رونوشت به «عباس کیارستمی»؛بازخوانی مواضع شعرا پیرامون دفاع مقدس؛

اخوان ثالث: حتی یک مرغ هم از آشیانه‌اش دفاع می‌کند

«... تو به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند و حالا پس از سال‌ها می‌شود راجع به آن‌ها فکر کرد که آن‌ها چطوری از بین رفتند. در جنگی که هیچ مفهومی نداشت!»
کد خبر: ۲۹۸۴۳
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۳ - ۰۱:۳۰ - 29September 2014

اخوان ثالث: حتی یک مرغ هم از آشیانه‌اش دفاع می‌کند

به گزارش دفاع پرس، اینها بخشی از جملات «عباس کیارستمی» است که طی روزهای جاری به سوژه نخست فرهنگی کشور تبدیل شده است. «کیارستمی» در قالب جدل مسبوق به سابقه و پیدا و پنهان با «حاتمیکیا»، این بار زبان به جملاتی باز کرده که زیرسوال بردن یکی از فصل مشترکهای قدرتمند میان اقشار مختلف اجتماعی و فرهنگی و حتی مذهبی و دینی مردم این دیار محسوب میشود.

ایرانیان جنگ را آغاز نکردند که بعد برای آن پی مفهومتراشی باشند. جنگ تحمیلی و دفاع فکری و عقیدتی و دینی و وطنی مردم این دیار با فرض آنکه عاری از هر شرافت و ارزش انسانی باشد که نیست باز هم در نهایت در مقوله دفاع انسانی از خاک و حریم و عقیده خود محسوب میشود و شایسته تکریم و تعظیم. کمپ ادیبان و هنرمندان جهانی اگر زبان به ضدجنگگویی باز کرده، در نکوهش سرمداران جنگطلب خود در نیمه اول قرن بیستم است که شعله دو جنگ جهانی را برافروختند و میلیونها انسان در آتش آن سوختند؛ واگرنه هیچ انسان منصف و آزادهای از کنار «دفاع» بیتفاوت نمیگذرد.

حقانیت ایرانیان در این نبأ عظیم آنچنان آشکارست که هر وجدانی را وادار به اعتراف کند. حال اینکه چگونه این «دفاع غیرتمندانه و عزتمندانه» در برابر تجاوز آشکار دشمن، فاقد مفهوم است، سوالی است که جناب «کیارستمی» باید بدان پاسخ گوید؛ والّا خورشید پر تلالو این حقانیت و مظلومیت آنقدر متشعشع هست که به رغم همه نادیده گرفتنهایی از این دست، هنرمندان و ادیبان و زیباییشناسان از کنار آن بیتفاوت نگذرند و زبان به تمجید آن نگشایند و سهم خود را نسبت به انعکاس پرتلالو زیباییهایی انسانی این منشور ارزشهای انسانی ادا نکنند.

برای نمونه، «مهدی اخوان ثالث» -شاعر نامدار معاصر ایرانی- در پاسخ به پرسشی در خصوص وظیفه و نقش و تعهد شعر و شعرا نسبت به این مساله و موضع آن در قبال شهدا چنین میگوید: «این شهیدان والاقدری که جامعه ما دارد، این هم باز در دفاع از هر چه که میخواهد باشد، چون یک امر معنوی و امری است که به اصطلاح مجاز و محترم و حتی شریف و عالیست؛ یعنی یک مرغ بقول قائلش از آشیانه خود دفاع میکند، چطور یک انسانی از حریم زندگی خودش و آباد و اجداد خودش و مردم همزبان و همزمان و همسرنوشت خودش دفاع نکند؟ بنابراین مقام این شهدا بالاست و زمانه ما زمانهای است که هر چه در مورد این بزرگواران گفته شود، کم دارد؛ یعنی شعر قادر نیست این مراتب عالی را در خودش منعکس کند...»

 

وی همچنین در ضمن ابیاتی که در سال دوم جنگ آن سروده و به «رزمندگان دلیر ایران، ارتش مردمی، سپاه پاسداران، عشایر و بسیج» تقدیم کرده، چنین میگوید:

گرچه میبافند بهرِ شیرها زنجیرها؛ بگسلند آخر همه زنجیرها را شیرها

این دلیرانِ نکو با بد چه جنگی میکنند؛ همچو جنگِ شیرها با تیر و با شمشیرها

این شهیدان نامشان تا جاودان پاینده است؛ زیرها بس گر زِبَر گردد، زِبَرها زیرها

نامشان چون تاجِ فخری بر سرِ این کشور است؛ خامه زرّین نویسد این به خطّ میرها

***

«فریدون مشیری» -شاعر معاصر که با شعر معروف «بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم» شناخته میشود- نیز از جمله شاعرانی است که بیتفاوت از کنار این مساله نگذشته و با ابیات خویش نسبت به حقانیت این دفاع مردمی واکنش نشان داده است. از نگاه «مشیری»، خون شهید مایه روشنایی بوده و چراغ سرمنزلهای بعدی مسیر انسانیت را برای آیندگان روشن کرده و آنها را راهبری میکند:

چون آتش و خون، سرخ برآمد خورشید

شرمنده شد از خون جوانان رشید

چون لاله فرو شکست و پژمرد که دید

از هر قطره هزار خورشید دمید

 

واقعیات عرصه نبرد با دشمن متجاوز و مردانگی و جسارت رزمندگان نیز در شعر «مشیری» بازتاب داشته است. گویی تلالو انوار این ارزشهای سترگ انسانی اجازه نمیدهد اهالی قبیله احساس و شعر و عاطفه نسبت به آن بیموضع بگذرند و زبان به تمجید آن نگشایند:

رزمنده یلان سرودها میخواندند

وز خانه خویش خصم را میراندند

سر بود که بیحساب میبخشیدند

جان بود که بیدریغ میافشاندند

***

 

شهید و شهادت و حسرت فقدان آنها در روزهایِ بهروزی بعد از رنجهای جنگ در اشعار «حمید مصدق» نیز انعکاس داشته است. «مصدق» در یکی از سرودههای خود، با وجود اینکه جنگ را بدون رنج نمیداند و البته برای این رنج، ثمره قائل است، در عین حال نمیتواند حسرت خود را از فقدان «شهدا» در ایام بهروزی پس از آن پنهان کند:

رنج بسیار بردهام از جنگ؛ رنجها بی ثمر نمیگردند

میرسد روزهای بهروزی؛ دیگر از این بتر نمیگردد

داغ بسیار است بر دلها؛ داغها بیشتر نمیگردد

لیک افسوس کاین شهیداناند؛ رفتگانی که بر نمیگردند

***

در میان شعرا مرحوم «سیمین بهبهانی» نیز از افرادی بوده است که زبان به تکریم مردم ایران و حقانیتِ دفاع همهجانبه آنها در طول جنگ باز کرده است. «بهبهانی» واکنش جامعه در برابر شبیخون ناجوانمردانه دشمن را دفاعی مردانه و همهجانبه توصیف میکند که حتی زنان و کودکان نیز در آن سهمی دارند. او احساس خود را نسبت به این واقعیات دردناک اما باشکوه این چنین در قالب کلمات و ابیات به تصویر میکشد:

 

بنویس! بنویس! بنویس! اسطوره پایداری

تاریخ ای فصل روشن! زین روزگاران تاری

بنویس: ایثار جان بود، غوغای پیر و جوان بود

فرزند و زن، خانمان بود، از بیش و کم هر چه داری

...

نستوه، نستوه، مردا! این شیردل این تکاور

بشکوه، بشکوه، مرگا! این از وطن پاسداری

بنویس از آنان که گفتند: یا مرگ یا سرفرازی!

مردانه تا مرگ رفتند، بنویس! بنویس! آری...

همه اینها اما نمونههای کوچکی از بازخورد کفه سنگین حقانیت و ارزش شکوهمند دفاع ملت ایران در برابر خصمِ مسلّم و تا دندان مسلحی بود که اهالی شعر و ادب معاصر را وادار به کرنش کرد تا زبان به تمجید از آن بگشایند که این تمجید نه تمجیدی قومی و ناسیونالیستی که تمجید از بخشی ارزشهای شکوهمند انسانی است که برای خود حرمت قائل است. مردم این دیار جنگی را آغاز نکردند که بعدها برایش پی مفهوم بدوند. جُرم آنها این بود که دستاندازی به مرزهای عقیدتی و فکری و جغرافیاییِ مرز و بوم خود را بر نتابیدند و این برنتابیدن در همه جای تاریخ بشر و در هر زمان و مکانی شایسته تکریم و تعظیم و دستبوسی بوده است. هرچند برخی نخواهند به هر دلیل موجه و ناموجهی به دستبوسی کرامتهای انسانی بیایند.

 

منبع:رجا

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار