به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، با برگزاری انتخابات سراسری پاکستان در تاریخ ۲۵جولای و پیروزی «عمران خان» رهبر حزب «تحریک انصاف» انتظار می رود که شاهد تغییراتی در سیاست خارجی پاکستان در سطح منطقه ای و بین المللی باشیم.
دیدگاه مثبت عمران خان به گسترش روابط با ایران و افغانستان در سطح منطقه و همچنین ایجاد توازن در رابطه با آمریکا در سطح بین الملل از جمله موضوعاتی است که در اظهارات اولیه عمران خان مطرح شد. در این راستا گفتگویی با «پیر محمد ملازهی» تحلیلگر و کارشناس مسائل شبه قاره انجام شده است که در ادامه از نظر می گذرد:
سیاست خارجی عمران خان رهبر حزب «تحریک انصاف» و پیروز انتخابات سراسری پاکستان نسبت به ایران و افغانستان بسیار مثبت و سازنده اعلام شده است. با توجه به این که ارتش پاکستان همواره دست بالایی در ساختار قدرت این کشور دارد، آیا می توان به این موضوع خوشبین بود؟
اگر بخواهیم ارزیابی واقع بینانه ای در مورد اظهارات عمران خان داشته باشیم باید گفت که از همان سخنرانی اولیه وی می توان برداشت کرد که عمران خان خواهان گسترش مناسبات با ایران و از طرف دیگر نوعی تعامل سازنده تر با افغانستان است.
اما در حقیقت باید دید سیاست ارتش پاکستان در قبال مسائل بین المللی و منطقه ای به چه شکل خواهد بود. در واقع ارتش پاکستان در دو سطح مجبور به تصمیم گیری است چرا که پاکستان به نقطه ای رسیده است که باید تکلیف خود را در معالادت بین المللی قدرت بین آمریکا، روسیه و چین روشن کند. بنابراین بعد از مشخص شدن این موضع، ارتش به هر طیفی گرایش پیدا کند طبیعتا در مسائل منطقه ای تاثیرات خاص خودش را خواهد داشت.
به این معنی که اگر ارتش پاکستان به هر دلیلی به سیاست های همکاری با آمریکا گرایش پیدا کند در آن صورت اظهارات عمران خان مبنی بر گسترش همکاری با ایران در مجموعه ساختار قدرت در پاکستان خریداری نخواهد داشت اما اگر بالعکس ترجیح پاکستان گرایش به سمت چین و روسیه باشد و به طور کلی از کمک های آمریکا ناامید شود و به روابط سیاست بین الملل خود تغییر جهت بدهد در آن صورت قطعا ایران نیز در کنار روسیه و چین نقش بسیار مهمی در سیاست های خارجی پاکستان ایفا خواهد کرد.
در نتیجه پاکستان تا حدودی از عربستان فاصله گرفته و به سمت ایران گرایش پیدا خواهد کرد. سیاست عمران خان در واقع ایجاد نوعی توازان بین عربستان سعودی و ایران است و شاید میانجیگری بین این دو کشور را نیز مد نظر داشته باشد.
در شرایط کنونی شاهد افزایش فشارهای آمریکا به پاکستان از یک سو و همچنین مذاکرات مستقیم واشنگتن با نمایندگان طالبان از سوی دیگر هستیم، با در نظر گرفتن این شرایط تعاملات اسلام آباد با کابل و واشنگتن به چه شکل پیش خواهد رفت؟
باید گفت که سیاست افغانستانی پاکستان ارتباط تنگاتنگی با سیاست هندی پاکستان دارد و نگرانی اصلی اسلام آباد از این بابت است که هندوستان در حال نفوذ در افغانستان است و این نفوذ حتی از سطح همکاری های اقتصادی و کمک های مالی نیز فرا رفته و اکنون هندوستان تصمیم دارد تا با نیروی هوایی افغانستان نیز همکاری کند و اکنون جوانان افغان بسیاری در هند آموزش نظامی و خلبانی می بینند.
بنابراین تقویت حضور هند در افغانستان برای پاکستان بسیار مهم است چرا که پاکستان در چنین شرایطی احساس محاصره شدگی خواهد کرد چرا که هم از سمت شرق و هم از سمت مرز افغانستان مورد محاصره هند قرار خواهد گرفت.
بنابراین اگر بپذیریم که انتخابات آمریکایی ها در شبه قاره هند، هندوستان است و پاکستان نخواهد بود و در واقع هند سیاست های اصلی آمریکا در ارتباط با رابطه ای که بین چین و روسیه و آمریکا وجود دارد را بازی می کند. همچنین با توجه به مرزهای طولانی مشترکی که هند با چین دارد و همچنین با توجه به طرح ایندیا-پاسفیک که آمریکایی ها به دنبال آن هستند که در مقابل طرح یک کمربند- یک جاده چینی ها قرار دارد.
با در نظر گرفتن همه این موارد و در این چارچوب کلی پاکستان دیگر آن جایگاه سابق را نزد آمریکایی ها ندارد ولی در عین حال پاکستان در طی این ۷۰ سال از تجربه خوبی برخوردار شده است به خصوص رهبران و ژنرال های سابق ارتش پاکستان به نتیجه رسیده اند که نباید خود را کاملا در یک طیف قرار دهند که نتیجه آن از امکانات طیف دیگر محروم شوند.
شاید هم در این مقطع هدف پاکستان ایجاد مناسبات بین چین و روسیه از یک طرف و ایجاد توازن در رابطه با آمریکا از طرف دیگر در سطح بین الملل باشد و در سطح منطقه نیز بین ایران، عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس و منطقه توازان ایجاد کند. در واقع به نظر می آید که پاکستان در این مقطع منافع ملی خود را در این مسئله ببیند.
عمران خان در اظهارت خود از بازگشایی کامل مرزهای افغانستان و پاکستان سخن گفت و از دیگر سو اخیرا رسانه های پاکستان اخباری مبنی بر استقرار ۶۰ هزار نظامی پاکستانی در آینده نزدیک در مرز «دیورند» را منتشر کردند. با توجه با شرایط منطقه ای آیا این امر امکانپذیر است؟
مرز بین پاکستان و افغانستان در حدود ۲۵۰۰ کلیومتر است که از مناطق هموار بیابانی گرفته تا مناطق صعب العبور کوهستانی را شامل می شود. کنترل این مرزها در واقع کار آسانی نیست و امکانپذیر نیز نخواهد بود.
در واقع صحبت های عمران خان شاید اشاره به مرز رسمی بین افغانستان و پاکستان یعنی «تورخم» است که تا حدودی قابل کنترل است. اما در بقیه قسمت ها با در نظر گرفتن شرایط منطقه ای و محیطی این امر امکانپذیر نیست چرا که بخشی از قبایل پشتون که به صورت عشایری زندگی می کنند مرزی نمی شناسند این افراد در فصل تابستان به سمت مناطق کوهستانی افغانستان و در فصل زمستان نیز به سمت پاکستان که هوای بهتری دارد کوچ می کنند.
بنابراین با در نظر گرفتن این شرایط کنترل مرزها بسیار مشکل خواهد بود. چرا که ساختار منطقه ای به گونه ای است که زندگی قبایل پشتون و عشایر منطقه ای به رفت و آمد بین مرزهای دو کشور بستگی دارد در واقع به صورت کلی باید گفت که مرز دیورند مرزی برای دولت ها است نه مردم، مردم پشتون در واقع این مرز را به رسمیت نمی شناسند.
با توجه به مذاکرات مستقیم آمریکا با نمایندگان طالبان و همچنین اعلام استراتژی جدید واشنگتن مبنی بر عقب نشینی نیروهای دولتی افغانستان از مناطق کم جمعیت آیا می توان چنین برداشت کرد که واگذاری برخی مناطق امن افغانستان به طالبان، جزئی از مفاد تفاهمنامه صلح بین طرفین باشد؟
بله این امکان وجود دارد. این طرح در واقع در زمان فرماندهی ژنرال «پترائوس» در افغانستان مطرح شد. پترائوس در زمان حضور خود به عنوان فرمانده نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان طرحی را مطرح کرد که براساس آن۱۳ ولایت پشتون نشین افغانستان در اختیار طالبان قرار می گرفت و طالبان نیز سلاح را بر زمین گذاشته و به روند صلح می پیوست.
بنابراین طرح همچنین دولت افغانستان حدود ۹ وزارتخانه را نیز در اختیار طالبان قرار می داد. از شروط طالبان برای صلح با افغانستان نیز این است که مناطق پشتون نشین را به عنوان مناطق تحت حکومت به آنها واگذار کنند و در دولت مرکزی افغانستان نیز نقش داشته باشند و همه اینها حکایت از ایجاد یک ساختار جدید برای افغانستان است.
اما با همه اینها باید گفت مشکلی که الان وجود دارد این است که همه شاخه های طالبان با هم متحد و یکدست نیستند، اینگونه نیست که اگر دولت افغانستان با یگ گروه از طالبان به تفاهم برسد جنگ تمام شده و صلح برقرار می شود.
بنابراین ممکن است که دولت افغانستان با یک جناح از طالبان به تفاهم برسد و آن گروه نیز سلاح خود را بر زمین بگذارد اما واقعیت این است که گروه های دیگر طالبان می توانند همچنان به جنگ با دولت مرکزی افغانستان ادامه دهند چرا که هم اکنون نزدیک به ۲۰ گروه مسلح که تفکر طالبانی دارند در افغانستان حضور دارند.
بنابراین می توان تصور کرد که فشاری که آمریکا بر پاکستان دارد برای کشاندن طالبان بر سر میز مذاکره نتیجه بدهد اما این بدین معنا نخواهد بود که همه طالبان را راضی کرده و به توافق رسیده است بلکه صرفا با بخشی ازطالبان به تفاهم رسیده است؛ همانطور که مشخص است اکنون «شورای کویته» طالبان که دفتر مرکزی آنها نیز در قطر است در حال مذاکره با مقامات آمریکایی هستند.
مقامات دولت وحدت ملی افغانستان مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان را تایید کرده و آن را در هماهنگی با دولت افغانستان مطرح می کنند در صورتی که شورای عالی صلح این کشور همواره اعلام می کند که این مذاکرات باید به رهبری افغان ها صورت بگیرد. آیا مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان به معنای نادیده گرفتن نقش دولت افغانستان در این روند نیست؟
تایید نکردن مذاکرات به صورت قطعی در شرایط کنونی طبیعی است چرا که تا مذاکرات به جمع بندی کامل نرسد طرفین تایید قطعی از مذاکرات نخواهند داد ولی واقعیت این است که دولت اشرف غنی هم به نوعی در مذاکرات نقش دارد و اینگونه نیست که به طور کلی نادیده گرفته شود.
اما مشکل اینجا است که طالبان دولت وحدت ملی افغانستان را به رسمیت نمی شناسد و معتقد است که این دولت دست نشانده آمریکا است. بنابراین این گروه خواهان مذاکره مستقیم با آمریکا است.
لذا این طالبان است که حاضر به مذاکره با دولت افغانستان نیست چرا که هم نمایندگان شورای صلح افغانستان در این مذاکرات حضور دارند و هم دولت افغانستان آمادگی کامل برای مذاکرات دارد.
اخیرا اخباری مبنی بر تسلیم شدن افراد داعش در «جوزجان» به دولت افغانستان منتشر شد اما طالبان مدعی شد که افراد داعش پس از آنکه در محاصره این گروه قرار گرفت توسط بالگرد از منطقه نجات داده شدند. آیا می توان گفت که برخی جریان ها در افغانستان از داعش برای مبارزه با طالبان حمایت می کنند؟
اطلاعاتی دقیقی در این باره در دست نیست و برخی تحلیل ها در این باره وجود دارد مبنی بر اینکه داعش در جوزجان در حال شکست خوردن از طالبان بود و خود گروه طالبان نیز این ادعا را داشت و بنابراین فرماندهان گروه داعش تصمیم گرفتند که همراه با ۲۵۰ نفر از افراد خود را تسلیم دولت افغانستان کنند.
اما چون اطلاعات موثقی در این باره وجود ندارد نمی توان در این رابطه قضاوت کرد. اما این واقعیت وجود دارد که جریان های بسیاری در افغانستان از جنگ طالبان و داعش بر سر قدرت استفاده می کنند و آمریکایی ها هم جز این دسته هستند که از این حربه برای مجبور کردن طالبان برای صلح با دولت افغانستان استفاده می کنند.
منبع: مهر