به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، در گزارشات و مطالبی که در رابطه با سیاست خارجی امریکا نوشته شده است، عمدتا حادثه 11 سپتامبر را نقطه عطف تغییر به سمت سیاست های توسعه طلبانه و مداخله جویانه مستقیم در سیاست خارجی این کشور در نظر می گیرند و به بهره برداری دولتمردان امریکایی از این حادثه برای تعقیب اهداف کلان سیاست خارجی خود اشاره می کنند.
در دوران جنگ سرد، علاوه بر اختلاف ها در زمینه های مختلف میان امریکا و شوروی به عنوان دو قطب اصلی نظام بین الملل، رقابت هایی نیز میان این دو قدرت بزرگ برای گسترش نفوذ و سلطه خود در مناطق مختلف جهان وجود داشت که نمونه آن را در برقراری و شکل گیری دولت های وابسته به یکی از این دو قطب در برخی مناطق جهان می توان نام برد.
با سقوط شوروی در دهه پایانی قرن بیستم این فرصت برای ایالات متحده شکل گرفت که علاوه بر رفع تهدیدات موجود از جانب بلوک شرق، با تلاش برای برقراری نظامی تک قطبی در سطح نظام بین الملل نفوذ و حضور خود را در همه مناطق جهان گسترش داده و متعاقب آن خود را به عنوان هژمون جهانی مسلط در همه حوزه های امنیتی، سیاسی، اقتصادی و همچنین فرهنگی معرفی نماید. اما پس از گذشت یک دهه از سقوط شوروی و با آغاز هزاره جدید، به دلایلی مانند ظهور قدرت های سیاسی و اقتصادی جدید، گسترش مقاومت برخی کشورهای درحال توسعه در برخی مناطق با توسعه طلبی امریکا و همچنین مطرح شدن مکاتب فرهنگی و ایدئولوژیک در مقابل ارزش های امریکایی، این کشور نتوانست با برنامه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را به عنوان هژمون جهانی معرفی کند؛ لذا در پی استفاده از راهکارهای امنیتی برآمد.
در این راستا، در حالی که در آستانه هزاره جدید میلادی و با وجود حذف شوروی از سیاست بین الملل به عنوان رقیب اصلی امریکا، این کشور نتوانسته بود نفوذ و حضور خود را در تمامی مناطق جهان به منصه ظهور برساند در پی افزایش استفاده از استراتژی و راهکارهای دیگری مانند سیاست های امنیتی و نظامی برآمد. در این راستا وقوع حادثه 11 سپتامبر فرصت لازم را برای دولتمردان امریکایی فراهم کرد. بدین نحو که آنها با سو استفاده از این حادثه سیاست های توسعه طلبانه و مداخله جویانه ای در برخی مناطق حساس جهان در راستای استراتژی کلان تری مانند افزایش حضور و گسترش سلطه تعقیب نموده است.
در واقع، صرف نظر از این موضوع که گزارشات و تردیدهای مختلفی در مورد حادثه 11 سپتامبر منتشر شده به نحوی که برخی مدعی شده اند این حادثه با همکاری نهادهای امنیتی امریکا روی داده است، با توجه به روند یک دهه اخیر سیاست خارجی امریکا می توان بیان کرد این کشور با بهره برداری از این حادثه و بهانه قرار دادن آن برای مداخله نظامی در دیگر کشورها در پی آن بوده است با رویکردی امنیتی و نظامی سلطه خود را توسعه دهد؛ بدین شکل که به بهانه مبارزه با تروریسم و جلوگیری از وقوع تهدیدات دیگر مانند 11 سپتامبر، حملات نظامی را علیه کشوری مانند افغانستان اجرا نموده و رویکردهای امنیتی و نظامی را در برخی مناطق دیگر جهان مانند قاره افریقا در پیش گرفته است؛ تا در راستای برنامه های سیاسی و اقتصادی از ابزارهای نظامی و امنیتی نیز برای توسعه نفوذ و سلطه خود استفاده نماید.
البته بهره برداری امریکا از بهانه های ساختگی و مطرح کردن تهدیدات امنیتی برای پیش برد اهداف توسعه طلبانه سیاست خارجی خود محدود به 11 سپتامبر نمی شود و این امر را در سیاست خارجی این کشور در رابطه با عراق و بحران کنونی سوریه نیز مشاهده می کنیم. بدین صورت که امریکا به بهانه تهدید ناشی از سلاح های کشتار جمعی عراق به اشغال این کشور با سیاستی توسعه طلبانه و اقدامی تجاوزکارانه برآمد و در زمان کنونی نیز در پی این است با مطرح کردن اتهاماتی مانند استفاده از سلاح شیمیایی اقدام به مداخله در سوریه نماید.