گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان جمعیتی از اهالی شهرهای مختلف کردستان ایران بودند؛ آنها پس از ناامنیهایی که گروهکهای ضد انقلاب در سالهای 1357 در این مناطق رقم زدند، برای دفاع از ناموس و دین وارد میدان شدند.
ایده تشکیل این سازمان توسط شهید محمد بروجردی فرمانده قرارگاه حمزه (ع) سپاه مطرح شد که مورد تایید شورای انقلاب اسلامی قرار گرفت.
«محمد کاوه» یکی از این پیشمرگان کُرد مسلمان است. او اهل قروه کردستان و همرزم شهید محمد بروجردی است. به مناسبت اردوهای راهیان نور شمالغرب با وی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانیم:
دفاع پرس: آقای کاوه در ابتدا خودتان را معرفی کنید و مقدمهای از فعالیتهایتان را تشریح بفرمایید.
من محمد کاوه از اهالی قروه کردستان و عضو سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان هستم. بنده در عملیاتهای مختلفی از جمله والفجر ده حضور داشتم اما قبل از جنگ تحمیلی با بچه حزباللهیها در جلسههای دینی و قرآنی شهرهای مختلف کردستان از جمله سنندج حضور داشتم.
دفاع پرس: آشنایی شما با شهید بروجردی از کجا شکل گرفت؟
محل پایگاه ما تنها حسینیهها بود که دور هم جمع میشدیم. شهید بروجردی گرداننده همه این فعالیت ها بود. (با گریه) آشنایی اولیه ما مربوط به این جلسات میشد.
از نظر مالی چون بچههای ما محصل و دانشجو بودند در مضیقه قرار داشتند. فردی به اسم «شاتر محمد» که نانوایی داشت بچهها را از نظر مالی حمایت میکرد چون ایشان از نظر مالی مشکلی نداشت.
برای اعلام موجودیت قوی برنامههای بچه شیعهها دو هیئت عزاداری به اسم حضرت اباعبدالله الحسین و حضرت ابوالفضل راهاندازی کردیم.
وظیفه این دو هیئت برگزاری مراسم عزاداری در شهر بود. این مراسمات با استقبال گرم مردم سنندج روبرو شد. به طوری که مردم سنندج شیفته هیئتهای عزاداری ما شدند.
دفاع پرس: در قالب هیئت فعالیت سیاسی هم داشتید؟
فعالیتهای سیاسی ما چون همهجا زیر نظر نیروهای ساواکی بود، بسیار مخفیانه بود. به یاد دارم شبی در دانشسرا بودم که خاموشی زدند. صدایی از پشت پنجره آمد، خطاب به صاحب صدا، گفتم: کیستی؟ که گفت خودی هستم! و میخواهم با سرپرست خوابگاه صحبت کنم. بنده به ایشان گفتم دو فرد غریبه با شما کار دارند. که بعدا معلوم شد آن دو نفر ساواکی بودند و به دنبال شناسایی بچههایی بودند که در خط امام خمینی (ره) بودند.
دفاع پرس: فعالیتهای شما لو نرفت؟
ما خیلی ماهرانه فعالیت داشتیم تا کسی دستگیر نشود. فعالیتها خیلی خوب بود. در شهر خودمان فردی به نام «خیرالله محمدی» بود (با گریه). ایشان بیسواد و آسفالتکار بود. البته او که بیسواد بود به قدری آگاهی داشت که شب و روز به فکر پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بود.
او همه درآمدهای روزانه خود را خرج این فعالیتهای میکرد. وی که خودش اذعان داشت سواد ندارد اما از همه ما فهم بیشتری داشت و بالاتر بود.
با ایشان به همدان رفتم. میخواستیم از دکهی نوار مذهبی فروشی کاست سخنرانی یک روحانی مبارز که علیه طاقوت صحبت میکرد را تهیه کنیم. این روحانی در روستای درهمرادبیگ صحبتهای تندی علیه رژیم انجام داده بود. نوار سخنرانی را تهیه کردیم و او متقبل کرد تا تعدادی زیادی از این نوار را تکثیر و پخش کنیم.
ایشان به قدری علاقهمند نظام جمهوری اسلامی بود که هرگاه تظاهراتی در مشهد و تبریز انجام میشد، بلافاصله به آنجا میرفت و میگفت «میخواهم بروم تا شهید شوم».
شب دوم محرم سال 1357 در قروه عزاداری شد. وقتی عزاداران از مسجد بیرون آمدند شعار ضد رژیم سر دادند. ماموران ژاندارمری شروع به تیراندازی کردند و در میان جمعیت ایشان به شهادت رسید.
دفاع پرس: پس از انقلاب اسلامی و آغاز دوران دفاع مقدس شما در چه عملیاتهایی حضور داشتید؟
من در عملیاتهای مختلفی بودم اما عمده حضور ما در عرصههای فرهنگی بود. اما در عملیات والفجر 10 که پاییز 1367 در منطقه دزلی و حلبچه صورت گرفت حضور داشتیم.
در آن عملیات پیرمردی بود که فرزندش به شهادت رسیده بود. نام ایشان کربلایی یحیی مومنی بود که با کمر خمیده به عملیات آمده بود. هر قدر به ایشان گفتیم شما نیایید اما میگفت: نه، وظیفه است.
در مرز عراق بچهها به میدان مین برخوردند. تا سپیده دم بچهها مشغول خنثیسازی مینها بودند اما موفق نشدند؛ به فرمانده خبر داده شد که میدان سنگین است. حاج عابد فرمانده عملیات بود و دستور عقبنشینی داد. در همین حین جوانی به اسم «موسی طالبی» اعلام آمادگی کرد که روی میدان مین بخوابد تا نیروها عبور کنند.
موضوع را به فرمانده گفتیم اما به دلیل اینکه پدر موسی تازگی به شهادت رسیده بود فرمانده قبول نکرد. درگیر همین صحبتها بودیم که راهی در میدان مین باز شد. وقتی نیروها جلو رفتند موسی به شهادت رسید. عملیات با موفقیت خیلی خوب و کمترین تلفات به پیروزی رسید.
عملیات والفجر 10 در منطقه حساسی بود. اگر مناطق مورد نظر به دست نیروهای ما تصرف میشد عراق مجبور میشد چندین کیلومتر عقب نشینی کند. استان اربیل و خرمال از مناطق هدف این عملیات بود که از جمله شهرهای نفت خیز و کُرد نشین بود. این مناطبق به دست نیروهای ما آزاد شد.
آزادی این مناطق موجب میشد بتوانیم مردم منطقه حلبچه که صدام دستور قتلعام آنها را داده بود را نجات دهیم. خیلی از اهالی حلبچه پس از این عملیات برای مداوا به ایران آمدند.
کاری که ما کردیم نجات دادن مردم حلبچه از چنگ صدام بود. در اصل این عملیات برای آزادی و نجات ملت حلبچه بود که ایران این کار را انجام داد.
دفاع پرس: آشنایی شما با شهید بروجردی چطور شکل گرفت؟
من در جلسات مذهبی شهید بروجردی در سنندج بودم. ایشان که فرمانده عملیات بودند در جلسات خودمانی با نیروها دیدار میکردند و ما در این جلسات ایشان را ملاقت کردیم. او برای کردستان زحمت زیادی کشید و تاثیر بسزایی در آزادسازی کردستان از دست گروهکها داشت.
گروهکها آن زمان ادعای خودمختاری از جمهوری اسلامی ایران داشتند. گروهی به رهبری آیتالله طالقانی برای مذاکره با گروهک دموکرات به رهبری قاسملو وارد کردستان شدند.
آن ایام سه گروهک مجاهدین خلق، فرقان و دموکرات در کردستان حضور گسترده داشتند. اسم کردستان آن زمان گروهکها بود. گرداننده این گروهها ارتشیان فراری زمان شاهنشاهی و مجاهدین خلق بودند که همگی در کردستان جمع شده بودند. در درگیریها خیلی از آنها اسیر شدند. آنها که فراریان ارتش زمان شاه بودند وقتی دستگیر شدند همه را اعتراف کردند.
دفاع پرس: نقش شهید بروجردی در این اتفاقات چگونه بود؟
شهید بروجردی پایهگذاری و زیربنایی که در این منطقه ایجاد کرده بود براساس قرآن برای دفاع از دین بود. به همین واسطه نیز رزمندگان شب و روز نداشتند و به دفاع میپرداختند.
در آن زمان جاده قروه به سنندج خطرناک بود و امنیت نداشت. خیلی از بچهها که با مینیبوس مسافرت میکردند و به دام گروهکها میافتادند. آنها با تلفظ کلمه «پلو» نیروهای بومی را از غیر بومی جدا میکردند چراکه نیروهای غیر بومی نمیتوانستند این را درست همانند کُردها تلفظ کنند و اگر کسی ترک یا فارس بود حتماً با تلفظ این کلمه شناسایی میشد.
دفاع پرس: در بحث امنیت روند منطقه به چه شکلی بود؟
محمد حیدری یکی از بچههای سپاه بود که در یک درگیری با گروهکها به شهادت رسید. گروهکها همیشه کمین داشتند و همان یک شهید موجب شد تا امنیت این محور توسط بچههای سپاه ایجاد شود.
رزمندگان ما خیلی زحمت کشیدند و تلاش کردند تا توانستیم گروهکها را از این منطقه بیرون کنیم و جادهها امنیت و شهرها آزادی را حس کنند.
دفاع پرس: این مبارزات در روند وحدت شیعه و سنی نیز تاثیر داشت؟
وحدت بین اهل تسنن و تشیع در تمام دوران مبارزات وجود داشت. ما در جزیره مجنون تیپی داشتیم که همگی از بچههای اهل تسنن بودند درحالی که مسوول آن شیعه بود و صادقانه با هم کار میکردند. بچهها باور کرده بودند که در برابر دشمن باید وحدت داشته باشند تا به نتیجه برسند.
دفاع پرس: اهمیت راهیان نور را چگونه ارزیابی میکنید؟
راهیان نور یکی از کارهای فرهنگی است که اگر درست صورت بگیرد یک کار بسیار قوی خواهد شد که میتواند خیلی از جوانان و نوجوانان کشور را جذب کند.
انتهای پیام/ 121