به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، دونالد ترامپ پس از خروج از برجام، فرستادن پیام های تهدیدآمیز و رکوردشکنی در فروش سلاح به کشور های عربی حوزه خلیج، اکنون اعلام کرده است که مایل است بدون هیچ پیش شرطی با مقامات ایرانی دیدار کند. در حالی که چنین نشستی، مانند نشست ماه ژوئن با کیم جونگ اون در سنگاپور، بی سابقه است، اما به همان اندازه هم بی ثمر خواهد بود. ایرانی ها هیچ علاقه ای به مذاکره با آمریکا ندارند و ما هم نباید خودمان را گول بزنیم که این دولت می تواند در خلیج فارس پیشرفتی غیر منتظره داشته باشد. به نظر می رسد یک باور قوی در دولت ترامپ وجود دارد مبنی بر اینکه ایران را می توان با تحریم ها به زانو در آورد و مجبورش کرد که پای میز مذاکره بنشیند. وقتی حمایت عجیب و غریب دولت از گروهک مجاهدین خلق (فرقه منافقین) را در نظر می گیریم، این باور کاملا خلاف واقع است.
آمریکا شاید بتواند از طریق تحریم ها یک کشور را منزوی، فقیر و یا حتی رادیکال کند اما دیده نشده که تحریم ها توانسته باشند تغییرات مثبتی در یک کشور ایجاد کرده باشند. بنا به گفته ی پیتر بینارت، مطالعات نشان می دهد که تحریم ها، باعث تغییر توازن قدرت به نفع حکومت و کشور کمتر دموکرات و بیشتر تهاجمی خواهد شد. تحریم ها باعث می شود که یک رژیم قدرتش را متمرکز بر اقتصاد، به ویژه بازار سیاه، کند. مسئله ی عراق آموزنده است: برنامه ی «نفت در ازای غذا» باعث نابودی زیر ساخت های فیزیکی و انسانی عراق شد. جیسون رضائیان، که یک بار در ایران زندانی شده است، در مقاله ای نوشته است: «وقتی مردم از لحاظ اقتصادی تحت فشار باشند، بیشتر نیاز ها و آرزو هایشان برای از این مخمصه جان سالم به در بردن خواهد بود تا اینکه بخواهند برای تغییر شرایط تلاش کنند.»
آمریکا برای اینکه نتیجه ی اعمال تحریم را ببیند لازم نیست راه دوری برود. کوبا فقیر، در حال فروپاشی و جسور است. آن موقع که حامی قدرتمندی داشت، دشمن بزرگی برای آمریکا به حساب می آمد و ده ها هزار سربازش در آفریقا علیه نیرو های آمریکایی می جنگیدند. اکنون، پس از سی سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، خانواده ی کاسترو همچنان در قدرت هستند.
ایرانی ها هم به اندازه ی کوبایی ها مغرور هستند. آنها هنوز محمد مصدق را به خاطر غرور و مقاومتش به یاد دارند، وطن پرستی که در کودتای انگلیس و امریکا در سال 1953، سرنگون شد. حتی پس از هشت سال جنگ و پانصد هزار کشته، آیت الله خمینی گفت که موافقت با آتش بس با عراق، مانند نوشیدن جامی از زهر برایش بوده است. در حالیکه که جمعیت ایران جوان است، کسانی دارند کشور را اداره می کنند که تجربه ی جنگ، محرومیت و انزوا را دارند. به عنوان مثال، قاسم سلیمانی، فرمانده ی نیروی قدس سپاه پاسدارن، که نماد وطن پرست هایی است که در جوانی برای انقلاب جنگیدند و اکنون کشور را اداره می کنند. به نظر نمی رسد که او با موانع اقتصادی پا پس بکشد.
حسن روحانی، رئیس جمهور ایران و محمد جواد ظریف، و وزیر امور خارجه و رئیس هیئت مذاکره کننده ی ایران، به سختی توانستند در میان مخالفت های داخلی و بدبینی که نسبت به آمریکا وجود داشت، برجام را به سر انجام برسانند. در قبال این همه تلاش، آمریکا مانع ورود ایرانی ها به کشورش شد و با آنها مانند تروریست ها برخورد می کند و در ماه مِی به طور یکجانیه، از توافق هسته ای کنار رفت. علی مطهری، معاون سخنگوی مجلس ایران گفت: «اکنون، مذاکرات با آمریکا، مایه ی تحقیر است.» اگر روحانی با دور جدید مذاکرات موافقت کند، در ایران متهم به وطن فروشی خواهد شد، مانند شاهان قاجار که صد سال پیش، کشورشان را به انگلیس و روسیه فروختند. حتی اگر روحانی همچنان مایل باشد به آمریکا اعتماد کند، دیگر در داخل حامی ندارد. سیاست انزوا و فشار اقتصادی علیه ایران، زمانی می توانست نتیجه بخش باشد که چین و روسیه هم همکاری می کردند. اما اکنون که آمریکا جنگی تجاری با چین به راه انداخته، تنش داخلی در روسیه ایجاد کرده و در قبال کشور های اروپایی، موضعی جدی گرفته است، تهدید ها علیه ایران منجر به شکست خواهد شد.
در اصل، دیپلماسی بهتر از سایر گزینه ها است. بنا به گفته ی معروف وینستون چرچیل، «مذاکره بهتر از جنگ است.» مانند کره، نشست های بی نتیجه برای ما خوشایند تر از تهدید های تو خالی است. با این حال، احتمال اینکه ترامپ به این زودی ها بتواند حتی فرصت عکس انداختن با مقامات ایرانی را بدست بیاورد، بسیار کم است.
منبع: دیپلماسی ایرانی