ ساواک تصمیم گرفت که با حربه‌ای جدید به مرکز شهر بیایید و از پل عبور کند. در نتیجه یک ماشین آمبولانس را در حالی که تعدادی نیروی مسلح در عقب آن مستقر بودند به سمت پل جدید نزدیک کرد.

شهید محمد زهرابی و دوستان گروهش هنگامی که صدای آژیر آمبولانس را شنیدند ، گفتند احتمالا فرد بیماری در آمبولانس است و لاستیک‌ها را از وسط جاده برداشته و راه را جهت عبور این آمبولانس باز کردند. آمبولانس به نزدیکی آنها رسید و راننده پس از عبور از نزدیک آنها و ورود به پل جدید بلافاصله پای خود را بر روی ترمز فشار داده و متوقف شد و صدای آژیر را خاموش کرد بلافاصله درب پشت آمبولانس باز شده و در حالی که شهید محمد زهرابی و دوستان گروهش در حال نزدیک شدن به آمبولانس جهت بررسی علت توقف بودند، به صورت غافلگیرانه ۴ نفر نیروهای مسلح با اسلحه ژ- ۳ در عقب ماشین دیدند که به آنها دستور ایست و تسلیم دادند بلافاصله شهید محمد زهرابی خطاب به دوستانش با صدای بلند گفت: ساواکی، ساواکی هستند، بچه‌ها فرار کنید و بدون توجه به فرمان ایست آنها پا به فرار گذاشتند از محل به سرعت دور شدند. نیروهای ساواکی هم از عقب آمبولانس پیاده شده و به سمت آنها شروع به دویدن کردند و فکر می‌کردند که می‌توانند آنها را دستگیر کنند هنگامی که دیدند توان رسیدن به شهید محمد زهرابی و دوستانش را ندارند اقدام به شلیک کردند، اما تقریبا تمام نفرات گروه را فرار کرده بودند و از تیرس خارج شده، در لحظه آخر محمدحسین اسماعیل‌بخش که یکی از این اعضا بود در حال دویدن تیر ژ-۳ به کف پای او اصابت کرد و مجروح شد که با پرتاب کوکتل مولوتف فراوان توانستند جلوی حرکت ساواکی‌ها را گرفته و او را از محل خارج کنند. پس از آن جهت مداوا او را به بیمارستان بردند که به علت خونریزی فراوان محمدحسین اسماعیل‌بخش به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

نماز و روزه عاشقانه

دوران خدمت سربازی او از فروردین ماه سال ۱۳۵۹ آغاز شد و دوره آموزشی را در مرکز آموزشی ۰۵ کرمان گذراند، ایام دوره آموزشی با ماه مبارک رمضان مقارن شده بود و با توجه به سختی‌های آموزش به آنها گفته بودند که اگر نمی‌توانید روزه بگیرید مانعی نیست بعداً قضای آن را بگیرید چون هوا هم بسیار گرم بود، اما محمد زهرابی تنها نفری بود که از بین هم خدمتی‌هایش تمام ماه مبارک رمضان را روزه گرفت و بسیار به نماز اول وقت اهمیت می‌داد و از دوره نوجوانی نماز و روزه‌اش ترک نشده بود و پدرش همیشه به او می‌گفت: محمد! پسرم بایستی واجبات الهی همچون نماز و روزه را بجای بیاوری و از محرمات الهی دوری کنی. محمد علاوه بر انجام فردی تکالیف و واجبات الهی، دوستانش را نیز تشویق به اقامه نماز و روزه گرفتن می‌کرد و به آنها می‌کفت: درست است که خیلی هوا گرمه، اما خداوند ما را می‌بیند و قطعاً از عذاب و آتش دوزخ رهایی می‌دهد. اشکال ندارد سختی این دنیا قابل تحمل است برادرها، لیکن من بدنم تحمل آتش دوزخ را ندارد و پوستم نازک است، ظرفیت و تحمل آتش قیامت را ندارم.

فرازهایی از وصیت‌نامه پاسدار شهید محمد زهرابی

از خداوند می‌خواهم که حجت‌السلام والمسلمین سیدعلی خامنه‌ای، رئیس‌جمهور و تمام علمای اسلام را که مخلصانه در راه اسلام عزیز فداکاری می‌کنند در پناه خود حفظ کند و از همه شما می‌خواهم که در راه اسلام عزیز فداکاری کنید و فریاد مظلومان عالم را ازجهانخوران بگیرید. از خداوند می‌خواهم که حضرت امام خمینی(ره)، امام امت را تا ظهور حضرت مهدی (عج) نگهدارد.

شما ای امت حزب‌الله! همیشه پوینده و جوینده راه پاک انبیاء (ع) که همان خط امام خمینی (ره) است باشید و با وحدت و یکپارچگی و حضور در صحنه خود و شرکت مستمر در نمازجمعه، میعادگاه عاشقان‌الله، مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب و این منافقین کور صفت بزنید و توطئه‌های آنان را در نطفه خفه کنید. پروردگارا! اگر می‌دانستم با هر باری که خونم ریخته می‌شود، بی‌حجابی، آغوش حجاب در بر می‌گیرد و چادر بر سر می‌زند، حاضر بودم هزاران هزار بار شهید شوم. دنیا را برای دنیا دوستان بگذارید! تقوا، صبر، توکل و یاد خدا را زینت قلب و روح خود کنید.

منبع: مشرق

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار