به گزارش دفاع پرس از تهران،12 تیرماه سال 1367 روزی است که جهان بشریت شاهد وقوع یکی از بزرگ ترین جنایت های قرن علیه هم نوعان خود بود. مجری این جنایت فجیع کسی نبود جزء آمریکای جنایت کاری که به تعبیر صحیح امام لقب شیطان بزرگ را یدک می کشید.
برای بازخوانی عمدی بودن این فاجعه اسف بار، برخی از شیوه ها و روش هائی را که از طریق آن، فرمانده ناو «وینسنس» آمریکا می توانست به مسافربری بودن هواپیمای ایرباس ایران پی برد، واکاوی می کنیم.
با بررسی سامانه های پدافند هوائی ناو وینسنس و عملکرد پدافند هوائی ناو به این نتیجه می رسیم که همانند سایر مجموعه های پدافندی تجسس، کشف، شناسائی، رهگیری و انهدام از وظایف پایه ای و اصلی ناو مذکور بوده است.
گاه وظایف فوق به صورت مجزا و توسط دستگاه های مختلف که با هم هماهنگ شده اند، انجام می شود و گاه همه وظایف در غالب یک سامانه پدافندی انجام می شود. در خصوص ناو وینسنس ابهاماتی وجود دارد که به آن پرداخته خواهد شد.
اولین« اکو» یا بلیپ هواپیمای مسافربری ایرباس بر روی اسکوپ رادار تجسس در ساعت 10:17 به وقت تهران توسط اپراتور رادار تجسس هوائی ناو وینسنس مشاهده می شود. اپراتور رادار سرچ بلافاصله افسر مسئول بخش پدافند هوائی ناو را مطلع می سازد. او نیز کاپیتان «راجرز» فرمانده ناو جنگی را مطلع می سازد. تعمدی بودن شلیک موشک از نحوه تصمیم گیری کاپیتان راجرز مشخص می شود. در بررسی اقدامات انجام شده از ناو وینسنس قصور تعمدی فرمانده راجرز غیر قابل انکار به نظر می رسد.
اولین اقدام موثر راجرز را که می توانست از این جنایت هولناک جلوگیری کند، مراجعه به کتابچه راهنمای پروازهای زمان بندی شده که از سوی «ایکائو» تهیه شده و در اختیار راجرز نیز بوده است، می توان نام برد. او به کتابچه مربوطه که حاوی اطلاعات مفیدی در خصوص پروازها، نوع هواپیمای مسافربری، کریدور پروازی، مبدا و مقصد زمان پروازی می باشد، مراجعه نکرد؛ چرا که اگر نگاه مختصری به دفترچه مربوطه داشت متوجه می شد که در آن زمان مطابق برنامه مندرج، هواپیمای ایرانی پرواز 655 می بایستی که از آسمان خلیج فارس عبور می کرد.
مسئله دوم فرکانس مورد استفاده در ارسال پیام ناو وینسنس بود که نظامی و غیر قابل استفاده توسط هواپیمای مسافربری بود. راجرز می توانست ارسال پیام در فرکانس های غیر نظامی را نیز بیازماید. بر اساس گزارش کمیته حقیقت یاب ایکائو، اپراتورهای رادار ناو هواپیمابر «فورتسال» نیز هواپیمای مزبور را به عنوان یک هواپیمای تجاری شناسائی کرده بودند.
مسئله بعدی تشخیص نوع هواپیما از اکوی اسکوپ (صفحه نشان دهنده علائم راداری) می باشد. با بلیپ مشاهده شده از هدف رایانه رادار اطلاعاتی نظیر سمت، برد و ارتفاع سرعت هواگرد نشان داده می شود. بنابراین با توجه به اینکه هواپیمای ایرباس در حال اوج گرفتن بوده، لذا هر لحظه ارتفاع نشان داده شده توسط رادار بیش از لحظه قبل می باشد. پس احتمال حمله انتحاری و انجام عمل خصمانه نیز منتفی می باشد. ضمن اینکه با مقایسه سرعت هواپیما می توان متوجه غیرنظامی بودن هواپیما و تفاوت آن با اف14 شد؛ مضاف بر اینکه تفاوت ابعاد اف 14 و ایرباس نیز از طریق رادار قابل مشاهده می باشد.
تمام اقدامات انجام شده ناو وینسنس از قبیل هدایت و برنامه ریزی میدانی برای سایر ناوچه ها، هدایت و برنامه ریزی اسکورت برخی کشتی ها، حضور در رزمایش های دریایی و ... از وظایف اولیه هر ناوی در حد و اندازه ناو وینسنس محسوب می شود. فقط یک نکته باقی می ماند و آن اینکه ناو وینسنس در اجرای ماموریت انهدام هواپیمای مسافربری ایران که در رده های بالاتر فرماندهی ارتش آمریکا ابلاغ شده بود موفق ظاهر شد.
بازتاب های بین المللی این جنایت
روزنامه «اومانیته» اشاره داشت: «جنایت آمریکای ژاندارم قابل اغماض نیست زیرا آمریکا با حضور ناوگان جنگی اش در این منطقه از مدت ها پیش همچنان به آتش جنگ و تشدید آن دامن می زد».
روزنامه« لیبراسیون» نیز در این زمینه نوشت: «درست در زمانی که وزارت جنگ آمریکا به خاطر رسوایی های داخلی در مظان اتهام قرار دارد این قضیه نیز لطمه شدیدی به اعتبارش وارد می کند و ریگان در پایان دوران ریاست جمهوری خود بار دیگر دستخوش رسوایی دیگری می شود».
روزنامه پر تیراژ سوئدی «افتون بلادت» نوشت: «سرنگون کردن یک فروند هواپیمای مسافربری ایران با 290 مسافر پرونده افتضاحات سیاسی دولت آمریکا در رابطه با سیاست های این کشور در خاورمیانه را قطورتر می کند».
نتیجه گیری
در نتیجه گیری کلی می توان گفت؛ دولت آمریکا از همان روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی تلاش می کرد که از طرق مختلف با وارد آوردن فشار به ایران، ملت و دولت مقاوم ایران را مجددا با سیاست های استکباری خود همراه کند که تحمیل جنگ هشت ساله بر ایران از طریق تحریک رژیم بعثی صدام ، از مهم ترین این ترفندها بود. اما آنان هرگز تصور نمی کردند که انقلاب نوپا خاسته ایران بتواند این جنگ نابرابر را به مرحله فرسایشی شدن و خسته کردن دشمنان خود بکشاند. لذا در اواخر این جنگ نابرابر و در اثر استیصال و درماندگی چاره ای جزء به کار گرفتن اقدامات ددمنشانه و خلاف اصول بین المللی برای برون رفت از این گرداب خود ساخته نمی دیدند. بنابراین با توسل به این گونه اقدامات و با آگاهی از سیره و منش انسانی و اسلامی جمهوری اسلامی در عدم بکارگیری شیوه های غیر انسانی به جهت پاسخگوئی، سعی کردند ایران را برای پایان دادن به این جنگ تحمیلی تحت فشار قراردهند.
انتهای پیام/