گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ با فاصله گرفتن از آخرین رزهای جنگ تحمیلی و ورود هنرمندان متعدد به هنر دفاع مقدس، با 2 نگاه غالب به این مفهوم روبهرو هستیم؛ نگاه اول، مختص کسانی است که جنگ را تجربه کردهاند و با نگاه مستقیم به تاریخ جنگ، آثاری را پدید آوردهاند که نوعی واقعهنگاری تاریخی از جنگ است و تولید چنین آثاری کماکان ادامه دارد.
نگاه دوم نیز بیشتر متعلق به طیفی است که جنگ را تجربه نکردهاند و اغلب نیز در سالهای بعد از جنگ متولد شدهاند. هنرمندان این دسته بیشتر تبعات جنگ و آثاری که بر جای گذاشته را در آثار هنری خود مورد توجه قرار میدهند. این نگاه لزوما به معنای پرداخت ماهیتی و فلسفی به جنگ نیست.
به تعبیر دیگر هنرمندان دسته دوم هم، واقعه نگاری و تاریخ نگاری بعد از جنگ را در آثار خود لحاظ میکنند. نکته حائز اهمیت این است که نگاه هر 2 گروه از این هنرمندان ممکن است برای یکدیگر قابل درک نباشد. برای همین ممکن است در مقابل هم بایستند. اما آن چه روشن است، هنرمندان نسل بعد از جنگ بیشتر در مظان داوری و قضاوت قرار میگیرند. الصاق واژه «ضد دفاع مقدسی» بر آثار این گروه بیشتر دیده میشود. چرا که در پارهای موارد آثاری که نقد میشوند از سوی نسل قبلتر درک نمیشود؛ در حالی که وجه غالب آثار تولید شده توسط نسل بعد از جنگ واجد معناهای عمیقتری است.
با این توضیح باید گفت نمایش «عقیم» که این روزها در تماشاخانه «ماه» حوزه هنری در حال اجراست، جزو آثار دسته دوم محسوب میشود. «عقیم» با توجه به نوع داستانی که روایت میکند، ممکن است اتهام ضد دفاع مقدسی به آن وارد شود. در حالی که این نمایش نکته قابل تاملی را طرح میکند که خود نیازمند بحث مستقلی است. اما برای اشاره باید گفت که «عقیم» نمایش داستان تنهایی آدمها و تلاش برای زندگی است، حق طبیعی هر آدمی که «جنگ» آن را از آدمها سلب کرده است.
«علیرضا معروفی» کارگردان این نمایش داستان خواهر و برادری به نام طوبی و صادق را در شرایط امروز روایت میکند. طوبی بعد ار سالها به ایران بازمیگردد تا قطعه زمین موروثی خود را بفروشد اما با این واقعیت روبهرو میشود که پسرش فرهاد به شهادت رسیده است. فرهاد در واقع پسرخوانده صادق است که در خانه او بزرگ شده است.
طوبی تصمیم دارد تا با اثبات اینکه فرهاد پسر اوست، سواستفاده کرده و معافیت پسر دومش را که ممنوعالخروج است، بگیرد. او تقاضای نبش قبر میکند تا آزمایش DNA انجام بگیرد. اما در کمال ناباوری جواب آزمایش منفی است. یعنی هنوز پیکر فرهاد تفحص نشده است.
معروفی در این اثر یکی از موفقترین آثار نمایشی جنگ تحمیلی را خلق کرده است که چه به لحاظ معنا و چه به لحاظ فرم حرفهای تازهای برای گفتن دارد. از طرفی به دلیل فضای به ظاهر یاس آلود نمایش این ویژگی را نیز دارد که از جانب برخی از مخاطبان درک نشده و این نمایش را به ضد دفاع مقدسی بودن متهم کنند.
اما مهمترین مساله «عقیم» این است، باید در دل حادثه باشی تا آن را درک کنی. طوبی هر چند مادر فرهاد است اما با او نسبتی ندارد چرا که سالها خارج از ایران زیست داشته است. این دور بودن ممکن است به او منطق زندگی را آموخته باشد اما از فلسفه عشق، چیزی نمیداند. او خانواده مضمحلی دارد که هر آن در حال فروپاشی است. در مقابل زندگی صادق نیز به دلیل اختلاف با همسرش هر چند بسامان به نظر نمیرسد اما نشانههایی از امید در آن دیده میشود.
«عقیم» این هشدار را میدهد که مراقب منفعت طلبانی باشیم که در سالهای جنگ گوشه عافیت نشسته بودند و حالا از راه رسیدهاند و ادعای سهم خواهی دارند. آنها هر چند ایرانی هستند و خاک ایران وطن آنها هم هست اما این سرزمین متعلق به کسانی است که هزینه سنگین حفظ آن را دادهاند. نکته بیشتر تراژیک ماجرا این جاست که اغلب کسانی که برای ماندن ایران زخم خوردهاند باز هم مستعد زخم خوردن هستند و همچنان برای حفظ ایران هزینه میدهند. اما امثال طوبی با سخت شدن شرایط باز هم به ساحل امن خود پناه میبرند تا در صورت ایجاد شرایط مطلوب بازگردند و حق خود را مطالبه کنند.
انتخاب نام «عقیم» برای این نمایش، انتخاب هوشمندانهای است. صادق نمیتواند بچهدار شود و از طرفی کسی نمیتواند او را درک کند. این عدم درک مورد نگران کنندهای است که همه ایرانیها را درگیر کرده است بدون آنکه متوجه باشند. نمایش «عقیم» نمایش هشدارهاست هم به طیف موافقان طوبی و هم موافقان صادق.
صادق هر چند محق است اما نمیتواند ایجاد مفاهمه کند و از گفتوگو با مخالفان خود گریزان است در حالی که او باید در مناظره هم به نوعی جنگآوری و شجاعت داشته باشد تا بتواند احقاق حق کند. در مقابل طوبی نیز نمیتواند یا نمیخواهد قواعد گفتوگو را رعایت کند و از همان ابتدا شمشیر را از رو بسته است.
به خاطر همین باید «عقیم» را درک کرد حتی اگر مجبور باشیم چند بار آن را ببینیم و به جای بر چسب زدن باید با آن گفتوگو کرد. این نمایش حرف این روزهای ماست هرچند مذاق ما را خوش نیاید.
انتهای پیام/ 161