به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، مواضعِ سرد و نزاع لفظی تندی که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه و رسانه های اطراف او طی چند سال گذشته علیه اروپا و آمریکا، متحدان اصلی آنکارا در پیش گرفته اند، حاصل سیاست های غیردوستانه غربی ها با حزب عدالت و توسعه نیز هست. حزب مذکور از چنین رویکردی به عنوان خنجر از پشت تعبیر می کند و غرب را متهم می کند که با دسیسه چینان ضداردوغان چه در کودتای گذشته و اینک در بحران مالی ترکیه همداستانی داشته و حداقل همبستگی لازم را با به زعم خود ترکیه دموکراتیک نشان نداده است. اینک با سرشاخ شدن علنی آمریکای ترامپ با اردوغان و طرح تحریم های اقتصادی و متعاقبا سقوط لیر که نه فقط حاصل این تنش ها، بلکه عمدتا حاصل بدخیمی ساختاری اقتصادی و مالی ترکیه است، تنش های ترکیه با متحدان غربی به اوج اعلا رسیده است. اردوغان پیش از این نیز که ناتو، آمریکا و اتحادیه اروپا را با سیاست های آمرانه اش در داخل و خارج و با سیاست های منطقه ای متلوّن خود چندان همداستان نمی دید، انتقادهای تند و شدید از آنان می کرد، با کنار گذاشتن داوود اوغلو نخست وزیر اروپاگرا، علنا بنای ستیز با غربی ها را گذاشت و نهایتا با تغییر سیستم حکومتی، به تقویت ارکان قدرت فردی خود مبادرت ورزید.
با بروز بحران مالی جدید در ترکیه و بالاگرفتن تنش ها در مناسبات آنکارا-واشنگتن، بسیاری از تحلیلگران مسائل ترکیه در کشورمان با استناد به این نکتۀ عموما واقعی که مناسبات ترکیه با دنیای غرب و مخصوصا با ایالات متحده امری راهبردی و غیرقابل خدشه است، همگان را از تحلیل احساسی و شتاب زده از تنش های تازه برحذر داشته و ترکیه اردوغان را نیز مانند تمام دولت های لائیک قبلی، در دائرۀ قدرت و اختیارتامِ غربی ها قرار می دهند. برخی دیگر نیز با نگاه کلیشه ای و همیشه سیاه-سفیدی هشدارمی دهند مبادا مسئولان کشور فریب این بازی ها را بخورند و بگذارند حزب عدالت و توسعۀ منفعت محور که با آمریکا و رژیم صهیونیستی هم پیمان و پیاله است همچنان از کیسۀ بازارهای تحریم زدۀ ایران ارتزاق کند. گرچه چنین تحلیل هایی رگه هایی از واقعیات را در خود نهفته دارد لیکن درعین حال از نوعی نگاه متصلب محافظه کارانه و بگوئیم لایتغیر و قدسی در تحلیل روابط متغیر جهانی ریشه می گیرد، به هرگونه تهور و ابتکارعمل در روابط بین الملل بی اعتماد است و خلاصه، جمود و ایستایی در تنظیم روابط خارجیِ خود بخود منزوی و متنافر کشور را تجویز و تشدید می کند. این، بی التفاتی به کیفیات پیچیده و عمیقا رو به دگرگونی در مناسبات جدید بین المللی در عنفوان هزارۀ سوم میلادی است، آنچه مناسبات کلاسیک را از آمریکای شمالی و اروپا گرفته تا به شرق دور و خاورمیانه عمیقا تحت تأثیر قرار داده است.
بررسی تحولات چند سالۀ اخیر در مناسبات ترکیه و اروپا – که هستۀ اصلی و مادر فرهنگی، تاریخی دنیای غرب است -، نشان می دهد که حزب عدالت و توسعۀ اردوغان در عین وابستگی عمیق به سرمایه، تکنولوژی و بازارهای اروپایی چگونه ظرف سال های اخیر توانسته است قارۀ سبز را به نوعی گروگان سیاسی و امنیتی خود تبدیل کند و بر روابط سیاسی بین اروپایی تأثیر بگذارد. به تازگی یکی از تحلیل گران آلمانی نسبت به تشدید تنش در روابط آمریکا و ترکیه که دود آن خیلی بیش از گذشته به چشم اروپائیانِ گرفتار و بحران زده خواهد رفت، چنین گفته است ترکیه را نباید بی محابا به بیرون از اروپا و به سوی شرق هل داد، سرزمینی که بیش از نیم هزاره در سرنوشت اروپا نقش داشته و با قاره پیوند ناگسستنی برقرار کرده است. بسیاری از ترکیه شناسان اروپایی اینک ضمن توصیه به مصالحه و تخفیف تنش با آنکارا، امنیت دنیای غرب به ویژه اروپا را متکی به این عضو مهم ناتو دانسته و گرچه می دانند که ترکیه از لحاظ اقتصادی سخت به متحدان غربی و به ویژه اروپایی متکی است، لیکن این تفکرات تملق گونه را هم نشر می دهند که....البته اردوغان همان سیاستمردی است که نظامیان ترک را به حق به پادگان های نظامی بازگرداند، مبانی دموکراسی را در این کشور تقویت کرد، با اکراد درصدد مصالحه برآمد، برای خاتمۀ منازعه برسر تقسیم قبرس ابراز آمادگی کرد و از همه مهم تر اقتصاد کشور را چنان به ثبات و رونق رساند که تحسین و هم رشک همسایگان پرمدعایش را برانگیخت. این همه، در شرایط بی ثبات امروز، برای قارۀ اروپا موهبت بزرگی است.
اما کیست نداند که اروپایی ها طی چند دهۀ گذشته سیاست کج دار و مریز و بسیار تحقیر آمیزی را در قبال درخواست عضویت ترکیه در پیش گرفتند، مکررا با برخی اظهار نظرهای تند سیاسی و ناسیونالیستی علیه ترکیه، روابط فیمابین را به اوج بلاتکلیفی سوق دادند، به فوبیای نوعثمانی در اروپا دامن زدند و با ساز ِ سیاست های منطقه ای ولو تندروانۀ اردوغان هیچ نرقصیدند. نارضایتی ترک ها از اروپا و جنبش ملیّون جدید این سرزمین با هدایت ماهرانۀ اردوغان علیه غرب را که به شدت قطبی و بتنیزه می شود، نباید نادیده گرفت. حاصل همین سیاست ها یکی هم این بود که آنکارا در تابستان سال 2015 سیل آوارگان و جنگزدگان منطقه ای را روانۀ اروپا کرد و قارۀ امن و رفاه زده را دستخوش چنان هراس و ناامنی بی سابقه کرد که همه روانۀ باب عالی اردوغان در استانبول و آنکارا شدند و با باج و تمنا از او برای حل ماجرا مدد خواستند. واقعیت این است که حزب عدالت و توسعه، پس از تلاش های نافرجام و دراز مدت کشور برای ورود به اتحادیۀ اروپایی، با تدوین "راهبرد دشمنی صفر منطقه ای" رویکرد ورود و عرض اندام بلند پروازانه به منطقه را در پیش گرفت و ظرف چند سال با استفاده از این راهبرد، ضمن عاری از تنش نگه داشتن روابط با کشورهای منطقه و همسایگان علی رغم برخی فراز و فرودها، آن را از پویایی بی سابقه ای برخوردار کرد. روابط روسیه و ترکیه ظرف پانزده سال گذشته عمیقا توسعه یافت و می توان گفت در تمام تاریخ جمهوری ترکیه، روابط دو کشور هرگز به خوبی مناسبات در دوران اردوغان و پوتین نبوده است. روابط تجاری دو کشور از چهار میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۳۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ (قبل از بروز بحران موقت در روابط دو کشور پس از ساقط کردن جنگندۀ روسی) افزایش پیدا کرد و به دنبال آن همکاری های شبه راهبردی دفاعی نیز بین طرفین صورت تحقق به خود پذیرفت. در همین دوران حدود 60 درصد گاز وارداتی ترکیه از روسیه و حدود 40 درصد آن نیز از کشورمان تأمین شد.
با بالا گرفتن تنش در روابط ترکیه و آمریکا و سقوط لیر، اروپا اینک بیش از گذشته و بیش از همه نگران عواقب سیاسی و امنیتی آن و مخصوصا سرایت عوارض مالی آن به بازارهایِ خود بخود شکنندۀ اروپایی شده است. به تازگی یکی از جراید تندرو ترکیه وابسته به جناح اردوغان رئیس جمهور با توجه به آسیب پذیری اروپا از کنش های سیاسی و امنیتی آنکارا، با تهدید نوشته است که چنانچه ناتو و اتحادیۀ اروپایی همچنان با انفعال ناظر این باشند که دونالد ترامپ با دلارهایش امنیت و ثبات ترکیه را به تاراج ببرد، اردوغان باید صورت حساب این کار را به پایتخت های اروپایی بفرستد: آن گاه است که دریچۀ هجوم آوارگان به اروپا را دوباره چنان باز کند که اروپایی ها مجبور شوند ایستاده بخوابند. پاسخ اروپا مخصوصا در شرایط امروز البته هرگز چنین تند و افراطی نیست و هیچ اروپایی نمی خواهد که ترکیه از لحاظ سیاسی و اقتصادی بی ثبات شود، زیرا هزینۀ این کار را مانند جنگ و بحران منطقه ای اخیر دوباره باید اروپا بپردازد. هم در زمینۀ هجوم آوارگان و پناهجویان که به کابوسی برای قارۀ سبز تبدیل شده و هم مخصوصا وقتی که اردوغان تهدید می کند که ترکیه درصدد یافتن متحدان و دوستان جدیدی است، این فقط یک بلوف برای باج گیری بیشتر از غربیان نیست. تشتت و تزلزل رفتاری غربی ها، همین طور تخریب و سلب اعتماد بی لجامی که تایکون تازه وارد کاخ سفید، آن را یکی دو سالی است رقم زده، همزمان بازی گری سیاسی ماهرانۀ جدید روسیۀ پوتین و حتی چین، همه را در شکل دهی هم پیمانی های نوین بین المللی به وسوسه انداخته است. اروپایی ها به خوبی درک می کنند که وقتی ترکیه تهدید می کند که درصدد یافتن شرکای جدید است، عضویت ترکیه در پیمان ناتو را نشانه گرفته است، همانجا که آسیب پذیری اروپا به مراتب بیش از ینگۀ دنیاست. دونالد ترامپ صراحتا نشان داده که این پیمان- ابزار اصلی سیاست خارجی ایالات متحده در دوران جنگ سرد - امروزه به سادگی قابل چشم پوشی است. اما ناتو برای اروپا مخصوصا حالا که روسیه دوباره برای قارۀ کوچک شاخ و شانه می کشد تنها چتر امنیتی موجود است. راهبردی ترین زرادخانۀ اتمی ایالات متحده به همراه سایت های راداری مرکزی، همین طور گنبد دفاعی موشکی ناتو و از همه مهم تر سرفرماندهی قشون زمینی ناتو همگی در ترکیه استقرار یافته است. این ها همگی، تصادفی در آناتولی مستقر نشده اند. موقعیت ژئواستراتژیکی ترکیه و قرارگرفتن آن میان اروپا و خاورمیانه، در همسایگی مستقیم روسیه و کریدور به سوی قفقاز و آسیای مرکزی، ترکیه را به قلاب امنیتی بی بدیل برای اروپا و کلیت دنیای غرب بدل کرده است. علاوه براین، نقش خالصا نظامی ترکیه نیز برای اروپا حائز اهمیت عمده است، چراکه این کشور بعد از ایالات متحده بزرگ ترین ارتش در بین اعضای 29 گانۀ ناتو را در اختیار دارد، هزینه های نظامی ترکیه به تنهایی بیش از مجموع دوثلث تمام اعضای آن است و صنایع تسلیحاتی ترکیه طی چند سال اخیر توسعۀ زیادی پیدا کرده است.
وقتی این گنجینۀ امنیتی اروپا به در بستۀ اروپا می خورد و از قضا یک رجب طیب اردوغان از راهبرد دشمنی صفر منطقه ای پیروی می کند و در راستای شکل گیری محورامنیتی تهران، آنکارا، مسکو- ولو تاکتیکی؟- قدم برمی دارد، این همه، پشت راهبردشناسان کهنه کار اروپایی را به لرزه می اندازد. آنها برخلاف بسیاری از تحلیلگران سطحی نگر منطقه ای و از جمله در کشورمان، فروپاشی حکومت اردوغان و مهم تر از آن مهارِ تنور داغ ناسیونالیسم جدید ترک را که گویا باید به احیای دموکراسی واقعی در ترکیه بیانجامد، اصلا واقعی نمی بینند. از دیدگاه آنان بخش عمده ای از ملت ترک چنان عمیق در پیلۀ جهان بینی خاص خود فرورفته اند، تو گویی تمام جهان غرب را علیه هرچه ترک و ترکیه است دست اندکارِ دسیسه و دشمنی می بینند. اپوزیسیون نیز چنان از هم پاشیده و عواقب فروپاشی مالی برای مردم ترکیه چنان دردآورخواهد بود که هیچ کس فکر آن که یک شبه بهشت و دموکراسی هردو به دامان آنان فروغلتد را به ذهن خطور نمی دهد. این فرصت کمی برای اردوغان و نسل جوان ناسیونالیست های ترک نیست.
دعوا و مرافعۀ تازۀ گمرکی بین واشنگتن و آنکارا به همراه یک سری دعواهای دیگر، پشت سرِ آن گونه بیگانگی فزایندۀ دو کشور قایم شده که براثر دگرگونی های تاریخی-ساختاری ایجاد شده و کمتر برگشت پذیر به نظرمی رسند. لازم است تحلیلگران منطقه ای و مخصوصا راهبردنویسان کشورمان بی تأثیر از برخی مواضع و رخدادهای روزمره، به فرآیند چنین تنافری، عمیق و تاریخمند بنگرند و روابط با کشور مهم ترکیه که تحولات تعیین کننده ای را در آیندۀ منطقه رقم خواهد زد، به آونگ این گونه رخدادها آویزان نکنند. هم پیمانی پساجنگ میان ترکیه و آمریکا که به دنبال جنگ سرد و تهدید ترکیه از سوی اتحاد شوروی، بتن بندی شده بود دیگر وجود ندارد، مضافا دولت های واشنگتن و آنکارا دیگر نگاه مشترکی پیرامون تحولات خاور نزدیک ندارند، بلکه متداوما با اختلاف و سرشاخ هم رویارو می شوند. پایان جنگ سرد نه تنها برای ترکیه فضای کنش همه جانبه در آسیای مرکزی و در بالکان فراهم آورد که در خاورمیانه و نزدیک نیز. ترک ها خوب می دانند که سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده که به بی ثباتی فزاینده در این منطقه ظرف یک دهه و نیم انجامیده – علیرغم این که جسته گریخته سعی کردند از آن آسیب نبینند و یا حتی به عبث از نمد آن برای خود کلاهی هم بدوزند – نهایتا به ضرر آنها تمام شده است. این سیاست، دست کردهای عراق و سوریه و ترکیه را به غایت گشوده کرده و بر ترکیه جز خسارت و تشویش نیفزوده است. ترک ها تاکنون انباشتِ نارضایتی خود را عمدتا با واکنش تند علیه اروپایی ها تخلیه کرده اند. بروز نخستین مرحلۀ بیگانگی ساختاری میان ترکیه و آمریکا در سال 1991، اختلاف بر سر ایجاد منطقۀ پرواز ممنوع در عراقِ صدام حسین بود که امکان ایجاد فدراسیون کردی در شمال عراق را فراهم می آورد. آنکارا در سال 2003 و پس از سقوط صدام با درخواست آمریکا برای گشودن جبهۀ شمالی از خاک ترکیه برای نیروهای آمریکایی مخالفت کرد. مضافا آنکارا بارها با طرح های تحریمی ایالات متحده علیه ایران با اتکا به مناسبات ویژۀ ژئوپلیتیکی با میان متحدان غربی – ولو به سودای تجارت پر رونق – مخالفت ورزیده و لابد هزینه لازم را هم پرداخته است، آنچه از سوی برخی تحلیلگران داخلی به خالی کردن جیب های ما ایرانی ها تعبیر شده است. در قبال سیاست خارجی مغشوش و ستیزه جو، چقدر باید همه هوای تهران را هم داشته باشند!! مخالفت ترکیه در سال 2010 با تحریم های آمریکا وقتی که واشنگتن صراحتا با ابتکار مشترک ترکیه و برزیل برای حصول تفاهم هسته ای با ایران مخالفت ورزید، نمونۀ دیگری از این دست است.
مجمل کلام اینکه روند بیگانگی ترکیه با متحدان غربی چه با ایالات متحده و یا با اتحادیۀ اروپایی ادامه دار و برگشت ناپذیر به نظر می رسد. گرچه آمریکای ترامپ در سیمای ترکیۀ اردوغان، به هیچ وجه دوستی های اوایل هزاره را نمی بیند و ترکیه برای اروپا نیز به شریکی تند و زمخت تبدیل می شود، اما این اروپا است که همچنان گروگان سیاسی و امنیتی ترکیه باقی می ماند. اروپا فقط با یک ترکیۀ با ثبات و همچنان متحد، ولو سخت می تواند احساس امنیت و آرامش کند و این را عجالتا فقط در دستان اردوغان و حزب او میسر می بیند.
منبع: دیپلماسی ایرانی