به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، «فاطمه حججی» خواهر شهید محسن حججی با بیان اینکه ما پنج فرزند هستیم که محسن فرزند سوم خانواده است، به خاطراتش از شهید اشاره کرد و اظهار داشت: آقا محسن واقعا خوش اخلاق و مهربان بود. ما چون فاصله ی سنی کمی داشتیم، همبازی هم بودیم. همیشه وقتی از مدرسه می آمد، من را روی شانههای خود میگذاشت، جلوی آینه می ایستاد و مداحی می کرد و من هم با او همخوانی میکردم.
عادت به بوسیدن دست پدر و مادر/ پادگان را کتابخانه کرده بود
خواهر شهید حججی مهمترین صفت اخلاقی برادرش را احترام به پدر و مادر دانست و افزود: هر روز که به خانه می آمد دست پدر و مادرم را می بوسید، حتی اگر روزی چندبار به خانه سر می زد، این کار را انجام می داد.
وی افزود: از دیگر ویژگی های اخلاقی بارز شهید میتوانم به اخلاصش اشاره کنم. کاری که انجام می داد فقط و فقط برای رضای خدا بود. شخصیت بسیار فعال و پویایی داشت، از دوران دبیرستان وارد موسسه شهید کاظمی و اردوهای جهادی این موسسه شد. در ساخت مدرسه و مسجد کمک میکرد. در یکی از سفرها بعد از تمام شدن کار ساخت مسجد به بچه های منطقه نماز را آموزش داد و اولین نماز جماعت را خودش در آن مکان برگزار کرد.
خواهر شهید ویژگی دیگر برادر را علاقه زیادش به مطالعه دانست و بیان کرد: هم زیاد کتاب میخواند هم در زمینه ترویج کتابخوانی فعال بود. در دوران سربازی، پادگانش را تبدیل به کتابخانه کرده بود و اعتقاد داشت که کتاب معرفت انسان را افزایش میدهد.
مهریه اش حفظ قرآن و یک سکه بود
فاطمه حججی به ازدواج برادرش اشاره کرد و ادامه داد: محسن ۲۱ ساله بود که ازدواج کرد. همسرش را در نمایشگاه کتابی که از طرف موسسه شهید کاظمی برپا شده بود و هر دو در آنجا فعالیت میکردند دید. او و همسرش میزان مهریه را با توافق و مشورت با هم تعیین کردند. مهریه آنها ۱۲۴ هزار صلوات، حفظ قرآن با معنی و یک سکه به نیت یگانگی خدا بود.
وی با اشاره به دلنوشتههای شهید و ارادتش به اهل بیت (ع) گفت: ما همه دلنوشتههای شهید را بعد از شهادتش دیدیم. واقعا در این دلنوشتهها ارادت به خدا و اهل بیت (ع) و عشقی که به آنها داشت مشخص می شود.
خواهر شهید حججی افزود: به همه ائمه ارادت داشت اما بیشتر از همه به حضرت زهرا (س)، امام رضا (ع) و امام حسین (ع) علاقه داشت به خاطر همین حدیث کسا و زیارت عاشورا زیاد میخواند.
خداحافظی آخر
وی به اولین حضور برادرش در سوریه اشاره کرد و گفت: بار اولی که به سوریه رفت سال 94 بود و ما اطلاعی از موضوع نداشتیم. دومین بار سال 96 به سوریه اعزام شد، یک ساعت قبل رفتن به خانه مادرم آمد و خبر داد که می خواهد به سوریه برود. من هم با خواهر دیگرمان تماس گرفتم و خبر دادم. خیلی گریه کردم، انگار به دلمان افتاده بود این رفتن محسن برگشتی ندارد و این خداحافظی خداحافظی آخر است. چشمهایش و حالتهایش شبیه شهدا شده بود. وقت رفتن پیام داد که اگر غم و اندوهی به دلتان آمد به یاد غم و مصیبت حضرت زینب (س) بیافتید و خود را با خواندن قرآن آرام کنید.
می خواهم جون امام زمان باشم
فاطمه حججی به ماجرای اتیکت لباس شهید اشاره کرد و ادامه داد: روی اتیکت لباسش نوشته بود «جون خادم المهدی». جون نام یکی از یاران امام حسین (ع) است که طبق روایت، امام حسین (ع) ایشان را خیلی دوست داشت و به او عزت داده بود. محسن هم دوست داشت مثل جون برای امام زمان (عج) باشد.
خواهر شهید حججی ادامه داد: روی نگین انگشترش یا زهرا (س) حک کرده بود تا داعش با دیدن آن حرص بخورد و اینگونه ارادتش را به حضرت زهرا (س) نشان بدهد.
تصویر اسارتش نفسم را بند آورد
وی به چگونگی باخبر شدن از اسارت شهید اشاره کرد و گفت: روز سه شنبه من بیرون از خانه بودم که خالهام تماس گرفت و حرف هایی زد که مرا نگران کرد. همسرم از موضوع باخبر بود. وقتی او را دیدم گریه اش گرفت، فهمیدم اتفاقی افتاده است. به منزل مادرم رفتیم و آنجا شنیدم محسن اسیر شده است. آن لحظه حس کردم دنیا روی سرم خراب شد، اصلا نمی دانستم چطور آن روز را توصیف کنم، تک تک کانال ها را جست و جو می کردیم تا عکس و نوشته ای از او پیدا کنیم. وقتی تصویرش را که دست داعشی ها است دیدم حس کردم نفسم بند آمد، با این حال آن صلابت و شجاعتش دلم را آرام کرد.
خواهر شهید حججی ادامه داد: واقعا موضوع اسارت محسن برای ما سخت بود. نصف شب سر مزار شهدای گمنام رفتیم و آنجا بود که از طریق اینترنت خبر شهادت را فهمیدیم. کمی دلمان آرام شد که دیگر اسیر نیست از طرفی به خاطر اینکه هرگز او را نمی بینیم ناراحت بودیم.
وی در توصیهای به زنان جامعه گفت: حداقل کاری که ما میتوانیم در اوضاع کنونی جامعه انجام دهیم، این است که چادر مادرمان حضرت زهرا (س) را حفظ کنیم تا بتوانیم در پیشگاه امام زمان (عج) روسفید باشیم. توصیه دیگرم این است که در مورد شهدا مطالعه کنیم و آنها را الگوی زندگی خود قرار دهیم.
انتهای پیام/ 141